دین اقلی و اکثری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}{{سوال}}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{سوال}}
مقصود از دین أقلی و اکثری چیست؟
مقصود از دین أقلی و اکثری چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
'''دین اقلی و اکثری''' اشاره به محدوده و توقعات انسان‌ها از [[دین]] دارد که برخی آن‌را حداقلی و برخی آن‌را حداکثری دانسته‌اند.
[[علامه طباطبایی]] از عالمان شیعی در رویکردی میان اقلی و اکثری معتقد است مطالبی که [[قرآن]] و دین باید به آنها بپردازند مربوط به [[هدایت انسان]] است و از دین تنها باید همین مقدار را انتظار داشت. معتقدان به این نظریه باور دارند که توقع انسان از دین تنها می‌تواند در مواردی باشد که تنها از طریق دین می‌توان به آن‌ها پی برد. بنابراین چنانچه مسائلی از قبیل علوم تجربی یا تاریخی یا فلسفی یا … باشد که ارتباطی به هدایت انسان نداشته یا مطالبی باشد که انسان خود بدون کمک وحی آنها را بفهمد، این‌گونه امور خارج از وظیفه بیان دینی خواهد بود.
در مقابل رویکردهای دیگری نیز وجود دارد. برخی با نگاه دین حداقلی معتقدند هدف و وظیفه دین فقط ارائه رهنمودهایی جهت رسیدن به سعادت و کمال [[آخرت|اخروی]] انسان است و دین کاری به دنیای انسان‌ها ندارد. معتقدان به دیدگاه حداکثری نیز با استفاده از ظواهر برخی آیات و روایات، معتقدند دین اسلام و قرآن، جامع همه علوم و معارف بشری است. به اعتقاد ایشان، دین اسلام آمده است تا همه مشکلات علمی و فکری انسان را پاسخ دهد.


==کلیات==
==کلیات==
بحث «دین اقلی و اکثری» مرتبط با بحث «قلمرو دین» است. بحث قلمرو دین در مباحث کلامی جدید به صورت عام مطرح است و همچنین به صورت خاص در هر دینی می‌تواند مطرح شود. در مورد اسلام، بحث جامعیت و کمال تحت عنوان‌های مختلف میان مفسران و متکلمان رایج بوده است.<ref>علی اکبریان، حسنعلی، درآمدی بر قلمرو دین، بی‌جا، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۳.</ref>
بحث «دین اقلی و اکثری» مرتبط با بحث «قلمرو دین» است. بحث قلمرو دین در [[کلام جدید]] به صورت عام مطرح است و همچنین به صورت خاص در هر دینی می‌تواند مطرح شود. در مورد اسلام، بحث جامعیت و کمال تحت عنوان‌های مختلف میان [[مفسران]] و [[متکلمان]] رایج بوده است.<ref>علی اکبریان، حسنعلی، درآمدی بر قلمرو دین، بی‌جا، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۳.</ref>


==دیدگاه حداقلی دین==
==دیدگاه حداقلی دین==
معتقدان به دیدگاه حداقلی‌بودن دین، معانی مختلفی برای حداقلی ذکر کرده‌اند. در یکی از این معانی، اعتقاد به این است که هدف و وظیفه دین فقط ارائه رهنمودهایی جهت رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است و دین، کاری به دنیای انسان‌ها ندارد. دین در صورتی که به تدبیر امور دنیوی بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می‌شود و این با جاودانگی آن در تضاد است. چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش اداره حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده‌ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است. پاسخ این پرسش‌ها را بشر باید با به کارگیری عقل و تجربه خود بیابد. معنای اقلی بودن دین در همه ابعادش اینست که دین به مقداری از امور پرداخته که با اقل شرایط معیشت آدمی وفق دارد و حاجات یک زندگی ساده را که همیشه و همه‌جا می‌توان داشت، برآورده می‌کند اما حاجات بزرگ‌تر در یک زندگی پیچیده‌تر را نباید از دین انتظار داشت.
معتقدان به دیدگاه حداقلی‌بودن دین، معانی مختلفی برای حداقلی ذکر کرده‌اند. در یکی از این معانی، اعتقاد به این است که هدف و وظیفه دین فقط ارائه رهنمودهایی جهت رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است و دین، کاری به دنیای انسان‌ها ندارد. دین در صورتی که به تدبیر امور دنیوی بپردازد خود نیز دنیوی و [[ایدئولوژی|ایدئولوژیک]] می‌شود و این با جاودانگی آن در تضاد است. چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش اداره حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده‌ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است. پاسخ این پرسش‌ها را بشر باید با به کارگیری [[عقل]] و تجربه خود بیابد.


بخش فقهی دین، تنها احکامی هستند که در بایدها و نبایدها و حلال و حرام خلاصه می‌شوند و این با برنامه‌ریزی و طراحی برای برنامه دنیایی فرق دارد. برنامه‌ریزی کاری علمی است و نیازمند علوم و فنون مختلف است که به هیچ‌رو چنین اموری از فقیه بر نمی‌آید و داشتن چنین انتظاری از آن بیهوده است.<ref>سروش، عبدالکریم، کیان، دین اقلی و اکثری، سال هشتم، ش۴۱، ص۲–۹.</ref>
بخش [[فقه]] دین، تنها احکامی هستند که در بایدها و نبایدها و [[حلال]] و [[حرام]] خلاصه می‌شوند و این با برنامه‌ریزی و طراحی برای برنامه دنیایی فرق دارد. برنامه‌ریزی، عملی علمی است و نیازمند علوم و فنون مختلف است که به هیچ‌رو چنین اموری از [[فقیه]] بر نمی‌آید و داشتن چنین انتظاری از آن بیهوده است.<ref>سروش، عبدالکریم، کیان، دین اقلی و اکثری، سال هشتم، ش۴۱، ص۲–۹.</ref>


===نقد===
===نقد===
در نقد<ref>مصباح یزدی، محمّد تقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج۳، ص۴۷.</ref> این رویکرد تفریطی به جامعیت دین به‌طور اختصار می‌توان گفت: اولاً: دنیا مزرعه و مقدمهٔ آخرت است و نمی‌توان گفت که اعمال سیاسی، اجتماعی و… انسان در این دنیا هیچ تأثیر مثبت یا منفی در سرنوشت اخروی او ندارد. اگر دارد ـ چنان‌که دارد ـ از آنجا که دین اسلام و قرآن، دین هدایت‌اند پس در این زمینه‌ها نیز باید حرفی برای گفتن داشته باشند. ثانیاً: با نگاهی به آیات و روایات به روشنی ثابت می‌شود که احکام، دستورات و رهنمودهای اجتماعی، سیاسی و… بسیاری جهت هدایت جامعهٔ اسلامی در آنها یافت می‌شود؛ که اگر وجود این آیات در دین نشانگر گستردگی قلمرو دین در امور اجتماعی نباشد وجود چنین قوانینی لغو خواهد بود؛ و شکّی نیست که خداوند فعل عبث انجام نمی‌دهد.
محققان در نقد این رویکرد معتقدند براساس آموزه‌های اسلام، دنیا مقدمه آخرت است و نمی‌توان گفت که اعمال سیاسی، اجتماعی و… انسان در این دنیا هیچ تأثیر مثبت یا منفی در سرنوشت اخروی او ندارد.  
 
==رویکرد حداکثری افراطی به دین==
قائلین به این دیدگاه با استفاده از ظواهر برخی آیات<ref>ر. ک. نحل/۸۹، یوسف/۱۱۱، انعام/۳۸ و ۵۹.</ref> و روایات<ref>محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمهٔ سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.</ref> چنین استفاده می‌کنند که دین اسلام و قرآن جامع همه علوم و معارف بشری است. زیرا به اعتقاد ایشان دین اسلام آمده است تا همه مشکلات علمی و فکری انسان را پاسخ دهد و همه جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی او را در دنیا و آخرت تنظیم کند؛ لذا دین اسلام نظام‌های لازم جهت اداره جامعه را دربردارد و می‌توان علوم اجتماعی و تجربی نظیر جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، فیزیک، شیمی، علوم کامپیوتری، ریاضی و… را از قرآن استخراج کرد.<ref>ر. ک. ایازی، سید محمّد علی، جامعیت قرآن، رشت، انتشارات کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص۵۹–۶۷.</ref> ضمن بیان پاسخ سوم، دیدگاه دوم را نیز به اختصار نقد می‌کنیم.


==رویکرد معتدل به دین==
همچنین با نگاه به آیات و روایات به روشنی ثابت می‌شود که احکام، دستورات و رهنمودهای اجتماعی، سیاسی و… جهت هدایت [[جامعه اسلامی]]، در آنها یافت می‌شود. اگر وجود این آیات در دین، نشانگر گستردگی قلمرو دین در امور اجتماعی نباشد، وجود چنین قوانینی لغو خواهد بود و خداوند فعل بیهوده انجام نمی‌دهد.<ref>مصباح یزدی، محمّد تقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج۳، ص۴۷.</ref>  
برخی از محققین با استناد به آیاتی همچون آیهٔ ۸۹ سورهٔ نحل و آیهٔ ۱۱۱ سورهٔ یوسف و برخی از روایات<ref>کلینی، اصول کافی، ترجمهٔ سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.</ref> برآنند که دین مجموعه معارف، احکام و رهنمودهایی است که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی انسان در مسائلی است که وی را هدایت کرده به سعادت می‌رسانند و اگر این معارف و رهنمودها بوسیله وحی مطرح نشوند ابزارهای متعارف شناخت آدمی مانند عقل و تجربه به تنهایی انسان را به سرمنزل مقصود نمی‌رسانند. به عبارت دیگر دین جامع همه نیازهای هدایتی و عوامل مؤثر در هدایت و سعادت فرد و جامعه می‌باشد.


علامه طباطبایی (ره) در ذیل آیه ۸۹ سوره نحل به این موضوع می‌پردازد و با دو شرط می‌پذیرد که قرآن تبیان و بیان هر چیزی است: اولاً آن مطالبی که قرآن و دین باید به آنها بپردازند مربوط به هدایت انسان باشد. ثانیاً: انسان نیازمند بیان دین باشد؛ بنابراین چنانچه مسائلی از قبیل علوم تجربی یا تاریخی یا فلسفی یا… باشد که ارتباطی به هدایت انسان نداشته باشد یا مطالبی باشد که انسان خود بدون کمک وحی آنها را بفهمد این‌گونه امور خارج از حطیه و وظیفه بیان دینی خواهد بود. ایشان بیان می‌کنند که قرآن آنچه را که مربوط به هدایت انسان است بیان می‌کند.<ref>طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۷ه‍. ق، ۱۹۹۷م، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref>
==رویکرد حداکثری به دین==
قائلان به دیدگاه حداکثری با استفاده از ظواهر برخی آیات<ref name=":0">نحل/۸۹، یوسف/۱۱۱، انعام/۳۸ و ۵۹.</ref> و روایات<ref name=":1">محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.</ref> چنین استفاده می‌کنند که دین اسلام و قرآن جامع همه علوم و معارف بشری است. به اعتقاد ایشان دین اسلام آمده است تا همه مشکلات علمی و فکری انسان را پاسخ دهد و همه جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی او را در دنیا و آخرت تنظیم کند؛ لذا دین اسلام نظام‌های لازم جهت اداره جامعه را دربردارد و می‌توان علوم اجتماعی و تجربی نظیر جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، فیزیک، شیمی، علوم کامپیوتری، ریاضی و… را از قرآن استخراج کرد.<ref>ایازی، سید محمّد علی، جامعیت قرآن، رشت، انتشارات کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص۵۹–۶۷.</ref>  


<nowiki>یکی از صفات عمومی قرآن این است که بیان هر چیزی است و به تعبیر خود قرآن {{قرآن|تبیان لکل شیء</nowiki><ref>نحل/۸۹.</ref> است و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است مراد از «کل شیء» ظاهراً اموری است که به هدایت انسان بازمی‌گردد نه به هر امری ولو بی‌ارتباط با هدایت.<ref>طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان، ترجمه سید محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی‌چا، بی‌تا، ج۱۲، ص۴۶۸–۴۶۹.</ref>
این رویکرد نیز مورد نقد واقع شده است. محققان با استناد به برخی آیات قرآن<ref>آیه ۸۹ سوره نحل.</ref> و برخی روایات<ref>کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.</ref> معتقدند دین مجموعه معارف، احکام و رهنمودهایی است که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی انسان در مسئله هدایت و سعادت را می‌رسانند و اگر این معارف و رهنمودها بوسیله وحی مطرح نشوند ابزارهای متعارف شناخت آدمی مانند عقل و تجربه به تنهایی انسان را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند. به عبارت دیگر دین جامع همه نیازهای هدایتی و عوامل مؤثر در هدایت و سعادت فرد و جامعه است و موضوعات دیگر را به خود انسان‌ها واگذار کرده است.


در کتاب قرآن‌شناسی استاد مصباح یزدی این موضوع چنین بیان شده است که اگر بخواهیم قرآن را براساس اصول متعارف فهم یک متن بفهمیم نمی‌توانیم از آیاتی نظیر آیه ۸۹ سوره نحل و آیه ۱۱۱ سوره یوسف این را اثبات کنیم که قرآن بیان همه چیز با تمام جزئیات یا همه چیز به نحو کلی است. در تفسیر سخن هر گوینده‌ای، باید هدف و جهان‌بینی او را مدنظر داشت در تفسیر قرآن نیز باید دید قرآن برای چه هدفی نازل شده است. اگر هدف از نزول قرآن یا ادعای آن آگاه نمودن بشر از تمام اسرار هستی بود، آنگاه {{قرآن|تبیان لکل شیء}} ظاهر در این بود که همه چیز با تمام جزئیات یا حداقل به نحو کلی در قرآن آمده است. امّا اگر هدف قرآن هدایت انسان به سعادت حقیقی یعنی قرب به خدا باشد ـ چنان‌که به دلیل آیات<ref>ر. ک. انفال/۲۴، بقره‌/۱۳۷، آل‌عمران/۲۰، نور/۵۴، آل‌عمران/۱۳، اعراف/۱۵۸ و ۴۳، یونس/۱۰۸، نمل/۹۲، بقره/۲ و ۹۷ و ۱۸۵، انعام/۱۵۷، اعراف، /۵۲ و ۲۰۳، توبه/۳۳، یونس/۵۷، یوسف/۱۱۱، نحل/۶۴ و ۸۹.</ref> و روایات متعدد هدف قرآن همین است ـ در این صورت با توجّه به این هدف و قراین مقامی و موقعیت آیه معنای «تبیاناً لکل شیء» این است که قرآن بیانگر همه اموری است که در راستای این هدف باشند. به بیان دیگر آنچه که در سعادت و هدایت انسان تا روز قیامت مؤثر است اعم از مسائل ارزشی و اخلاقی، معارف حقیقی مربوط به جهان‌بینی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، یا مسائل مربوط به جهان هستی و مادی، در آن به شکل کلی یا مفصل بیان شده است.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (قرآن‌شناسی)، قم، انتشارات مدرسه علمیه معصومیه، بی‌چا، بی‌تا، ج۲، ص۱۶۳–۱۷۲؛ همچنین ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲، ج۱۱، ص۳۶۱–۳۶۲.</ref> این دیدگاه سوم در واقع نگاه حداکثری معتدل و معقول به قلمرو دین اسلام و قرآن است.
==رویکرد معتدل به دین==
 
[[علامه طباطبایی]] در ذیل آیه ۸۹ [[سوره نحل]] با دو شرط می‌پذیرد که قرآن تبیان و بیان هر چیزی است:
نکته‌ای مهم و قابل ذکر در پایان سخن این است که صاحبان دیدگاه سوم به این حقیقت توجّه داشته و تذکر داده‌اند که قرآن کریم علاوه بر ظاهر خود از بطونی نیز برخوردار است و آن کسانی که با بطون قرآن در ارتباط‌اند قطعاً معارف و علوم بسیاری را می‌توانند از بطون قرآن استخراج کنند. به تعبیر دیگر ایشان آیات و روایاتی را که مستند دیدگاه دوم بود، حمل بر فهم از بطون قرآن می‌کنند که هر کسی به آن بطون راه ندارد. امّا آنچه که در اختیار ما هست ظاهر قرآن است که با روش‌های متعارف فهم عرفی می‌توانیم آن را بفهمیم.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (قرآن‌شناسی)، قم، انتشارات مدرسه معصومیه، بی‌چا، بی‌تا، ج۲، ص۱۷۰.


همچنین ر.ک. طباطبایی، المیزان، همان.</ref>
#مطالبی که قرآن و دین باید به آنها بپردازند مربوط به هدایت انسان باشد.
#انسان نیازمند بیان دین باشد. بنابراین چنانچه مسائلی از قبیل علوم تجربی یا تاریخی یا فلسفی یا… باشد که ارتباطی به هدایت انسان نداشته باشد یا مطالبی باشد که انسان خود بدون کمک وحی آنها را بفهمد، این‌گونه امور خارج از وظیفه بیان دینی خواهد بود.<ref>طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۷ه‍. ق، ۱۹۹۷م، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref>


{{مطالعه بیشتر}}
یکی از صفات عمومی قرآن این است که بیان هر چیزی است و به تعبیر خود قرآن {{قرآن|َتِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏|ترجمه= بيانگر همه چیز است|سوره=نحل|آیه=۸۹}} است. اما مراد از «کل شیء» ظاهراً اموری است که به هدایت انسان بازمی‌گردد نه هر امری.<ref>طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان، ترجمه سید محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی‌چا، بی‌تا، ج۱۲، ص۴۶۸–۴۶۹.</ref> [[آیت الله مصباح یزدی]] معتقد است اگر بخواهیم قرآن را براساس اصول متعارف بفهمیم، نمی‌توانیم از آیات قرآن اثبات کنیم که قرآن بیان همه چیز است. در تفسیر سخن هر گوینده‌ای، باید هدف و جهان‌بینی او را مدنظر داشت. در تفسیر قرآن نیز باید دید قرآن برای چه هدفی نازل شده است. هدف قرآن هدایت انسان به سعادت حقیقی یعنی قرب به خدا است و در این صورت با توجه به این هدف و قرینه‌های دیگر، معنای آیه {{قرآن|َتِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏|ترجمه= بيانگر همه چیز است|سوره=نحل|آیه=۸۹}} این است که قرآن بیانگر همه اموری است که در راستای هدف هدایت باشند.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (قرآن‌شناسی)، قم، انتشارات مدرسه علمیه معصومیه، بی‌چا، بی‌تا، ج۲، ص۱۶۳–۱۷۲؛ همچنین ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲، ج۱۱، ص۳۶۱–۳۶۲.</ref>{{مطالعه بیشتر}}


==مطالعه بیشتر==
==مطالعه بیشتر==
خط ۴۹: خط ۵۰:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۱

سؤال

مقصود از دین أقلی و اکثری چیست؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


دین اقلی و اکثری اشاره به محدوده و توقعات انسان‌ها از دین دارد که برخی آن‌را حداقلی و برخی آن‌را حداکثری دانسته‌اند.

علامه طباطبایی از عالمان شیعی در رویکردی میان اقلی و اکثری معتقد است مطالبی که قرآن و دین باید به آنها بپردازند مربوط به هدایت انسان است و از دین تنها باید همین مقدار را انتظار داشت. معتقدان به این نظریه باور دارند که توقع انسان از دین تنها می‌تواند در مواردی باشد که تنها از طریق دین می‌توان به آن‌ها پی برد. بنابراین چنانچه مسائلی از قبیل علوم تجربی یا تاریخی یا فلسفی یا … باشد که ارتباطی به هدایت انسان نداشته یا مطالبی باشد که انسان خود بدون کمک وحی آنها را بفهمد، این‌گونه امور خارج از وظیفه بیان دینی خواهد بود.

در مقابل رویکردهای دیگری نیز وجود دارد. برخی با نگاه دین حداقلی معتقدند هدف و وظیفه دین فقط ارائه رهنمودهایی جهت رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است و دین کاری به دنیای انسان‌ها ندارد. معتقدان به دیدگاه حداکثری نیز با استفاده از ظواهر برخی آیات و روایات، معتقدند دین اسلام و قرآن، جامع همه علوم و معارف بشری است. به اعتقاد ایشان، دین اسلام آمده است تا همه مشکلات علمی و فکری انسان را پاسخ دهد.

کلیات

بحث «دین اقلی و اکثری» مرتبط با بحث «قلمرو دین» است. بحث قلمرو دین در کلام جدید به صورت عام مطرح است و همچنین به صورت خاص در هر دینی می‌تواند مطرح شود. در مورد اسلام، بحث جامعیت و کمال تحت عنوان‌های مختلف میان مفسران و متکلمان رایج بوده است.[۱]

دیدگاه حداقلی دین

معتقدان به دیدگاه حداقلی‌بودن دین، معانی مختلفی برای حداقلی ذکر کرده‌اند. در یکی از این معانی، اعتقاد به این است که هدف و وظیفه دین فقط ارائه رهنمودهایی جهت رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است و دین، کاری به دنیای انسان‌ها ندارد. دین در صورتی که به تدبیر امور دنیوی بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می‌شود و این با جاودانگی آن در تضاد است. چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش اداره حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده‌ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است. پاسخ این پرسش‌ها را بشر باید با به کارگیری عقل و تجربه خود بیابد.

بخش فقه دین، تنها احکامی هستند که در بایدها و نبایدها و حلال و حرام خلاصه می‌شوند و این با برنامه‌ریزی و طراحی برای برنامه دنیایی فرق دارد. برنامه‌ریزی، عملی علمی است و نیازمند علوم و فنون مختلف است که به هیچ‌رو چنین اموری از فقیه بر نمی‌آید و داشتن چنین انتظاری از آن بیهوده است.[۲]

نقد

محققان در نقد این رویکرد معتقدند براساس آموزه‌های اسلام، دنیا مقدمه آخرت است و نمی‌توان گفت که اعمال سیاسی، اجتماعی و… انسان در این دنیا هیچ تأثیر مثبت یا منفی در سرنوشت اخروی او ندارد.

همچنین با نگاه به آیات و روایات به روشنی ثابت می‌شود که احکام، دستورات و رهنمودهای اجتماعی، سیاسی و… جهت هدایت جامعه اسلامی، در آنها یافت می‌شود. اگر وجود این آیات در دین، نشانگر گستردگی قلمرو دین در امور اجتماعی نباشد، وجود چنین قوانینی لغو خواهد بود و خداوند فعل بیهوده انجام نمی‌دهد.[۳]

رویکرد حداکثری به دین

قائلان به دیدگاه حداکثری با استفاده از ظواهر برخی آیات[۴] و روایات[۵] چنین استفاده می‌کنند که دین اسلام و قرآن جامع همه علوم و معارف بشری است. به اعتقاد ایشان دین اسلام آمده است تا همه مشکلات علمی و فکری انسان را پاسخ دهد و همه جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی او را در دنیا و آخرت تنظیم کند؛ لذا دین اسلام نظام‌های لازم جهت اداره جامعه را دربردارد و می‌توان علوم اجتماعی و تجربی نظیر جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، فیزیک، شیمی، علوم کامپیوتری، ریاضی و… را از قرآن استخراج کرد.[۶]

این رویکرد نیز مورد نقد واقع شده است. محققان با استناد به برخی آیات قرآن[۷] و برخی روایات[۸] معتقدند دین مجموعه معارف، احکام و رهنمودهایی است که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی انسان در مسئله هدایت و سعادت را می‌رسانند و اگر این معارف و رهنمودها بوسیله وحی مطرح نشوند ابزارهای متعارف شناخت آدمی مانند عقل و تجربه به تنهایی انسان را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند. به عبارت دیگر دین جامع همه نیازهای هدایتی و عوامل مؤثر در هدایت و سعادت فرد و جامعه است و موضوعات دیگر را به خود انسان‌ها واگذار کرده است.

رویکرد معتدل به دین

علامه طباطبایی در ذیل آیه ۸۹ سوره نحل با دو شرط می‌پذیرد که قرآن تبیان و بیان هر چیزی است:

  1. مطالبی که قرآن و دین باید به آنها بپردازند مربوط به هدایت انسان باشد.
  2. انسان نیازمند بیان دین باشد. بنابراین چنانچه مسائلی از قبیل علوم تجربی یا تاریخی یا فلسفی یا… باشد که ارتباطی به هدایت انسان نداشته باشد یا مطالبی باشد که انسان خود بدون کمک وحی آنها را بفهمد، این‌گونه امور خارج از وظیفه بیان دینی خواهد بود.[۹]

یکی از صفات عمومی قرآن این است که بیان هر چیزی است و به تعبیر خود قرآن ﴿َتِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏؛ بيانگر همه چیز است(نحل:۸۹) است. اما مراد از «کل شیء» ظاهراً اموری است که به هدایت انسان بازمی‌گردد نه هر امری.[۱۰] آیت الله مصباح یزدی معتقد است اگر بخواهیم قرآن را براساس اصول متعارف بفهمیم، نمی‌توانیم از آیات قرآن اثبات کنیم که قرآن بیان همه چیز است. در تفسیر سخن هر گوینده‌ای، باید هدف و جهان‌بینی او را مدنظر داشت. در تفسیر قرآن نیز باید دید قرآن برای چه هدفی نازل شده است. هدف قرآن هدایت انسان به سعادت حقیقی یعنی قرب به خدا است و در این صورت با توجه به این هدف و قرینه‌های دیگر، معنای آیه ﴿َتِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏؛ بيانگر همه چیز است(نحل:۸۹) این است که قرآن بیانگر همه اموری است که در راستای هدف هدایت باشند.[۱۱]

مطالعه بیشتر

  • احد، فرامرز قراملکی، قلمرو پیام پیامبران، (بی‌جا: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، زمستان ۱۳۷۶).
  • عبدالله نصری، انتظار بشر از دین، (تهران، انتشارات دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸).

منابع

  1. علی اکبریان، حسنعلی، درآمدی بر قلمرو دین، بی‌جا، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۳.
  2. سروش، عبدالکریم، کیان، دین اقلی و اکثری، سال هشتم، ش۴۱، ص۲–۹.
  3. مصباح یزدی، محمّد تقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج۳، ص۴۷.
  4. نحل/۸۹، یوسف/۱۱۱، انعام/۳۸ و ۵۹.
  5. محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.
  6. ایازی، سید محمّد علی، جامعیت قرآن، رشت، انتشارات کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص۵۹–۶۷.
  7. آیه ۸۹ سوره نحل.
  8. کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بی‌تا، ج۱، ص۷۶–۸۰.
  9. طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۷ه‍. ق، ۱۹۹۷م، ج۱۲، ص۳۲۵.
  10. طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان، ترجمه سید محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی‌چا، بی‌تا، ج۱۲، ص۴۶۸–۴۶۹.
  11. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (قرآن‌شناسی)، قم، انتشارات مدرسه علمیه معصومیه، بی‌چا، بی‌تا، ج۲، ص۱۶۳–۱۷۲؛ همچنین ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲، ج۱۱، ص۳۶۱–۳۶۲.