فرق بین اصول دین و فروع دین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = نبوت
|شاخه فرعی۲ = دین اسلام
|شاخه فرعی۳ =
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
فرق بین اصول دین و فروع دین را به صورت کامل بیان کنید؟
فرق بین اصول دین و فروع دین را به صورت کامل بیان کنید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{اصول دین و فروع دین}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
دین که یک واژه عربی است، در لغت به معنای اطاعت آمده است. در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقیده می‌باشد.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۲۹.</ref>
اصول دین از اعتقادات است و فروع دین، در اعمال و رفتارها است. اصول دین نیاز به یقین و اطمینان دارد، اما در فروع تقلید جایز است. در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست.
 
با این بیان و مفهوم از دین، دین توحیدی، دارای دو اعتقاد باطنی و عملی است. به اعتقاد باطنی، اصول دین و به اعتقاد عملی، فروع دین گفته می‌شود. به بیان دیگر، باورها و آموزه‌هایی که باید به صورت یقین شناخته شوند که این شناخت یقینی از راه عقل و فطرت به دست می‌آید به عنوان اصل و اساس یاد می‌شود، که از آن به اصول دین یاد کرده‌اند، که این اصول را به سه محور خداشناسی، راهنماشناسی (نبوت) و معادشناسی طبقه‌بندی کرده‌اند عقایدی دیگر که از لوازم این سه محور است به منزله فروع و شاخه یاد می‌کنند.<ref>کاشفی، محمد رضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۳۵.</ref>
 
و هم چنین، با توجه به مفهوم اصطلاحی دین، هر دینی دست کم از دو بخش تشکیل می‌گردد:


# عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد.
== جایگاه ==
# دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه‌های عقیدتی و برخاسته از آن‌ها باشد.
عالمان دینی گفته‌اند برای هر شریعتی اصول و فروعی وجود دارد. منظور از اصول، پایه‌های اساسی دین است که نخست باید به آنها پای‌بند بود و سپس به فروعی که بر اساس آن اصول استT عمل کرد.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، کومش، ج۱، ص۲۲۳.</ref>
با این وصف، بخش عقاید در هر دینی «اصول» و بخش احکام عملی «فروع» آن دین نامیده می‌شود.


فرق دیگرآن است که در اصول دین تقلید جایز نیست و در فروع دین می‌توان تقلید کرد.
بسیاری از عالمان اسلامی بر این باورند که در اصول دین تقلید جایز نیست و یقین یا اطمینان در اصول دین، باید مبتنی بر دلیل باشد. بر این مطلب ادعای اجماع نیز شده است. گروهی دیگر که ابوحنیفه، سفیان ثوری، اوزاعی، مالک، شافعی، احمد بن حنبل و اهل حدیث از آن جمله‌اند معتقدند اگر چه استدلال بر اصول اعتقادی واجب است و ترک آن معصیت به‌شمار می‌رود، ولی ایمان حاصل از تقلید پذیرفته است.<ref>جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.</ref>


از آنجایی که در مورد اصول دین، عقیده مطلوب است هرگز نمی‌توان گفت خدا یکی است، به دلیل این که پدران یا دانشمندان چنین می‌گویند. یا معاد حق است؛ چون مردم می‌گویند. از این روی بر هر فرد مسلمان واجب است که اصول دین را خود از راه دلیل بداند اگر چه دلیلی ساده باشد. مثلاً اگر به عقل و وجدان خود مراجعه کرده و درک کند که این جهان پهناور خود به خود بوجود نیامده است، حتماً خالقی و ناظمی دارد؛ و هم چنین بیاندیشد که خدا هیچ‌گاه انسان‌ها را به حال خود رها نمی‌کند، پیامبری برای نجات بشریت فرستاده است که دستورهای خدا را در جهت سعادت مردم به کار گیرد؛ و چنین بیاندیشد که این جهان گنجایش این را ندارد که همه موجودات اول و آخر در این دنیا نتیجه عمل شان را ببیند و از آن بهره گیرند، از این رو عالم دیگری هست که پس از مرگ به نتیجه اعمال و پاداش خویش برسند. به همین مقداری که به اصول، عقیده پیدا کند کافی است.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، آموزش دین، قم، نشر جهان آراء، ۱۳۵۶ش، ص۱۰ و ۲۷۵.</ref>
علمای شیعه اصول دین را پنج اصل دانسته‌اند؛ اما فروع را هشت یا ده فرع. حتی گاه هر آنچه را در برابر اصول جای دارد و جزو احکام عملی است، از فروع دین شمرده‌اند.<ref>خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۶۰.</ref>


اما در فروع دین از این جهت تقلید جایز است که در آن، عمل، مطلوب است. در عمل، تصمیم، اراده و فکر لازم است. در این مورد یا باید خود اطلاع کافی داشته باشد یا از اهل خبره استفاده کرده و وارد عمل گردد. چنان‌که به اقتضاء غریزه در معالجه امراض به پزشک، در نقشه ساختمان به مهندس و… مراجعه کرده و به قول آنها اعتماد می‌کند. اسلام نیز در شریعت خود در بعد جنبه عملی همین روش را در پیش گرفته است. یعنی به پیروان خود دستور داده است که معارف و احکام عملی دین خود را یاد بگیرند و راه استفاده آن هم از راه قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) است. بدیهی است که به دست آوردن احکام دینی از قرآن و سنت پیامبر(ص) است. بدیهی است که به دست آوردن احکام دینی از قرآن و سنت برای هر کسی میسر نمی‌باشد و همه کس در اثر گرفتاری‌های زندگی فرصت ندارند که به دنبال آن بروند؛ لذا دستور داده که به آن دسته ای که احکام اسلام را از قرآن و سنت به دست آورده مراجعه کرده و به قول آن اعتماد نموده و عمل نمایند؛ چنان‌که بالوجدان، همهٔ انسانها پزشک را در پزشکی اهل خبره می‌دانند و به او مراجعه نموده و به دستورش عمل می‌کنند.
== اصول دین ==
{{نوشتار اصلی|اصول دین}}


در مسائل عملی دین نیز باید به اهل خبره مراجعه کرده و به اواعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل راتقلیدمی‌گویند.<ref>همان، ص۲۵۷.</ref>
عالمان دینی، اصول اعتقادی اسلام را ایمان و اعتقاد به توحید، نبوت و معاد می‌دانند. این سه اصل را اساس دیانت اسلام دانسته‌اند.<ref>جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.</ref> عالمان شیعه دو اصل عدل و امامت را به این سه اصل اضافه کرده‌اند و نزد شیعه اصول دین، پنج اصل شناخته می‌شوند.<ref>جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.</ref>


در نتیجه: دین دارای اعتقاد باطنی و عملی می‌باشد. باطنی آن را اصول دین و بخش احکام عملی آن را فروع دین می‌گویند؛ و هم چنین در مورد اصول دین شناخت باید یقینی باشد و خود انسان واجب است آن را از راه عقل و فطرت به دست آورد. به تعبیر دیگر تقلید به آن جایز نیست بلکه از راه استدلال باید به دست آورد ولو این که به‌طور ساده باشد. در بخش فروع آن می‌تواند تقلید (عمل به قول اهل خبره) کرد. در بیان دیگر، اصول دین که پایه و اساس است از آن به جهان بینی، و از فروع آن به ایدئولوژی نیز یاد می‌شود.
== فروع دین ==
{{پایان پاسخ}}
{{نوشتار اصلی|فروع دین}}
{{مطالعه بیشتر}}


== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
بخشی مهم از مجموعهه اعمال و رفتار عبادی در فرهنگ اسلامی با عنوان «فروع دین» شناخته شده است. در کنار مجموعه اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبه‌های عملی دیانت اسلام است.  فروع دین در آموزه‌های شیعه دوازده امامی عبارتند از: نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی و تبّری.
۱ـ آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.


۲ـ مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۱.
مذاهب اهل سنت به برخی از این فروع چندان تأکید نکرده‌اند.<ref>جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.</ref>


۳ـ الهیات و معارف اسلامی، جعفر سبحانی.
== تفاوت‌ها ==
{{پایان مطالعه بیشتر}}
* اصول دین مسائل اعتقادی است که تعقل، شناخت و اعتقاد در آنها شرط است. اما فروع دین مسائلی است که در آنها عمل، مهم است، خواه عمل، انجام دادن فعلی باشد یا ترک آن.<ref>جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.</ref>
* بخش عقاید در دین را «اصول» و بخش احکام عملی را «فروع» می‌نامند.
* در اصول دین، [[تقلید]] جایز نیست، اما در فروع دین می‌توان تقلید کرد.<ref>خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۵۹.</ref> در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به آن‌ها اعتماد نمود. این اعتماد و عمل را تقلید می‌گویند.<ref>کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما در اصول دین، خود انسان باید با تحقیق و مطالعه بدان دست یابد.
* در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست.
* عبادات بخشی مهم از مجموعه اعمال و رفتاری را تشکیل می‌دهند که در فرهنگ اسلامی با عنوان «فروع دین» شناخته شده است. در کنار مجموعه اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبه‌های عملی دیانت اسلام است.<ref>جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.</ref>
* اصول دین با اندیشه و باور آدمی پیوند دارند و از این روی باید به گونه ایمان و اعتقاد باشد. فروع دین به عمل و کردار آدمیان پیوند دارد. اصول دین در حقیقت هویت فکری و ساختار اعتقادیِ انسان را شکل می‌دهد و روش رفتار و کردار مؤمنان را روشن می‌کند. اصول دین بنیاد دین را تشکیل می‌دهد که دین بدون آن اصول بنیادی نخواهد داشت. اصولی است که با نادیده انگاشتن هر یک از آنها دین و اهداف آن از بین می‌رود.<ref>نشریه حوزه، مخلصی عباس، سیری در اندیشه‌های کلامی، ج۸۱، ص۸۹</ref>
* اصول دین از مقوله إخبار و وصف کردن‌اند؛ امّا فروع دین، انشائی و دستوری‌اند و امر و نهی.
* نسخ به فروع دین راه دارد؛ امّا در اصول دین به هیچ روی وجود ندارد.<ref>خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۵۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
| شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =
| شناسه = شد
| تیترها =
| تیترها = شد
| ویرایش =
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی =
| لینک‌دهی = شد
| ناوبری =
| ناوبری =
| نمایه =
| نمایه =
| تغییر مسیر =
| تغییر مسیر = شد
| بازبینی =
| بازبینی =شد
| تکمیل =
| تکمیل =
| اولویت =
| اولویت = الف
| کیفیت =
| کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:مقاله‌های پیشنهادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۰

سؤال

فرق بین اصول دین و فروع دین را به صورت کامل بیان کنید؟

کاشی کاری نام الله.jpg

اصول دین از اعتقادات است و فروع دین، در اعمال و رفتارها است. اصول دین نیاز به یقین و اطمینان دارد، اما در فروع تقلید جایز است. در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست.

جایگاه

عالمان دینی گفته‌اند برای هر شریعتی اصول و فروعی وجود دارد. منظور از اصول، پایه‌های اساسی دین است که نخست باید به آنها پای‌بند بود و سپس به فروعی که بر اساس آن اصول استT عمل کرد.[۱]

بسیاری از عالمان اسلامی بر این باورند که در اصول دین تقلید جایز نیست و یقین یا اطمینان در اصول دین، باید مبتنی بر دلیل باشد. بر این مطلب ادعای اجماع نیز شده است. گروهی دیگر که ابوحنیفه، سفیان ثوری، اوزاعی، مالک، شافعی، احمد بن حنبل و اهل حدیث از آن جمله‌اند معتقدند اگر چه استدلال بر اصول اعتقادی واجب است و ترک آن معصیت به‌شمار می‌رود، ولی ایمان حاصل از تقلید پذیرفته است.[۲]

علمای شیعه اصول دین را پنج اصل دانسته‌اند؛ اما فروع را هشت یا ده فرع. حتی گاه هر آنچه را در برابر اصول جای دارد و جزو احکام عملی است، از فروع دین شمرده‌اند.[۳]

اصول دین

عالمان دینی، اصول اعتقادی اسلام را ایمان و اعتقاد به توحید، نبوت و معاد می‌دانند. این سه اصل را اساس دیانت اسلام دانسته‌اند.[۴] عالمان شیعه دو اصل عدل و امامت را به این سه اصل اضافه کرده‌اند و نزد شیعه اصول دین، پنج اصل شناخته می‌شوند.[۵]

فروع دین

بخشی مهم از مجموعهه اعمال و رفتار عبادی در فرهنگ اسلامی با عنوان «فروع دین» شناخته شده است. در کنار مجموعه اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبه‌های عملی دیانت اسلام است. فروع دین در آموزه‌های شیعه دوازده امامی عبارتند از: نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی و تبّری.

مذاهب اهل سنت به برخی از این فروع چندان تأکید نکرده‌اند.[۶]

تفاوت‌ها

  • اصول دین مسائل اعتقادی است که تعقل، شناخت و اعتقاد در آنها شرط است. اما فروع دین مسائلی است که در آنها عمل، مهم است، خواه عمل، انجام دادن فعلی باشد یا ترک آن.[۷]
  • بخش عقاید در دین را «اصول» و بخش احکام عملی را «فروع» می‌نامند.
  • در اصول دین، تقلید جایز نیست، اما در فروع دین می‌توان تقلید کرد.[۸] در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به آن‌ها اعتماد نمود. این اعتماد و عمل را تقلید می‌گویند.[۹] اما در اصول دین، خود انسان باید با تحقیق و مطالعه بدان دست یابد.
  • در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست.
  • عبادات بخشی مهم از مجموعه اعمال و رفتاری را تشکیل می‌دهند که در فرهنگ اسلامی با عنوان «فروع دین» شناخته شده است. در کنار مجموعه اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبه‌های عملی دیانت اسلام است.[۱۰]
  • اصول دین با اندیشه و باور آدمی پیوند دارند و از این روی باید به گونه ایمان و اعتقاد باشد. فروع دین به عمل و کردار آدمیان پیوند دارد. اصول دین در حقیقت هویت فکری و ساختار اعتقادیِ انسان را شکل می‌دهد و روش رفتار و کردار مؤمنان را روشن می‌کند. اصول دین بنیاد دین را تشکیل می‌دهد که دین بدون آن اصول بنیادی نخواهد داشت. اصولی است که با نادیده انگاشتن هر یک از آنها دین و اهداف آن از بین می‌رود.[۱۱]
  • اصول دین از مقوله إخبار و وصف کردن‌اند؛ امّا فروع دین، انشائی و دستوری‌اند و امر و نهی.
  • نسخ به فروع دین راه دارد؛ امّا در اصول دین به هیچ روی وجود ندارد.[۱۲]

منابع

  1. سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، کومش، ج۱، ص۲۲۳.
  2. جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.
  3. خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۶۰.
  4. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  5. جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.
  6. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  7. جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.
  8. خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۵۹.
  9. کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.
  10. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  11. نشریه حوزه، مخلصی عباس، سیری در اندیشه‌های کلامی، ج۸۱، ص۸۹
  12. خطیبی کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۵۹.