پیش نویس:دلیل عقلی عصمت حضرت زهرا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
عصمت، در لغت به سه معنا آمده است؛ یکی: {{عربی|"مَسَکَ"}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰.</ref>، دوم: {{عربی|"مَنَعَ"}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.</ref> | |||
در معنای اصطلاحی شیخ مفید عصمت را به معنای لطف دانسته است؛ از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است<ref>محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. اما خواجه نصیرالدین طوسی عصمت را به معنای ملکه میداند. ایشان قائل است: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناه صادر نمیشود<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref> | |||
خداوند | در مجموع عصمت لطف خداوند و یا ملکه و نیرویی است از طرف [[خداوند]] که به فرد معصوم عطا میشود و با وجود آن انگیزه برای ترک طاعت یا ارتکاب معاصی وجود ندارد.<ref>فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص۴۶۴. تفسیر المیزان، ج۲/۱۴۱. مؤسسه اعلمی، بیروت، سید علی میلانی، العصمه، مرکز ابحاث اعتقادیه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.</ref> | ||
== دلایل عقلی عصمت حضرت زهرا(س) == | == دلایل عقلی عصمت حضرت زهرا(س) == |
نسخهٔ ۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۱۶
این متن یک پیشنویس است که در وضعیت ویرایش قرار دارد |
آیا میتوان دلیل عقلی بر عصمت حضرت زهرا(س) اقامه کرد؟
معناشناسی
عصمت، در لغت به سه معنا آمده است؛ یکی: «"مَسَکَ"» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «"مَنَعَ"» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن.[۳]
در معنای اصطلاحی شیخ مفید عصمت را به معنای لطف دانسته است؛ از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۴]. اما خواجه نصیرالدین طوسی عصمت را به معنای ملکه میداند. ایشان قائل است: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناه صادر نمیشود[۵].[۶]
در مجموع عصمت لطف خداوند و یا ملکه و نیرویی است از طرف خداوند که به فرد معصوم عطا میشود و با وجود آن انگیزه برای ترک طاعت یا ارتکاب معاصی وجود ندارد.[۷]
دلایل عقلی عصمت حضرت زهرا(س)
دلایل عقلی متعددی بر عصمت حضرت زهرا وجود دارد، بخصوص با توجه به این قاعده که عبدالرزاق فیاض لاهیجی در گوهر مراد میگوید: «مقدماتی که از معصوم به طریق تمثیل فرا گرفته شود به منزله اولیات در قیاس برهانی است و چنان که قیاس برهانی افاده یقین میکند، دلیلی هم که مؤلف باشد از مقدمات مأخوذه از معصوم، افاده یقین میکند، به این بیان که این مقدمه گفته معصوم است و هر چه گفته معصوم است حق است، پس این مقدمه حق است» .
بنابر سخن لاهیجی، سخن معصوم میتواند حد وسط برهان عقلی قرار بگیرد، حال با تکیه بر مقدمات نقلی براهین عقلی متعددی میتوان بر عصمت حضرت فاطمه اقامه کرد که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
1. از رسول خدا نقل شده که فرمود: «فاطمة بضعة منی، یسرنی ما یسرها و یغضبنی ما یغضبها » یعنی فاطمه پارة وجود من است، آنچه او را شاد میکند مرا شاد میکند و آنچه او را غضبناک و ناراحت کند مرا غضبناک و ناراحت میکند.
با تکیه به این حدیث دلیل عقلی ارزشمندی بر عصمت حضرت فاطمه میتوان اقامه کرد که نحوة آن در کلام استاد جوادی آملی چنین تبیین شده است: اگر انسان، انسانی مطهر و منزّه از هوی و معصوم از هوس نباشد، رضا و غضب او معیار حق و باطل نخواهد بود و ممکن است رضای او در رضای خداوند در مقام فعل و غضب او غضب حق تعالی در موطن فعل نباشد، ولی اگر انسان کاملی از گزند هوی طاهر و از آسیب هوس مصون شد، هر گونه رضا و غضب او معیار تشخیص حق و باطل خواهد بود چون مظهر اسم راضی و غضبان حق تعالی بوده و میزان اعمال و اوصاف دیگران خواهد شد و چون پیامبر اکرم میزان اعمال امت است و رضا و غضب او رضا و غضب خداوند است، هر گاه حضرت زهرا نیز دارای مقامی باشد که رضا و غضب او موجب رضا و غضب پیامبر اکرم گردد، معلوم میشود عقل عملی آن بانو همانند عقل نظریش معصوم از باطل میباشد و همتای امیرالمؤمنین خواهد بود، و چون رضا و غضب او بر مدار حق است این هم به نوبة خود نشانة کامل عصمت است.
بنابراین چون بر اساس روایات متعدد رضا و غضب فاطمه موجب رضا و غضب پیامبر اکرم میشود و رضا و غضب آن حضرت رضا و غضب الهی را در پی دارد، پس معلوم میشود که حضرت فاطمه دارای عصمت بوده است و گرنه رضا و غضب انسان غیر معصوم هرگز معیار حق نمیگردد چون ممکن است در رضا و غضب او نفسانیات دخالت کند. و این بیان به نوبة خود یکی از بهترین دلایل عقلی بر عصمت حضرت زهرا است.
2. دلیل عقلی دیگر بر عصمت حضرت زهرا که بر مقدمه نقلی تکیه دارد این است که در حدیث «ثقلین» که رسول خدا، اهل بیت و عترت خود را همسنگ قرآن قرار داده است تأکید کرده که هیچ گاه از آن جدا نمیشود، دلیل روشنی بر عصمت همه اهل بیت از جمله فاطمه زهرا است، زیرا ارتکاب کوچکترین گناه حتی اگر به صورت سهوی باشد، مفارقت عملی از قرآن است.
این بیان نیز در واقع یک نوع استدلال عقلی بر عصمت حضرت زهرا است، بدین معنا که بر اساس روایتی که در منابع شیعه و سنی نقل شده رسول خدا فرمود عترت و اهل بیت از قرآن جدا نمیشوند، روشن است که اگر اهل بیت از جمله حضرت زهرا دارای ملکه عصمت نمیبود بالاخره امکان داشت ولو به صورت ناخواسته کاری بکند که سبب جدایی او از قرآن بشود در حالی که رسول خدا بر اساس حدیث «ثقلین» فرمود: عترت و اهل بیت هرگز از قرآن جدا نمیشود پس معلوم میشود اهل بیت از جمله حضرت زهرا از عصمت برخوردار بوده است لذا هرگز از قرآن جدا نشدند و جدا نیستند. و چون قرآن معصوم از خطاء است ضروری است که عِدل قرآن هم معصوم باشد و حضرت زهرا یکی از مصادیق عدل قرآن است که از همدیگر جدایی ندارند.
3. دلیل عقلی دیگر که آن هم بر نکتة نقلی تکیه دارد این است که در روایتی آمده که امام حسن عسکری فرمود: «نحن حجج الله علی خلقه وجدتنا فاطمة حجة الله علینا؛ ما حجت بر مردم و جدة ما فاطمه حجت خداوند بر ما است». و در روایتی از امام عصر(عج) نیز نقل شده که فرمود: «و فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنة؛ یعنی دختر رسول خدا برای من سرمشق نیکو است».
با توجه به این دو روایت نیز دلیل عمیق عقلی میتوان بر عصمت فاطمه زهرا اقامه کرد، بدین بیان که اگر حضرت زهرا دارای مقام عصمت نمیبود هرگز سرمشق امام عصر نبود، و نیز حجت خدا بر ائمه نمیشد، در حالی که بر اساس دو روایت یاد شده، حضرت زهرا حجت خدا بر ائمه و سرمشق امام زمان(عج) محسوب شده است، پس معلوم میشود که دارای عصمت بوده است و الّا محال است حجت بر معصوم، خود معصوم نباشد.
4. و بالاخره یکی از دلایل عصمت حضرت زهرا آن است که کلام و تقریر و سنت او مثل کلام و سنت رسول خدا و ائمه حجت شرعی است و یک فقیه میتواند با استناد به حدیث و یا سیرة حضرت فاطمه زهرا فتوا بدهد همان طور که با استناد به حدیث پیامبر و امام فتوا میدهد. از این نیز معلوم میشود که حضرت زهرا دارای مقام عصمت است.
دلایل نقلی عصمت حضرت فاطمه(س)
عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) از قرآن و روایات برداشت شده است. در آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت دارد، خداوند اهل بیت پیامبر(ص) را از هرگونه پلیدی و رجس، دور کرده است، و ایشان را تطهیر کرده است. بنابر نظر شیعه و اهل سنت حضرت فاطمه زهرا یکی از افراد اهل بیت به شمار میآید و از هر گونه خطا معصوم میباشد. روایت ثقلین که در آن پیامبر اکرم(ص) خطاب به امت خویش طریق هدایت را قرآن و اهل بیت(ع) خویش معرفی کرده است، نیز دلیل دیگری است که ثابت کننده عصمت برای اهل بیت(ع) میباشد. در روایت دیگری نیز از پیامبر(ص) نقل شده است که رضایت حضرت زهرا(س)، محور رضایت الهی، و غضب ایشان موجب غضب الهی میباشد که این محوریت جز با عصمت نمیتواند محقق شود.
آیه تطهیر
در مورد آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت یافته، همگان بر این باورند که این آیه فضیلت والایی را برای اهل بیت(ع) به اثبات میرساند که از نظر اندیشمندان شیعه، این فضیلت مساوی با عصمت است. زیرا بر اساس این آیه، اراده تخلّف ناپذیر خداوند بر این تعلّق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهل بیت(ع) بزداید و آنان را بهطور کامل پاک و پاکیزه گرداند.
پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول این آیه حدیثی فرمودند که در کتابهای اهل سنت نقل گردیده است، بر اساس این حدیث، رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «فَأنَا وَ اهل بیتی مُطهَّروُن مِن الذنُوب»[۸]؛ پس من و اهل بیتم از گناه پیراستهایم.
فاطمه زهرا(س) بی تردید در نزد شیعه و اهل سنت، جزء اهل بیت پیامبر محسوب میشود. پیامبر اکرم(ص) در نقلهای متفاوتی مراد از اهل بیت را مشخص کردهاند، در روایتی از ابن عباس آمده است: «رسول خدا(ص) تا نُه ماه، روزی پنج مرتبه، هنگام فرارسیدن وقت نماز به در خانه علی بن ابی طالب(ع) میآمدند و میفرمودند: درود و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد. خداوند اراده نموده تا هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و بهطور کامل و شایسته پاکتان سازد. وقت نماز است، آماده شوید. رحمت خدا بر شما باد.»[۹]
روایات مربوط به عصمت اهل بیت(ع)
علاوه بر آیه تطهیر، روایاتی که شیعه و سنی از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ گزارش نمودهاند، فضایلی برای اهل بیت برمیشمرد که جز با عصمت آنان سازگار نیست؛ چنانکه در حدیث ثقلین آمده است[۱۰] «انّی تارِک فیکُم الثِقلَین کِتابَ اللّه وَ عِترَتی، ما ان تَمَسّکتُم بِهِما لَن تَضلّوا ابَداً، و انهما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلی الحَوض[۱۱] من در میان شما دو چیز گران بها باقی میگذارم: کتاب خدا و عترتم. تا وقتی که به آن دو تمسک کنید، گم راه نخواهید شد؛ و هیچگاه این دو از یک دیگر جدا نمیشوند، تا آن گاه که بر سر حوض (کوثر) بر من وارد گردند.
روایت عصمت حضرت زهرا(س)
روایتی از محدّثین شیعه و سنّی نقل شده است که رسول خدا(ص) میفرماید: «ان اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی یَغضِبُ لِغَضَب فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»[۱۲] همانا خداوند بلند مرتبه با غضب فاطمه غضب ناک و با رضایت او خشنود میشود.
نکته این روایت آن است که رضایت و نارضایتی فاطمه زهرا(س) محور خشنودی و ناخشنودی خداوند خوانده شده است و این حقیقت، جز عصمت همه جانبه آن حضرت، تفسیر دیگری برنمیتابد.
آلوسی، یکی از پرآوازهترین مفسران اهل سنت، در تفسیر آیه ۴۲ سوره آل عمران، از یک سو حضرت مریم(ع) را معصوم از گناه شمرده، از تمامی پلیدیهای حسّی، معنوی و قلبی پاک میداند و از سوی دیگر، بر دیدگاه کسانی که وی را سرور تمامی زنان جهان، از آغاز تا انجام میشمارند، میتازد و با اقامه شواهد گوناگونی چنین نتیجه میگیرد که سروریت تمامی زنان جهان، شایسته فاطمهی زهرا(س) است.[۱۳]
منابع
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص۴۶۴. تفسیر المیزان، ج۲/۱۴۱. مؤسسه اعلمی، بیروت، سید علی میلانی، العصمه، مرکز ابحاث اعتقادیه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث معروفی همچون حدیث سفینه و حدیث امان نیز به روشنی بر مقصود دلالت میکنند. برای آگاهی از منابع این دو روایت و چگونگی دلالت آنها بر عصمت اهل بیت، نگاه کنید به پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۲۸–۳۲۵.
- ↑ برخی از منابع اهل سنت که با عبارت کم و بیش متفاوت این حدیث را نقل نمودهاند، عبارت اند از: مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۶۶؛ سنن بیهقی، ج۲، ص۱۴۸؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۸۹–۱۸۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸؛ خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۲۶، (کتاب فضائل الصحابه)؛ الدر المنثور، ج۶، ص۷، (ذیل آیه مودّت)؛ و سنن ترمذی، ج۵، ص۶۶۲، (کتاب المناقب).
- ↑ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ هم چنین، نگاه کنید به المستدرک، ج۳، ص۱۶۷؛ الصواعق المحرقه، ص۱۷۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳؛ ذخایر العقبی، ص۳۹؛ الاصابه، ج۴، ص۳۷۸؛ اسد الغابه، ج۶، ص۲۲۴؛ و میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۶.
- ↑ روح المعانی، ج۳، ص۱۳۷.