جریان افک: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
داستان «افك» (نور / ۱۱) و ديدگاه‌هاي شيعه و سني و نقد آن را بيان كنيد؟
داستان «افک» (نور / ۱۱) و دیدگاه‌های شیعه و سنی و نقد آن را بیان کنید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خداوند در آيه ۱۱سوره نور به مسئله «افك» پرداخته و فرموده: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالإفْكِ عُصْبَه مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الإثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}} مسلّماً كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى [متشكّل و توطئه‏گر] از شما بودند؛ امّا گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است‏، بلكه خير شما در آن است‏؛ آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و از آنان كسى كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست‏!
'''جریان افک'''، مربوط به اتهام گروهی از مسلمانان به یکی از زنان مسلمان است. دو [[شأن نزول]] از دیدگاه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در مورد آیه ۱۱ [[سوره نور]] نقل شده است که هر دو با نقدهایی همراه می‌باشد. اهل سنت مسئله افک را راجع به تهمت [[منافقین]] به [[عائشه]] می‌دانند و در نقل روایتی از عائشه در این زمینه، نزول [[آیات افک]] را برای برائت عائشه از این اتهام، دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه گفته شده است که سوء ظن [[پیامبر(ص)]] نسبت به همسر خویش و تحت تأثیر قرار گرفتن در مقابل شایعات منافقین با مقام [[عصمت]] و شخصیت پیامبر(ص) سازگار نیست. علاوه بر اینکه تناقضاتی در متن روایت عائشه دیده می‌شود که اعتماد به این روایت را مخدوش می‌کند. در دیدگاه برخی از بزرگان شیعه، ماجرای افک، در مورد تهمت عائشه به [[ماریه قبطیه]] است. این نقل نیز با نقدهایی مانند عدم تطبیق جریان با آیات مربوط به افک و عدم اجرای حد شرعی بر عائشه، همراه است.


«افك» در لغت به معناي مطلق دروغ آمده است. و در اصل به معناي هر چيزي است كه از جهت اصليش منحرف شود.<ref>مفردات راغب، ذيل ماده «افك».</ref>
== متن آیه ==
{{قرآن بزرگ|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ|ترجمه=مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی [متشکّل و توطئه‌گر] از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است‏، بلکه خیر شما در آن است‏؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست‏!|سوره=نور|آیه=۱۱}}


اهل سنت مسئله افك را راجع به عايشه همسر پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- مي‌دانند، امّا شيعه آن را درباره ماريه قبطيه<ref>. همسر ديگر رسول خدا صلی الله عليه و آل و سلم که مقوقس پادشاه مصر، ماريه را به عنوان هديه براي رسول الله(ص) فرستاد و ماريه پسری بنام ابراهيم را برای رسول خدا-صلی الله عليه و آله وسلم- بدنيا آورد ولی ابراهيم در زمان رسول خدا صلی الله عليه و آل و سلم از دنيا رفت.</ref> مي‌دانند.
== دیدگاه اهل سنت ==
[[اهل سنت]] مسئله افک را راجع به تهمت منافقین به [[عایشه]] می‌دانند. در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت شده است که: «در یکی از جنگ‌ها که من (عائشه) همراه [[پیامبر(ص)]] بودم، به خاطر امر به [[حجاب]]، داخل در محمل و کجاوه‌ای سفر می‌کردم. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی [[مدینه]]، در نزدیکی‌های مدینه، برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد و مأمورین کجاوه، به خیال این که من در داخل آن هستم، حرکت کردند. زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و من همان‌جا ماندم. از سوی دیگر صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جا، رسیدند و مرا سوار بر شتر به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند.


و هر دو شأن نزول خالي از اشكال نيست. قبل از نقد اين دو شأن نزول، لازم است هر دو روايت را نقل كنيم:
یک ماه بود بر پیامبر(ص) وحی نازل نمی‌شد و ایشان به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا [[استغفار]] کن. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر(ص) وحی نازل شد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإفْکِ عُصْبَه …}} و خدا مرا تبرئه نمود.


==۱ . شأن نزول آيه افك براي عايشه==
=== نقد دیدگاه اهل سنت ===
بنابر این نقل، پیامبر(ص) تحت تأثیر شایعات افراد قرار گرفته و به همسر خود سوء ظن پیدا کرده است، که این موضوع با مقام [[عصمت]] حضرت نمی‌سازد. علاوه بر اینکه به تصریح در آیه بعد، سوء ظن مذمت شده است.{{قرآن|لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیرً‌ا وَقَالُوا هٰذَا إِفْک مُّبِینٌ|ترجمه=چرا هنگامی که آن [بهتان] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: این بهتانی آشکار است؟|سوره=نور|آیه=۱۲}}


در الدر المنثور از سندهاي گوناگون از عايشه روايت كرده است كه:
در ادامه این روایات آمده است که تهمت زنندگان، مانند مسطح، حسان، یکبار حد خوردند ولی عبدالله بن ابی دوبار حد خورده، اگر ملاک، تهمت زدن به همسر رسول الله(ص) بوده است، چرا دوبار حد برای همه اجرا نشده است؟! و این خود تناقض صریح در روایت است.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارت بنیاد فکری و علمی علامه، ذیل آیه؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج۱۴، ص۳۹۰.</ref>


پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- در هر سفري در ميان همسران خود، قرعه مي‌انداخت و يكي را همراه خود به سفر مي‌برد. در يك مسافرتي، قرعه به نام من (عايشه) افتاد و آن سفر، سفر جنگ بوده است و به خاطر امر به حجاب مرا داخل هودجي سوار كردند و به همراه خود مي‌بردند. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوي مدينه، در نزديكي‌هاي مدينه منزل كرديم و من براي قضاي حاجت از لشكر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره براي پيدا نمودن آن حركت كردم، در آن هنگام منادي نداي كوچ داد و مأمورين هودج من، به خيال اين كه من در داخل آن هستم، حركت كردند. من در اين ميان گلوبندم را پيدا كردم و زماني كه برگشتم، كاروان حركت كرده بود و همان جا نشستم تا برگردند ولي برنگشتند و خوابم برد.
== دیدگاه شیعه ==
برخی از بزرگان [[شیعه]]، مسئله افک را، تهمت عایشه به [[ماریه قبطیه]] دیگر همسر پیامبر(ص) می‌داند. در این نقل آمده است که «وقتی [[ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)]] وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد. عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده است. در آن لحظه [[پیامبر(ص)]]، [[علی(ع)]] را برای قتل جریح فرستاد. جریح از ترس امام علی(ع) به بالای درخت رفت و وقتی حضرت به دنبال او رفت، خودش را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد. علی(ع) دید که او هیچ‌یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا(ص) برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر(ص) فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.<ref>حويزى، عبدعلى بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ه.ق، ج3، ص81. بحرانى، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية، چاپ اول، 1415 ه.ق، ج4، ص52.</ref>


از سوي ديگر صفوان بن معطل سلمي و ذكراني كه از عقب لشكر حركت مي‌كردند، هنگام صبح به آن جايي كه من خوابيده بودم، رسيدند و مرا سوار بر شتر نمودند تا به لشكرگاه رساندند. اين قضيه باعث شد عده‌اي مانندعبدالله بن ابي ابن سلول، درباره من تهمت‌هايي بزنند.
=== نقد دیدگاه شیعه ===
داستان روایت اتهام عائشه به ماریه قبطیه، با آیه «افک» و بعد از آن هیچ انطباقی ندارد. آیات افک به این مطلب اشاره دارد که جماعتی با هم دست داشته‌اند و داستان را اشاعه دادند تا پیامبر(ص) را رسوا کنند در حالیکه در این روایت، اتهام زننده فقط عائشه می‌باشد. علاوه بر این مقتضای برائت ماریه اجرای حد شرعی بر عایشه است که جاری نگردیده است.


از روزي كه وارد مدينه شديم به مدت يك ماه مريض شدم و از اتهام‌هاي مردم خبر نداشتم و لطف و مهرباني پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- نسبت به من افزايش پيدا كرد. تا اين كه «ام مسطح» قضيه تهمت را براي من نقل كرد، در آن هنگام مرضم شديدتر شده و به خانه پدر و مادرم رفته و اين قضيه را از آنها سؤال كردم، مادرم گفت: كمتر زن زيبا با داشتن هوو، پيدا مي‌شود كه مردم پشت سرش حرفي نزنند.
بنابر این با وجود این اشکالات نمی‌توان به این دو شأن نزول اعتماد کرد و آیات بیانگر این است که، شخص بی‌گناهی را که شخصیت مهمی هم داشته است، منافقان در معرض اتهام قرار دادند و در جامعه پخش نمودند.
 
رسول الله(ص) با علي بن ابي طالب(ع) و اسامه بن زيد، درباره همسرش مشورت كرد. اسامه گفت: اي پيامبر! همسرت را داشته باش، كه ما جز خير سابقه‌اي از ايشان نداريم، امّا علي بن ابي طالب گفت: اي پيامبر! مگر قحطي زن است، علاوه بر آن اگر از كنيز او بپرسي تو را تصديق مي‌كند و كنيز عايشه به نام «بريره» آمده و گفت: من از او هيچ سابقه سوئي نديدم... .
 
پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- به بالاي منبر رفت و فرمود: كيست كه مرا از شر مردي (عبدالله بن ابي) برهاند كه شرش بر اهل بيت من رسيده است، به خدا سوگند من جز خير هيچ سابقه‌اي از همسرم ندارم. پس سعد بن معاذ انصاري برخواست وادعا كرد كه من او را از بين مي‌برم.
 
يك ماه بود بر پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- وحي نازل نمي‌شد و پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- به من فرمود: اگر تو از اين تهمت‌ها مبري هستي، خداوند در برائتت آيه‌اي مي‌فرستد و الا استغفار كن. من از خودم اطمينان داشتم كه خدا مرا تبرئه مي‌كند، ولي احتمال نمي‌دادم كه آيه‌اي براي من نازل شود، تا اين كه به پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- وحي نازل شد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالإفْكِ عُصْبَه ...}} و خدا مرا تبرئه نمود.
 
در بعضي از روايات از طريق ديگر با كمي اختلاف بيان شده است براي مثالدر اين طريق آمده که : عبدالله بن ابي را كه به همسر پيامبر -صلي الله عليه و آله وسلم- تهمت زد دوبار حد زدند.<ref>به طور اختصار از: الحويزي العروي، نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، ذيل آيه ۱۱ سوره نور؛ و بحراني، تفسير البرهان، قم، انتشارات اسماعيليان، ذيل آيه فوق.</ref>
 
==نقد و بررسي روايت عايشه==
 
روايات افك به اين نكات اشاره مي‌كنند:
 
الف ) پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- نسبت به عايشه سوء ظن داشته است در حالي كه حسن ظن به مؤمنين از لوازم ايمان است و رسول خدا-صلي الله عليه و آله وسلم- سزاوارتر به آن است و سوء ظن داشتن به كسي، گناه است و با مقام نبوت وعصمت سازگاري ندارد؛
 
ب ) افزون بر آن، پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- تحت تأثير شايعات افراد قرار گرفته است، اين هم با مقام عصمت نمي‌سازد.
 
ج ) آن چه از روايات استفاده مي‌شود اين است كه از روز اتفاق داستان افك تا خوردن تازيانه، حدود يك ماه طول كشيده است. و با اين كه حكم قذف (تهمت زنا) در اسلام معلوم بوده، چرا رسول خدا-صلي الله عليه و آله وسلم- اين حكم قذف را جاري نكرده است و منتظر وحي الهي بماند؟ در حالي كه آيات ۱۶ گانه افك دلالت بر طهارت واقعي عايشه ندارد تا اين كه بگوييم اين آيات براي طهارت واقعي عايشه نازل شده است.
 
افزون بر آن، در دنباله آيه مي‌فرمايد: آنها بايد در برابر اتهام خود چهارشاهد اقامه كنند در حالي كه شاهدي ندارند. اين آيه نشان از برائت ظاهري عايشه است نه واقعي.
 
د)در روايات آمده كه تهمت زنندگان: مانند مسطح، حسان، يكبار حد خوردند ولي عبدالله بن ابي دوبار حد خورده، اگر ملاك، تهمت زدن به همسر رسول الله-صلي الله عليه و آله وسلم- بوده، چرا دوبار حد براي همه اجرا نشده است اين خود تناقض صريح در روايت است.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، انتشارت بنياد فكري و علمي علامه، ذيل آيه؛ و مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ج۱۴، ص۳۹۰.</ref>
 
==۲. شأن نزول «افك» براي ماريه قبطيه==
 
وقتي ابراهيم فرزند رسول خدا(ص) وفات يافت، آن جناب بسيار ناراحت شد.
 
‌عايشه گفت: چقدر ناراحت هستي ابراهيم كه فرزند شما نبود، بلكه فرزند جريح بوده.
 
در آن لحظه پيامبر(ص) حضرت علي(ع) را براي قتل جريح فرستاد. حضرت علي با شمشير حركت كرد و جريح مردي قبطي بود كه در باغي زندگي مي‌كرد.
 
حضرت علي(ع) در باغ را كوبيد و جريح به داخل باغ گريخت، حضرت علي(ع) از ديوار پريد و به دنبال او حركت كرد. جريح به بالاي درخت رفت وعلي(ع) نيز به بالاي درخت رفت و جريح خود را از بالاي درخت انداخت و عورتش نمايان شد و علي(ع) ديد كه او هيچ يك از آلت تناسلي مرد يا زن را ندارد. نزد رسول خدا-صلي الله عليه و آله وسلم- برگشت و قضيه را تعريف نمود.
 
پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- فرمود: الحمدلله، شكر خدايي را كه اين سوء را از ما اهل بيت برگردانيد.<ref>نور الثقلين و البرهان، همان.</ref>
 
==نقد و بررسي شأن نزول==
 
الف) داستان روايت با آيه «افك» و بعد از آن هيچ انطباقي ندارد، آيات افك به اين مطلب اشاره دارد كه جماعتي با هم دست داشته‌اند و داستان را اشاعه دادند تا رسول الله-صلي الله عليه و آله وسلم- را رسوا كنند، آنها هيچ حرمتي را براي پيامبر-صلي الله عليه و آله وسلم- رعايت نكردند. اين مطالب با داستان روايت در تناقض آشكار است.
 
ب) مقتضاي برائت ماريه اين است كه حد خدا را بر عايشه جاري كرده باشند، ‌در حالي كه جاري نكردند.
 
ج) آيات قرآن تهمت زنندگان را گروهي مي‌نامد ولي در اين روايت يك نفر معرفي كرده، اين با آيات قرآن سازگاري ندارد.<ref>تفسير نمونه و الميزان، همان.</ref>
 
با وجود اين نمي‌توان به اين دو شأن نزول اعتماد كرد و آيات بيانگر اين است كه، شخص بي‌گناهي را كه شخصيت مهمي هم داشت، در معرض اتهام قرار دادند و در جامعه پخش نمودند.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
۱. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج۱۴،ذيل آيات مورد سوال.
۲. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج۱۵۱۴،ذيل آيات مورد سوال.
۳. زحيلي و هبه بي مصطفي، تفسير المنير، ج۱۸۱۴،ذيل آيات مورد سوال.
۴. قمي مشهدي، محمد بن محمد رضا، تفسير کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج۹۱۴،ذيل آيات مورد سوال.


۵. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع (مترجم)، ج۴۱۴،ذيل آيات مورد سوال.
== مطالعه بیشتر ==
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
* طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
* زحیلی و هبه بی مصطفی، تفسیر المنیر، ج۱۸۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
* قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج۹۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
* طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (مترجم)، ج۴۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = آیات و سوره‌ها
| شاخه فرعی۱ = آیات و سوره‌ها
|شاخه فرعی۲ = شأن نزول
| شاخه فرعی۲ = شأن نزول
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی نویسنده =
  | تکمیل =  
| ارزیابی کمی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۴

سؤال

داستان «افک» (نور / ۱۱) و دیدگاه‌های شیعه و سنی و نقد آن را بیان کنید؟

جریان افک، مربوط به اتهام گروهی از مسلمانان به یکی از زنان مسلمان است. دو شأن نزول از دیدگاه شیعه و اهل سنت در مورد آیه ۱۱ سوره نور نقل شده است که هر دو با نقدهایی همراه می‌باشد. اهل سنت مسئله افک را راجع به تهمت منافقین به عائشه می‌دانند و در نقل روایتی از عائشه در این زمینه، نزول آیات افک را برای برائت عائشه از این اتهام، دانسته‌اند. در نقد این دیدگاه گفته شده است که سوء ظن پیامبر(ص) نسبت به همسر خویش و تحت تأثیر قرار گرفتن در مقابل شایعات منافقین با مقام عصمت و شخصیت پیامبر(ص) سازگار نیست. علاوه بر اینکه تناقضاتی در متن روایت عائشه دیده می‌شود که اعتماد به این روایت را مخدوش می‌کند. در دیدگاه برخی از بزرگان شیعه، ماجرای افک، در مورد تهمت عائشه به ماریه قبطیه است. این نقل نیز با نقدهایی مانند عدم تطبیق جریان با آیات مربوط به افک و عدم اجرای حد شرعی بر عائشه، همراه است.

متن آیه

دیدگاه اهل سنت

اهل سنت مسئله افک را راجع به تهمت منافقین به عایشه می‌دانند. در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت شده است که: «در یکی از جنگ‌ها که من (عائشه) همراه پیامبر(ص) بودم، به خاطر امر به حجاب، داخل در محمل و کجاوه‌ای سفر می‌کردم. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی مدینه، در نزدیکی‌های مدینه، برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد و مأمورین کجاوه، به خیال این که من در داخل آن هستم، حرکت کردند. زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و من همان‌جا ماندم. از سوی دیگر صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جا، رسیدند و مرا سوار بر شتر به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند.

یک ماه بود بر پیامبر(ص) وحی نازل نمی‌شد و ایشان به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا استغفار کن. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر(ص) وحی نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإفْکِ عُصْبَه … و خدا مرا تبرئه نمود.

نقد دیدگاه اهل سنت

بنابر این نقل، پیامبر(ص) تحت تأثیر شایعات افراد قرار گرفته و به همسر خود سوء ظن پیدا کرده است، که این موضوع با مقام عصمت حضرت نمی‌سازد. علاوه بر اینکه به تصریح در آیه بعد، سوء ظن مذمت شده است.﴿لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیرً‌ا وَقَالُوا هٰذَا إِفْک مُّبِینٌ؛ چرا هنگامی که آن [بهتان] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: این بهتانی آشکار است؟(نور:۱۲)

در ادامه این روایات آمده است که تهمت زنندگان، مانند مسطح، حسان، یکبار حد خوردند ولی عبدالله بن ابی دوبار حد خورده، اگر ملاک، تهمت زدن به همسر رسول الله(ص) بوده است، چرا دوبار حد برای همه اجرا نشده است؟! و این خود تناقض صریح در روایت است.[۱]

دیدگاه شیعه

برخی از بزرگان شیعه، مسئله افک را، تهمت عایشه به ماریه قبطیه دیگر همسر پیامبر(ص) می‌داند. در این نقل آمده است که «وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد. عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده است. در آن لحظه پیامبر(ص)، علی(ع) را برای قتل جریح فرستاد. جریح از ترس امام علی(ع) به بالای درخت رفت و وقتی حضرت به دنبال او رفت، خودش را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد. علی(ع) دید که او هیچ‌یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا(ص) برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر(ص) فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.[۲]

نقد دیدگاه شیعه

داستان روایت اتهام عائشه به ماریه قبطیه، با آیه «افک» و بعد از آن هیچ انطباقی ندارد. آیات افک به این مطلب اشاره دارد که جماعتی با هم دست داشته‌اند و داستان را اشاعه دادند تا پیامبر(ص) را رسوا کنند در حالیکه در این روایت، اتهام زننده فقط عائشه می‌باشد. علاوه بر این مقتضای برائت ماریه اجرای حد شرعی بر عایشه است که جاری نگردیده است.

بنابر این با وجود این اشکالات نمی‌توان به این دو شأن نزول اعتماد کرد و آیات بیانگر این است که، شخص بی‌گناهی را که شخصیت مهمی هم داشته است، منافقان در معرض اتهام قرار دادند و در جامعه پخش نمودند.


مطالعه بیشتر

  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
  • طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
  • زحیلی و هبه بی مصطفی، تفسیر المنیر، ج۱۸۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
  • قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج۹۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (مترجم)، ج۴۱۴، ذیل آیات مورد سؤال.


منابع

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارت بنیاد فکری و علمی علامه، ذیل آیه؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج۱۴، ص۳۹۰.
  2. حويزى، عبدعلى بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ه.ق، ج3، ص81. بحرانى، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية، چاپ اول، 1415 ه.ق، ج4، ص52.