|
|
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{شاخه
| |
| | شاخه اصلی =
| |
| |شاخه فرعی۱ =
| |
| |شاخه فرعی۲ =
| |
| |شاخه فرعی۳ =
| |
| }}
| |
| بسم الله الرحمن الرحیم
| |
|
| |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| قلمرو قدرت و نفوذ شیطان تا کجاست؟
| | آیا برای اثبات وجود امام زمان(عج) در عصر غیبت دلیل عقلی وجود دارد؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
|
| |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| | {{درگاه|مهدویت}} |
| | امامت [[امام زمان(ع)]]، وجود و غیبت حضرت از مباحث [[امامت]] خاصه است. در امامت خاصه نمیتوان از دلیل عقلی بهره گرفت، چون برهان و دلیل عقلی نمیتواند معرِّف فرد یا احوالات شخصی او باشد، بلکه دلیل عقلی امامت عامه و ضرورت وجود امام در تمام زمانها را اثبات میکند؛ وجود امام زمان(ع) وقتی ضروری شد و از نظر تاریخی هم تولد ایشان ثابت شد، خبر روشنی نیز نسبت به مرگ گزارش نشد و حضورش هم مانع داشت پس حتماً باید غائب باشد. |
|
| |
|
| پس از آفرینش آدم(ع) و فرمان خداوند به سجدهٔ فرشتگان بر او، شیطان با بهانهٔ برتری ماهوی بر آدم<ref>اعراف/۱۲</ref> و استکبار ورزیدن در برابر فرمان خدا،<ref>بقره/۳۴</ref> از درگاه او و ساحت قدس رانده شد و مقامهای معنویاش به یکباره سقوط کرد؛<ref>ص/۷۷–۷۸</ref> ابلیس از خداوند درخواست کرد تا عمری دراز یابد و خداوند نیز، به سبب عبادات پیشینش، خواستهٔ او را اجابت کرده و تا وقتی معلوم به او مهلت داد؛<ref>همان.</ref> پس از این شیطان سوگند خورد که آدم و فرزندان او را گمراه کرده و همه را به هلاکت ابدی گرفتار کند؛<ref>اسراء/۶۲</ref> خداوند نیز به او اطمینان داد که بر بندگان مخلص و وفادار او دست نخواهد یافت<ref>همان.</ref> و هرکه دعوت شیطان را بپذیرد و در ولایت او داخل شود<ref>نحل/۱۰۰</ref> همراه او به دوزخ و کیفر ابدی درانداخته میشود؛<ref>اعراف/۱۸</ref> در طول تاریخ بشر مسألهٔ ابلیس و قلمرو قدرت و تدثیر او همواره مورد پرسش و جستجو بوده، برخی از جریانهای فکری دینی و غیر دینی قدرت او را بزرگ و برخی کمبها دانستهاند.
| | به عبارت دیگر اقامه دلیل عقلی بر یک امر جزئی مانند وجود خارجی یک شخص و احوالات او چه امام باشد یا غیر امام، ممکن نیست و از حیطه عقل بیرون میباشد، اما اقامه ادله عقلی بر عنوان کلی مانند (وجود امام زنده و ضرورت آن در هر زمان) که مصداق خارجی آن با ادله قطعی نقلی و تاریخی ثابت میشود، امر معقول و ممکن است. |
| | |
| ====شیطیان چیست===
| |
| ۳. واژهٔ شیطان در ادبیات قرآنی تقریباً سه معنا دارد: یک: صفت موجودی به نام ابلیس است که ماهیتا از جنیان است، ولی در اثر عبادت خدا به مرتبهٔ فرشتگان بالا آمد و با استکبار در برابر فرمان خداوند، هبوط یافته و مورد لعنت قرار گرفت؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref>دو: مقصود، هرموجود شریر و سرکش و طغیانگر در برابر حق و حقیقت است؛<ref>انعام/۱۱۲</ref>سه: نام دیگری برای دستهای از جنیان است؛ به خصوص جنیانی که در تسخیر سلیمان(ع) بودند؛<ref>انبیاء/۸۲</ref>
| |
| | |
| | |
| ====دیدیگاه شیعی====
| |
| طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع)، شیطان تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطه ضعفهای انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدیها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله، فرایندهای عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد!
| |
| | |
| ۱. مسألهٔ شیطان، از جملهٔ مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است؛ این مسئله در کتابهای آسمانی دیگر هم مطرح شده و اصلاً یکی از پایههای مهم معرفتی در آموزههای همهٔ پیامبران بوده است؛ قرآن کریم در صد مورد، از شیطان و افعال او سخن به میان آورده است؛ تفاوت مهمی که در مسألهٔ شیطان، میان قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی و مکاتب غیر الاهی وجود دارد، این است که شیطان از منظر توحیدی قرآن، خود کارگزار خداوند است و ارادهٔ او نه در عرض ارادهٔ خداوند، بلکه در طول ارادهٔ اوست؛ شیطان هیچ نقشی جز وسوسه و تحریک به سمت بدیها و گناهان ندارد و هرگونه سلطهای از جانب او بر انسانها نفی شده است؛<ref>ابراهیم/۲۲</ref>
| |
| در نگاه توحیدی قرآن کریم، جهان از دو قطب خیر و شر تحقق نیافته است و هرچه از خیر و شر در عالم، وجود مییابد، برخاسته از مشیت و ارادهٔ باری تعالی است؛<ref>نساء/۷۸</ref>از سوی دیگر قرآن کریم نقشهها و طرحهای شیطان را یکسره ضعیف و کمکارآمد<ref>نساء/۷۶</ref>معرفی میکند و این ایده را تصریح میکند که تنها کسانی تحت تأثیر و در ولایت شیطان قرار میگیرند، که خود ولایت او را بپذیرند و به عبادت و اطاعت او روی آرند!<ref>نحل/۱۰۰</ref>
| |
| | |
| تبیین دخالت شیطان در امور تکوینی
| |
| | |
| ====از دیدگاه سایرین====
| |
| این درحالی است که شیطان، در کتابهای مقدس دیگر، نقشی چنان پررنگ مییابد که گاهی کارهایش تنه به کارهای خدایی میزند و شیاطین قدرتهای فراوانی را برای سیطره بر هستی در اختیار خود دارند؛<ref>برای نمونه به مباحث مربوط به شیطان در عهد عتیق مراجعه کنید.</ref>
| |
| ۲.
| |
| | |
| #
| |
| # اوامر الاهی بر دو گونه است:
| |
| #
| |
| یکم: اوامر تکوینی؛ امر و فرمان تکوینی، همان ارادهٔ تکوینی خداوند بر تحقق و ایجاد یک شئ در عالمی از عوالم وجود است؛ اگر خداوند چیزی را اراده کند، به صرف ارادهٔ او آن شیء ایجاد میشود و هرگز در تحقق آن تخلف راه ندارد؛<ref>"انما امره اذا اراد شیأ ان یقول له کن فیکون" جز این نیست که وقتی چیزی را اراده کند، به آن میگوید: باش! پس آن چیز موجود میشود! یس/۸۲.</ref> مقصود از امر «کن» (باش) در امور تکوینی، نفس ایجاد خداوند است؛ امام علی «ع» میفرماید: «لا به صوت یسمع و لا نداء یقرء و انما کلامه سبحانه فعل منه»؛ امر خداوند، صوتی که با گوش شنیده شود یا آوایی که از حنجره برخیزد، نیست؛ بلکه فعل خداست؛<ref>نهج البلاغه، خ/۱۸۶.</ref>
| |
| | |
| دوم: اوامر تشریعی؛ نوع دیگری از امر و نهی الاهی، به صورت اوامر قانونی و تشریعی است که به واسطه پیامبران به موجودات عاقل و مختار و انتخابگر، یعنی انسان و جنیان<ref>آیات سورهٔ جن.</ref> ابلاغ میشود؛ در این نوع از اوامر و نواهی، تخلف و عصیان امکانپذیر است؛<ref>جوادی آملی، تفسر موضوعی قرآن کریم، ص۲۴۲.</ref> یعنی، هم زمینهٔ اطاعت وجود دارد و هم زمینهٔ عصیان؛ مانند امر خداوند در «اقیموا الصلاه»<ref>بقره/۴۳.</ref>؛ بدیهی است که عدهای فرمان میبرند و عدهای نافرمانی میکنند.
| |
| | |
| شیطان موجودی مأذون، با قدرتی اندک!
| |
| | |
| در امور تکوینی، نه تنها شیطان و دیگر جنیان،<ref>کهف/۵۰. "کان من الجن فقسق عن امر ربه…" شیطان از جن بود پس از فرمان خداوند سرپیچی کرد.</ref> بلکه موجودات برتر از آنها، یعنی فرشتگان، انبیا و امامان «ع» هم نمیتوانند بدون اذن خداوند متعال در هستی تصرف کرده و کاری را انجام دهند یا از وقوع کاری حتمی جلوگیری کنند؛ در مرتبهٔ نظام تکوین، هیچکس حتی شیطان، کافر و معصیت کار نیست؛ در نظام تکوین، شیطان، موجودی مطیع است که بر اساس مشیت و ارادهٔ خداوند کاری را انجام میدهد؛ در این مقام، بدون ارادهٔ خود، فرمانبردار خداست و مانند سگی آموزش دیده به نگهبانی از حریم حرم مشغول است؛ شیطان با همهٔ پلیدی خود در مرتبهٔ نظام تشریع، در مرتبهٔ تکوین، رسالت عام خداوند را به عهده دارد؛<ref>جوادی آملی، تفسیر سوره اعراف، انتشارات فیضیه، چاپ اول، قم ۱۳۷۷).</ref>این مسئله خاص شیطان نیست؛ همهٔ موجودات و از جمله انسانها، چه خوب و چه بد، چه مؤمن و چه کافر، مجریان مشیت خداوند هستند؛ تصرف در امور تکوینی، اصاله از آن خداست و ممکن است به سبب حکمتی و مصلحتی، به بندهای از بندگان خود چنین اذنی را تفویض کند؛ البته این اذن خاص با اذن عام او در گسترهٔ هستی تفاوت دارد؛ خداوند بر اساس علم و حکمت خود، به هرچیزی، خصوصیات و آثاری داده است که میتواند بر دیگر موجودات، تأثیر گذاشته و در آنها تصرف کند؛ اما این تأثیر به ارادهٔ آنها نیست؛ بلکه نوعی خصوصیت است که در نهاد و طبیعت اشیاء قرار گرفته است؛ مثلاً داروها میتوانند در بدن ما تصرف کرده و ما را درمان کنند؛ یا برخی از موجودات (باکتریها و ویروسها) در بدن ما تصرف کرده و ما را بیمار کنند؛ شیطان نیز تنها در حدودی که اذن عام و خاص خداوند اقتضا میکند، میتواند تأثیر بگذارد و ارادهٔ او مطلق و بیضابطه نیست؛ بنابر این طبق آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع)، شیطان تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطهضعفهای انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدیها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد؛ علامه طباطبایی در تفسر آیه کریمهٔ "ما اشهدتهم خلق السموات و الارض …"<ref>کهف/۵۱</ref> میفرماید: در این آیه، خداوند هرگونه ولایت و تدبیر شیطان در امور عالم را نفی کرده است؛ این آیه مشتمل بر دو برهان است:
| |
| | |
| یک: ولایت تدبیر امور هرچیز موقوف است بر اینکه دارندهٔ ولایت، بهطور کامل به آن امور احاطه علمی داشته باشد؛ آن جهتی که از آن جهت تدبیر امور آن را میکند و روابط داخلی و خارجی، که میان آن چیز و آن امور است و مبدأ آن چیز و مقارنش و به آنچه منتهی میشود، همه را بداند؛ معلوم است که چنین احاطهای مستلزم احاطه داشتن به تمامی اجزای عالم است؛ چون اجزای عالم همه به هم مربوطند؛ آیه میگوید: شیطانها چنین علمی را ندارند و به حقیقت آسمانها و زمین جاهلاند و از آنچه که هریک از موجودات در ظرف وجودی خود از اسرار خلقت داراست، بیخبرند؛ در نتیجه اهلیت تدبیر و دخل و تصرف در امور عالم یا قسمتی از آن را ندارند.
| |
| | |
| دو: از یک سو هرنوع از انواع مخلوقات، با فطرت خود متوجه کمال خویش است؛ کمالی که مختص به اوست و از دیگر سو هدایت الهی، هدایتی عمومی است که تمام موجودات را دربر گرفته است؛ همچنانکه در کلام خود فرموده: «الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»<ref>طه/۵</ref> او کسی است که هرموجودی را خلق کرده و سپس هدایت کرده است؛ شیطانها اشراری مفسد و گمراه کنندهاند که فرض مدبر بودن آنها در آسمانها و زمین، فرضی است که مستلزم نقض غرض خداوند از خلقت عالم است؛ به این معنی که اگر خدا چنین اجازهای به شیطانها بدهد، وصف خود را در خصوص عمومیت هدایت نقض کرده است و همین است معنای جمله "ما کنت متخذ المضلین عضداً" که ظاهر در این معناست که سنت خدا، این است که "گمراه کنندگان را کارگردان و یاور خود نگیرد.<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی)انتشارات اسلامی، بی تا (ج۱۳، ص۴۵۴.</ref>
| |
| | |
| شیطان، کارگردان وسوسه و فریب!
| |
| | |
| از منظر نظام تشریع، شیطان موجودی عاقل و مختار است و مانند انسانها و دیگر جنیان، مکلف است اوامر و نواهی خداوند را اجرا کند و در صورت نافرمانی، معصیتکار و مستوجب کیفر است؛ بنابر این حدود تأثیر شیطان در زندگی بشر و زیانی که ممکن است به انسانها برساند، از حد وسوسه و دعوت به گناه و بدی فراتر نمیرود؛ این گونه نیست که وسوسههای شیطان، انسان را مجبور و وادار به انجام کاری کند؛ بلکه در حد وسوسه و دعوت و آراستن در اوهام و تخیل انسانها تأثیر میکند؛ آن هم نه در همهٔ انسانها، بلکه انسانهایی که دعوت او را بپذیرند؛<ref>جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان.</ref>نکتهٔ مهمی که باید به آن اشاره کنیم این است که هرچند شیطان نمیتواند به صورت مستقیم و با ارادهٔ بیواسطهٔ خود بر پدیدههایی مانند محیط زیست، تأثیر بگذارد و آن را تخریب کند اما میتواند با استفاده از خصلتهایی چون حرص، طمع، اسراف، تبذیر و دیگر خصلتهای پست و حیوانی، انسانها را به سمت تصرف نادرست و غیرعاقلانه در طبیعت، تحریک کرده و با تخریب اکوسیستم و مختصات اقلیمی، شرایط اقلیمی معمول در یک منطقه از جهان یا کل کره زمین را دگرگون کرده و به سمت نابودی بکشاند؛<ref>نساء/۱۱۹</ref> امروز شاهدیم که تخریب محیط زیست و تصرفهای حریصانهٔ بشر در طبیعت، اکوسیستم جهان را به سمت نابودی سوق میدهد و شاید در آینده دور، زمین به حدی از تغییر سیستم طبیعی پیش برود که دیگر جای مناسبی برای زندگی جانداران نباشد؛ این گونه تصرفهای غیرمستقیم و با واسطه شیطان، در طبیعت و تغییرات اقلیمی، قطعاً وجود دارد ولی از سنخ تصرفات غیرارادی و تکوینی است، که اذن آن را خداوند به شیطان داده است؛ شیطان با وسوسه آدمی به حرصورزیدن و تخریب محیط زندگی خویش، موجب تغییر اقلیمی زندگی انسان میشود و انسان را برای نابودی هرچه بیشتر محیط زندگی خود تحریک میکند.
| |
| | |
|
| |
|
|
| |
|
| {{پایان پاسخ}} | | {{پایان پاسخ}} |
| {{مطالعه بیشتر}}
| |
| ====مطالعه بیشتر====
| |
| # ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج۲، ص۱۶۶؛
| |
| # المیزان، محمد حسین طباطبایی، تفسیر سورههای بقره و اعراف، آیات مربوط به آدم و شیطان.
| |
|
| |
|
| {{پایان مطالعه بیشتر}}
| |
| == منابع == | | == منابع == |
| {{پانویس|۲}} | | {{پانویس}} |
| | | {{شاخه |
| | | شاخه اصلی =کلام |
| | | شاخه فرعی۱ =مهدویت |
| | | شاخه فرعی۲ =امام زمان(ع) |
| | | شاخه فرعی۳ = |
| | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه = |
| | تیترها = | | | تیترها = |
| | ویرایش = | | | ویرایش =شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی = |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = |
| | بازبینی = | | | ارجاعات = |
| | | ارزیابی کمی =شد |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت =د |
| | کیفیت = | | | کیفیت =د |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |