امکان درک ذات پروردگار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = آفریدگار
|شاخه فرعی۲ = شناخت و اثبات خدا
|شاخه فرعی۳ =
}}


{{سوال}}
{{سوال}}
چرا [[ذات پروردگار]] را نمي توان درك كرد؟
چرا ذات پروردگار را نمی‌توان درک کرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
'''درک ذات خداوند''' به دلیل علم و عقل محدود بشر و نامحدود بودن ذات الهی ناممکن است. از جهت دیگر ذات خداوند، مثل و مانندی ندارد و برای ما قابل تصور و تطبیق نیست. [[امام صادق(ع)]] در حدیثی از تفکر در ذات الهی نهی نموده‌اند.
{{پاسخ}}


نامحدود بودن ذات پاک خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ما، نکته اصلی در مسئله می باشد، چرا که او وجودی بی نهایت است و ذات و صفات او مانند علم و قدرت بی پایان و نامحدود اند در حالیکه تمام آنچه مربوط به ما است، همگی محدود هستند. از جهت دیگر به دلیل اینکه ذات الهی مثل و مانندی ندارد برای ما قابل تصور و تطبیق نیست، چرا که اگر مثل و مانندی می داشت هر دو محدود می شدند. امام صادق می فرمایند «وقتی کلام به ذات خدای متعال می رسد سکوت کنید» و درباره ذات او سخن نگویید، چرا که عقل در آنجا حیران می شود و به جایی نمی رسد.
{{پاسخ}}
==نامحدود بودن ذات خداوند==
==نامحدود بودن ذات خداوند==
نكته اصلي در مساله، نامحدود بودن ذات پاك خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست.
نامحدود بودن [[ذات الهی]] و محدود بودن عقل و علم و دانش انسان‌ها علت اصلی عدم درک ذات خدواند است. وجود خداوند از هر نظر بی‌نهایت است، ذات او و صفات او مانند [[علم الهی|علم]] و [[قدرت الهی|قدرت]] بی پایان و نامحدود است؛ از سویی دیگر آنچه در اختیار‌ انسان‌ها است، همه محدود است. تنها فکر و اشاره اجمالی به ذات و [[صفات خدا]] برای انسان‌ها ممکن است.


او وجودي از هر نظر بي نهايت است، ذات او و صفات او مانند [[علم الهی|علم]] و [[قدرت الهی|قدرت]] بي پايان و نامحدود است. و از سويي ديگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حيات ما و زمان و مكاني كه در اختيار داريم همه محدود است. با اين همه محدوديت چگونه مي توانيم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پيدا كنيم؟ چگونه علم محدود ما مي تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد. آري ما مي توانيم در عالم انديشه و فكر از دور شبحي ببينيم، و اشاره اجمالي به ذات و [[صفات الهی|صفاتش]] كنيم، ولي رسيدن به كنه ذات و صفات يعني آگاهي تفصيلي از او، براي ما ممكن نيست.
==نبود مِثل و شریک برای خداوند==
==نبود مثل و شریک برای خدای متعال==
خداوند از هر جهت مِثل و مانندی ندارد، و منحصر به فرد است، چرا که اگر مثل و مانندی می‌داشت هر دو محدود بودند. پی بردن به وجودی که هیچ گونه مثل و مانندی برای او وجود ندارد و هر چه غیر اوست از ممکنات است بدون شک امکان ندارد چرا که صفات ممکنات با صفات [[واجب الوجود]] کاملا متفاوت است.
از سوي ديگر يك وجود بي نهايت از هر جهت مثل و مانندي ندارد،‌ و منحصر به فرد است چرا كه اگر مثل و مانندي مي داشت هر دو محدود بودند. حال چگونه ما مي توانيم به وجودي پي ببريم كه هيچ گونه مثل و مانندي براي او سراغ نداريم، و هر چه غير او مي بينيم ممكنات است، که صفاتشان با صفات [[واجب الوجود]] كاملا متفاوت است.


==معرفت اجمالی از ذات الهی==
==معرفت اجمالی از ذات الهی==
نمي گوئيم ما از اصل وجود او ، از علم و قدرت و [[اراده|اراده الهی]] و [[حيات]] او بي خبريم، بلكه مي گوييم ما يك معرفت اجمالي از همه اين امور داريم و هرگز به عمق و باطن آن راه نمي يابيم و مَركَب عقل همه فرزانگان عالم بدون استثنا در اين راه لنگ است. در حديث از [[امام صادق (ع)]] چنين مي خوانيم: «اذا انتهي الكلام الي الله فامسكوا»!<ref>تفسير علي بن ابراهيم، طبق نقل نور الثقلين، جلد ۵، صفحه ۱۷۰.</ref> «هنگامي كه سخن به ذات خدا مي رسد سكوت كنيد» يعني درباره ذات او سخن نگونيد كه عقل ها در آنجا حيران است و به جايي نمي رسد، و انديشه در ذات نامحدود براي عقول محدود غير ممكن است، چرا كه هر چه در انديشه گنجد محدود است و خداوند محال است محدود گردد.<ref>تفسير نمونه، ج۲۲، ص ۵۵۸.</ref>
معرفت اجمالی از ذات و صفات خداوند ممکن است. مثلا انسان از اصل وجود، علم، قدرت، [[اراده|اراده الهی]] و [[حیات]] خداوند آگاه است، اما هرگز به عمق و باطن آن دست پیدا نمی‌کند. [[امام صادق(ع)]] فرمودند: «{{عربی|اذا انتهی الکلام الی الله فامسکوا|ترجمه=هنگامی که سخن به ذات خدا می‌رسد سکوت کنید}}<ref>تفسیر علی بن ابراهیم، طبق نقل نور الثقلین، جلد ۵، صفحه ۱۷۰.</ref> یعنی درباره ذات او سخن نگونید چرا که اندیشه در ذات نامحدود، برای عقول محدود غیرممکن است.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۵۵۸.</ref>


به تعبيري روشن تر هنگامي كه به [[جهان هستي]] و موجودات بديع، ظريف و شگفت آور مي نگريم و يا نگاهي به وجود خود مي كنيم، به طور اجمال مي فهميم كه خالق و [[آفريدگار]]ی دارد. اين همان علم اجمالي است كه آخرين مرحله قدرت شناخت انسان درباره خداست و هر چه به اسرار هستي آگاه تر شويم به عظمت او آشناتر و در مسير معرفت اجمالي او قوي تر مي گرديم، اما هنگامي كه از خود مي پرسيم او چيست؟ و چگونه است؟ و دست به سوي حقيقت ذات پاك او دراز مي كنيم، چيزي جز حيرت و سرگرداني نصيبمان نمي شود و اين است كه مي گوييم راه به سوي او كاملا باز و در عين حال كاملا بسته است.


مي توان اين مساله را با يك مثال روشن ساخت و آن اين كه همه ما به روشني مي دانيم كه نيرويي به نام جاذبه وجود دارد. چرا كه هر چيزي رها شود سقوط مي كند و به سوي زمين جذب مي شود و اگر اين جاذبه نبود آرامش و قراري براي موجودات روي زمين وجود نداشت. آگاهي بر وجود جاذبه چيزي نيست كه مخصوص دانشمندان باشد حتي اطفال و كودكان خردسال آن را به خوبي درك مي كنند، ولي حقيقت جاذبه چيست، آيا امواج نامرئي يا ذرات ناشناخته و يا نيرويي ديگر است؟ و عجيب اين كه نيروي جاذبه بر خلاف آنچه در تمام جهان ماده مي شناسيم، ظاهرا براي انتقال از نقطه اي به نقطه ديگر نياز به زمان ندارند، به خلاف نور كه سريع ترين حركت را در جهان ماده دارد، ولي در عين حال به هنگام انتقال در فضا گاهي براي رسيدن از يك نقطه به نقطه ديگر ميليون ها سال وقت لازم است. اما نيروي جاذبه گويي در يك لحظه از هر نقطه اي از جهان به  نقطه ديگر منتقل مي گردد و يا حداقل سرعتي دارد بالاتر از آنچه تاكنون شنيده ايم.
اين چه نيرويي است كه اين آثار را دارد؟ حقيقت ذات آن چگونه است؟ هيچ كس پاسخ روشني براي آن ندارد. جايي كه درباره نيروي جاذبه كه يكي از مخلوقات است علم و آگاهي ما نسبت به آن تنها جنبه اجمالي دارد و از علم تفصيلي به كلي دوريم، چگونه مي توان درباره خالق جهان ماده و ماوراي ماده كه وجودي است بي نهايت در بي نهايت، انتظار داشته باشيم كه از كنه ذاتش باخبر شويم؟! ولي با اين حال او را همه جا حاضر و ناظر و همراه هر موجودي در جهان مشاهده مي كنيم.{{پایان پاسخ}}


==منابع==
==منابع==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
| شاخه فرعی۱ = آفریدگار
| شاخه فرعی۲ = شناخت و اثبات خدا
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه = شد
  | شناسه = شد
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه = شد
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =  
| ارجاعات =
  | تکمیل =  
  | بازبینی نویسنده =
| ارزیابی کمی = شد
  | تکمیل =
  | اولویت = الف
  | اولویت = الف
  | کیفیت = الف
  | کیفیت = الف
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
 
 
[[ar:امکانیة ادراک ذات الله تعالی]]
[[es:La posibilidad de comprender la naturaleza de Dios]]
[[ps:خدای او د هغه د ذات د درک کولو امکان]]
[[رده:شناخت ذات خدا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۱


سؤال

چرا ذات پروردگار را نمی‌توان درک کرد؟

درک ذات خداوند به دلیل علم و عقل محدود بشر و نامحدود بودن ذات الهی ناممکن است. از جهت دیگر ذات خداوند، مثل و مانندی ندارد و برای ما قابل تصور و تطبیق نیست. امام صادق(ع) در حدیثی از تفکر در ذات الهی نهی نموده‌اند.


نامحدود بودن ذات خداوند

نامحدود بودن ذات الهی و محدود بودن عقل و علم و دانش انسان‌ها علت اصلی عدم درک ذات خدواند است. وجود خداوند از هر نظر بی‌نهایت است، ذات او و صفات او مانند علم و قدرت بی پایان و نامحدود است؛ از سویی دیگر آنچه در اختیار‌ انسان‌ها است، همه محدود است. تنها فکر و اشاره اجمالی به ذات و صفات خدا برای انسان‌ها ممکن است.

نبود مِثل و شریک برای خداوند

خداوند از هر جهت مِثل و مانندی ندارد، و منحصر به فرد است، چرا که اگر مثل و مانندی می‌داشت هر دو محدود بودند. پی بردن به وجودی که هیچ گونه مثل و مانندی برای او وجود ندارد و هر چه غیر اوست از ممکنات است بدون شک امکان ندارد چرا که صفات ممکنات با صفات واجب الوجود کاملا متفاوت است.

معرفت اجمالی از ذات الهی

معرفت اجمالی از ذات و صفات خداوند ممکن است. مثلا انسان از اصل وجود، علم، قدرت، اراده الهی و حیات خداوند آگاه است، اما هرگز به عمق و باطن آن دست پیدا نمی‌کند. امام صادق(ع) فرمودند: ««اذا انتهی الکلام الی الله فامسکوا؛ هنگامی که سخن به ذات خدا می‌رسد سکوت کنید»[۱] یعنی درباره ذات او سخن نگونید چرا که اندیشه در ذات نامحدود، برای عقول محدود غیرممکن است.[۲]


منابع

  1. تفسیر علی بن ابراهیم، طبق نقل نور الثقلین، جلد ۵، صفحه ۱۷۰.
  2. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۵۵۸.