ابدال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
درباره ابدال و اوتاد کاملاْ شرح دهید؟
ابدال چه کسانی هستند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}'''اَبْدال،''' در اصطلاح تصوف به بندگان خاص خداوند اطلاق می‌شوند که دارای مراتب مخصوصی هستند. اَبدالْ انسان‌های کاملی هستند که ایمان و اعتقاد راسخ دارند و سالکان الی الله برای سیر و سلوک روحانی خود به آنها تکیه می‌کنند. داشتن کرامات، سلامت قلب، سخاوت نفس و رضا از حق را از ویژگی‌های ابدال برشمرده‌اند.


== ابدال ==
تعداد ابدال در منابع [[تصوف]] مختلف است؛ برخی آنان را چهل نفر و بعضی سیصد نفر می‌دانند. گاهی ابدال عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. برخی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیاء می‌دانند.
یکی از واژه‌هایی که در متون عرفانی و صوفیانه، درباره آن، حرف و حدیث بسیاری وجود دارد، «اولیاءالله» است. در معرفی اولیاءالله گفته‌اند: ایشان کسانی هستند که آستین بر دامن حق بسته و ظاهر و باطنشان فانی در حق و باقی بالله شده، و آراسته به اخلاق الله و متصف به صفات الهی گردیده‌اند.<ref>ر. ک. گوهرین، سید صادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص۲۴۹.</ref> در این متن «اولیاء» به شش دسته تقسیم شده‌اند که عبارتند از: ۱- قطب (غوث) ۲- افراد ۳- اوتاد ۴- ابدال ۵- نجباء ۶- نقباء<ref>ر. ک. سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۷۸، ص۷۹۳.</ref>


ابدال: در لغت جمع بَدَل یا بِدل به معنای جانشین است.<ref>ر. ک. موسوی بجنوردی، کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ج۲، ص۳۸۴.</ref> و در میان صوفیان قلمرو امپراطوری عثمانی، ابدال و بدلاء (جمع بدیل) به درویشان نیز اطلاق شده و به معنای کریم و شریف نیز می‌باشد.<ref>ر. ک. همان.</ref>
== تعریف ==
اَبْدال، جمع بَدَل یا بِدْل به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است. این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند.<ref>قمی، عباس، ''سفینة البحار''، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.</ref>


در روایات و ادعیه شیعه، این کلمه گاهی بر اوصیاء پیامبر اسلام(ص) اطلاق شده و گاه مراد از آن، اصحاب خاصَ ائمه(ع) بوده است.<ref>ر. ک. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، نجف، ۱۳۵۲، ۱۳۵۵ ق، ج۱، ص۶۴.</ref>
دربارهٔ وجه تسمیهٔ این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه، اینان از آن رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند.<ref>قمی، عباس، ''سفینة البحار''، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.</ref>بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند.<ref>آملی، حیدر، ''المقدمات من کتاب نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم''، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ص۲۷۶.</ref> گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی یا شخصی روحانی را به‌عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند.<ref>ابن عربی، محیی‌الدین، ''الفتوحات المکّیه''، بیروت دارصادر، ص۷.</ref> [[ابن عربی]] تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیّات ابدال است به‌عنوان یکی از وجوه تسمیهٔ آنان ذکر می‌کند.<ref>لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.</ref>


نکته قابل توجَه این که لفظ ابدال، گاه به معنای گسترده‌ای به کار می‌رود و شامل همه طبقات اولیاء می‌شود.<ref>ر. ک. نسفی، عزیز الدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۳۶۲، ص۳۲۲.</ref>
در تعریف ابدال، گفته شده که آنها، عدّه مُعینی از مردان خدا هستند که جهان، به وجود آنها برپاست و هیچ‌گاه از وجود آنها، خالی نمی‌شود.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، بی‌تا، بی‌جا، ج۱۲، ص۸۴.</ref>


در بیان دلیل نامیدن آنان به این اسم، گفته‌اند:
[[محمد استعلامی]] ادیب و عرفان‌پژوه درباره ابدال گفته است در این جهان، وارستگانی هستند که رهروان حق چه آنها را بشناسند و چه نشناسند در سیر و سلوک خود به آنها تکیه می‌کنند. ابدال و ابرار و اخیار و [[اوتاد]] و نقبا و اقطاب همه مردانی هستند که عاشقانِ حق، به تأثیر روحانی آنها در سیر الی الله معتقدند و همه این عنوان‌ها به یک معنای کلی برمی‌گردند: انسان‌های کامل، واصلان به حق، وارستگانی که ایمان و اعتقاد آنها استوار است و دیگران می‌توانند به هدایت آنها تکیه کنند.<ref>استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.</ref>


۱. به موجب برخی روایات شیعه، اینان از آن رو که جانشینان انبیاء شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند.<ref>ر. ک. همان.</ref>
== تعداد و اوصاف ==
[[ابوطالب مکّی]] در قوت القلوب پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت(ع) دربارهٔ اهمیت صبر و رضا، یادآور می‌شود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است. [[خواجه عبدالله انصاری]]، کرامات را خاص ابدال و زهّاد می‌داند، زیرا اظهار کرامات می‌تواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به‌شمار می‌آورد. [[هُجویری]] پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جمله‌اند، یادآور می‌شود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را می‌شناسند و در امور محتاج به اذن یکدیگرند. [[ابن‌عربی]] می‌نویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت می‌کند.<ref>لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.</ref>


۲. بعضی گفته‌اند: چون تعداد ابدال ثابت است و به محض در گذشت یکی از آنها، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند.<ref>ر. ک. المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۶، آملی، حیدر، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳.</ref>
دربارهٔ تعداد و مرتبهٔ ابدال نیز اختلاف وجود دارد. ابن عربی گاه از ۷ نفر و گاه از ۴۰ نفر و گاه از ۱۲ نفر به‌عنوان ابدال یاد می‌کند. شیخ سعدالدین حموئی را اعتقاد بر این بوده است که نام ولیّ جز بر امامان دوازده‌گانه که آخرین آنان حضرت مهدی(ع) است، قابل اطلاق نیست، و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. شاه نعمت‌الله ولی گاه واژهٔ ابدال را به صورت واژه‌ای عام و قابل اطلاق بر تمام طبقات اولیا به کار می‌برد و گاه فقط طبقهٔ خاصی را به این نام می‌خواند. صرف‌نظر از کاربرد این واژه به صورت عام و برای تمام طبقات اولیا، در موارد خاص، تقریباً در تمام آثار عرفانی تعداد ابدال را ۷ نفر یا ۴۰ نفر ذکر کرده‌اند. نسفی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیا می‌دانسته است.<ref>لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.</ref>


== صفات و ویژگی‌های ابدال ==
[[عبدالرحمان جامی]](۷۹۳–۸۷۱ش) صاحب [[نفحات الانس]] در مقام بیان ابدال می‌گوید زمین را هفت اقلیم است و هر یک از آن هفت اقلیم را یک تن از بندگان خدا محافظت کند و آنها را ابدال نامند. قیصری گوید ابدال کسانی هستند که به واسطه عاری شدن از قیود مادی و رفع حجاب ظلمت و ماده به اشکال و صور مختلف نمودار شوند و آنان واصل به حق هستند.<ref>سجادی، سید حعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، ۱۳۸۹، ص۴۷.</ref>
۱- رضا از خلق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس.<ref>ر. ک. کلی، محمد بن علی، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۸۱ ق، ج۲، ص۷۸.</ref>


۲. دانا و مقرب و صاحب کرامت، همت، قدرت و مستجاب الدعوه هستند.<ref>ر. ک. المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، همان، ص۳۱۸.</ref>
در ادب صوفیانه عنوان شماری و بیشتر عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. در منابع تصوف عبارتی به عنوان حدیث نبوی نقل شده است: {{متن عربی|بُدَلاءُ امتی سَبعة|ترجمه=سرآمدان امت من هفت تن هستند.}} اما در سندیت احادیث نقل شده در آثار صوفیان تأمل باید کرد، تقسیم این جهان به هفت اقلیم سندیت علمی ندارد. در منایع تصوف از ابدال با عنوان رجال الغیب هم یاد شده است.<ref>استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.</ref>


۳. کسانی که بر ایشان ظلم کرده‌اند را عفو و به کسانی که به آنان بدی کرده‌اند، احسان و به آنچه خداوند به آنان عطا کرده با دیگران مواسات می‌کنند.<ref>ر. ک. الانسان الکامل، همان، ص۳۸۵.</ref>
=== ابدال در روایات ===
اصطلاح ابدال عمدتاً در میان عرفا و صوفّیه کاربرد داشته است، اما همواره مستند به روایاتی بوده که در این زمینه نقل شده است. [[ابن خلدون]] بر این اعتقاد است که پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد شیعیان به امام و نقیبان نشأت یافته است.<ref>لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.</ref>


۴. از کشتن جانوران احتراز می‌کنند.<ref>ر. ک. طبقات الصوفیه، ص۴۱۵، انصاری، خواجه عبد…، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲.</ref>
در روایات و ادعیهٔ شیعه این کلمه گاه بر اوصیاء پیامبر اسلام(ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است، و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه(ع) بوده است. اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند. در روایات تعداد ابدال مختلف است. گاهی به چهل نفر، و گاهی به سیصد نفر اطلاق شده است.<ref>لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.</ref>{{پایان پاسخ}}{{مطالعه بیشتر}}


۵. همدیگر را می‌شناسند و در کارها محتاج اذن یکدیگرند.<ref>ر. ک. کشف المحبوب، ص۲۶۹، هجویری، علی بن عثمان، به کوشش ژوکوفسکی، لیننگراد، ۱۹۲۶م.</ref>
۶. هر یک از آنها منسوب به یکی از انبیاء است که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت می‌کند.<ref>ر. ک. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیّه، بیروت، دار صادر، ج۲، ص۹۰۷.</ref>
نقش و آثار وجودی آنها در عالم
# خداوند تبارک و تعالی، اقلیم‌های هفت‌گانه را به وجود آنها حفظ می‌کند.
# آنان با سایر طبقات اولیاء، مایه پا بر جایی عالم هستند.<ref>ر. ک. دائره المعارف بزرگ اسلام، همان.</ref>
# راحت و رحمت از آسمان، بر زمینیان، از برکت ایشان است و به سبب آنها است که بلا از امَت دفع می‌شود.<ref>ر. ک. همان.</ref>
راه رسیدن به این مقام
# بر حسب روایتی از طریق اهل سنَت، وصول به مرتبه ابدال، نه بر اثر کثرت نماز و روزه، بلکه به واسطه غنای نفس و سلامت صدر و خیر خواهی برای مسلمانان است.
# ابن عربی به نقل از عبد المجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال را یافته، یادآور می‌شود که ابدال به سبب رعایت صمت، (سکوت) سهر، (شب زنده داری) جوع (گرسنگی) و عزلت، (کناره‌گیری از مردم) به این مقام رسیده‌اند.
== اوتاد ==
اوتاد: در لغت به معنای میخ‌ها جمع وتر است. مطابق حدیثی از ابن مسعود، اوتاد چهار نفرند و قلبشان بر قلب جبرئیل است. و مقامشان والاتر از ابدال است.<ref>ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref>
به گفته ابن عربی، آیه شریفه: «الم نجعل الارض مهادا-والجبال اوتادا و… - یعنی آیا زمین را بستر قرار ندادیم و کوه‌ها را میخ‌های آن نساختیم؟ سوره نباء، آیه ۷ و ۸» اشاره به آنهاست.<ref>ر. ک. دائره المعارف بزرگ اسلامی، همان، ج۲، ص۵۹۲.</ref>
در روایات شیعه، کلمه اوتاد گاهی به پیامبر  ص و ائمه دوازده‌گانه و گاه به گروهی از اولیاء اطلاق شده است.<ref>ر. ک. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، تصحیح احمد شمس الدین، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ هـ، ج۳، ص۱۲.</ref>
== صفات و ویژگی‌ها ==
۱- همدیگر را می‌شناسند و در کارها به اجازه یکدیگر محتاجند.<ref>ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref>
۲. هر یک بر خلق یکی از انبیاء، مانند آدم(ع) ابراهیم(ع) عیسی(ع) و محمَد (ص) هستند و از روحانیت یکی از فرشتگان مدد می‌گیرند و هر یک از ارکان کعبه متعلق به یکی از آنهاست.<ref>ر. ک. هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸.</ref>
۳. هر یک از آنها، دارای علومی ویژه است که به سبب آن علوم به مقام اوتادی رسیده است.<ref>ر. ک. سفینه البحار، همان، ج۱۰، ص۴۱۱.</ref>
در متون شیعی آمده است که آنان لحظه ای از پروردگار خویش غافل نیستند و از دنیا جز در حد نیاز گرد نمی‌آورند؛ و از آنها لغزشهای بیشتری پدید نمی‌آید. <ref>همان</ref>.
گفته‌اند: در مساجد اوتادی هستند که با فرشتگان همنشینند و فرشتگان در بیماری آنان را عیادت و به هنگام نیاز، یاری می‌کنند.<ref>سفینه البحار، همان، ج۲، ص۴۳۸.</ref>
نقش‌ها و آثار وجود آنها در عالم
۱. به برکت ایشان، باران می‌بارد و بلا از زمین دور می‌شود و به واسطه ایشان، مردم روزی می‌یابند.<ref>احمد بن حنبل، مسند، استانبول، ۱۹۸۰ م، ج۲، ص۴۱۸.</ref>
۲. ابن عربی می‌گوید: همچنان که خانه به وسیله ارکان آن حفظ می‌شود، خداوند نیز عالم را به وسیله اوتاد حفظ می‌کند.<ref>احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، انتشارات کوس، ص۲۱۶.</ref>
۳. ابن عربی می‌گوید: وقتی شیطان گفت: من از چهار جهت به فرزندان آدم وارد می‌شوم.<ref>ابن عربی، محمد، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۳۹۲–۱۴۱۰ ق، ج۱۱، ص۲۶۶.</ref> اشاره بر همان جهاتی داشت که اوتاد حافظ آنند و آنان خود از این چهار جهت از دستبرد شیطان مصونند.<ref>اعراف ۱۷.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
== مطالعه بیشتر ==
۱. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲ و ۱۰، زیر نظر موسوی بجنوردی، کاظم، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸.
۲. فرهنگ نوربخش، ج۳، نوربخش، جواد، چاپ سوم، تهران، انتشارات یاد قلم، ۱۳۷۸.
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = عرفان
  | شاخه اصلی = عرفان و تصوف
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =اصطلاحات
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۳

سؤال

ابدال چه کسانی هستند؟

اَبْدال، در اصطلاح تصوف به بندگان خاص خداوند اطلاق می‌شوند که دارای مراتب مخصوصی هستند. اَبدالْ انسان‌های کاملی هستند که ایمان و اعتقاد راسخ دارند و سالکان الی الله برای سیر و سلوک روحانی خود به آنها تکیه می‌کنند. داشتن کرامات، سلامت قلب، سخاوت نفس و رضا از حق را از ویژگی‌های ابدال برشمرده‌اند.

تعداد ابدال در منابع تصوف مختلف است؛ برخی آنان را چهل نفر و بعضی سیصد نفر می‌دانند. گاهی ابدال عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. برخی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیاء می‌دانند.

تعریف

اَبْدال، جمع بَدَل یا بِدْل به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است. این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند.[۱]

دربارهٔ وجه تسمیهٔ این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه، اینان از آن رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند.[۲]بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند.[۳] گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی یا شخصی روحانی را به‌عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند.[۴] ابن عربی تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیّات ابدال است به‌عنوان یکی از وجوه تسمیهٔ آنان ذکر می‌کند.[۵]

در تعریف ابدال، گفته شده که آنها، عدّه مُعینی از مردان خدا هستند که جهان، به وجود آنها برپاست و هیچ‌گاه از وجود آنها، خالی نمی‌شود.[۶]

محمد استعلامی ادیب و عرفان‌پژوه درباره ابدال گفته است در این جهان، وارستگانی هستند که رهروان حق چه آنها را بشناسند و چه نشناسند در سیر و سلوک خود به آنها تکیه می‌کنند. ابدال و ابرار و اخیار و اوتاد و نقبا و اقطاب همه مردانی هستند که عاشقانِ حق، به تأثیر روحانی آنها در سیر الی الله معتقدند و همه این عنوان‌ها به یک معنای کلی برمی‌گردند: انسان‌های کامل، واصلان به حق، وارستگانی که ایمان و اعتقاد آنها استوار است و دیگران می‌توانند به هدایت آنها تکیه کنند.[۷]

تعداد و اوصاف

ابوطالب مکّی در قوت القلوب پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت(ع) دربارهٔ اهمیت صبر و رضا، یادآور می‌شود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است. خواجه عبدالله انصاری، کرامات را خاص ابدال و زهّاد می‌داند، زیرا اظهار کرامات می‌تواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به‌شمار می‌آورد. هُجویری پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جمله‌اند، یادآور می‌شود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را می‌شناسند و در امور محتاج به اذن یکدیگرند. ابن‌عربی می‌نویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت می‌کند.[۸]

دربارهٔ تعداد و مرتبهٔ ابدال نیز اختلاف وجود دارد. ابن عربی گاه از ۷ نفر و گاه از ۴۰ نفر و گاه از ۱۲ نفر به‌عنوان ابدال یاد می‌کند. شیخ سعدالدین حموئی را اعتقاد بر این بوده است که نام ولیّ جز بر امامان دوازده‌گانه که آخرین آنان حضرت مهدی(ع) است، قابل اطلاق نیست، و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. شاه نعمت‌الله ولی گاه واژهٔ ابدال را به صورت واژه‌ای عام و قابل اطلاق بر تمام طبقات اولیا به کار می‌برد و گاه فقط طبقهٔ خاصی را به این نام می‌خواند. صرف‌نظر از کاربرد این واژه به صورت عام و برای تمام طبقات اولیا، در موارد خاص، تقریباً در تمام آثار عرفانی تعداد ابدال را ۷ نفر یا ۴۰ نفر ذکر کرده‌اند. نسفی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیا می‌دانسته است.[۹]

عبدالرحمان جامی(۷۹۳–۸۷۱ش) صاحب نفحات الانس در مقام بیان ابدال می‌گوید زمین را هفت اقلیم است و هر یک از آن هفت اقلیم را یک تن از بندگان خدا محافظت کند و آنها را ابدال نامند. قیصری گوید ابدال کسانی هستند که به واسطه عاری شدن از قیود مادی و رفع حجاب ظلمت و ماده به اشکال و صور مختلف نمودار شوند و آنان واصل به حق هستند.[۱۰]

در ادب صوفیانه عنوان شماری و بیشتر عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. در منابع تصوف عبارتی به عنوان حدیث نبوی نقل شده است: «بُدَلاءُ امتی سَبعة؛ سرآمدان امت من هفت تن هستند.» اما در سندیت احادیث نقل شده در آثار صوفیان تأمل باید کرد، تقسیم این جهان به هفت اقلیم سندیت علمی ندارد. در منایع تصوف از ابدال با عنوان رجال الغیب هم یاد شده است.[۱۱]

ابدال در روایات

اصطلاح ابدال عمدتاً در میان عرفا و صوفّیه کاربرد داشته است، اما همواره مستند به روایاتی بوده که در این زمینه نقل شده است. ابن خلدون بر این اعتقاد است که پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد شیعیان به امام و نقیبان نشأت یافته است.[۱۲]

در روایات و ادعیهٔ شیعه این کلمه گاه بر اوصیاء پیامبر اسلام(ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است، و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه(ع) بوده است. اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند. در روایات تعداد ابدال مختلف است. گاهی به چهل نفر، و گاهی به سیصد نفر اطلاق شده است.[۱۳]


منابع

  1. قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.
  2. قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.
  3. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ص۲۷۶.
  4. ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکّیه، بیروت دارصادر، ص۷.
  5. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، بی‌تا، بی‌جا، ج۱۲، ص۸۴.
  7. استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.
  8. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  9. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  10. سجادی، سید حعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، ۱۳۸۹، ص۴۷.
  11. استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.
  12. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  13. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.