آثار و پیامدهای مدرنیته: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =شد | ||
| تیترها = | | تیترها =شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۷
مدرنیته چه آثار و پیامدهایی را به دنبال داشت؟
مدرنیته، دورهای از تاریخ اروپاست که از زمان پس از نهضت اصلاح دینی یا رنسانس تا آخر قرن بیستم امتداد یافت. از سوی دیگر، مدرنیته، وضعیتی فرهنگی است که باعث شد جامعه اروپا در عصر مدرن، از ویژگیهای مرتبط و خیرهکنندهای در عرصههای گوناگون برخوردار باشد. در این عصر، جامعه اروپا، به لحاظ اقتصادی از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی تغییر یافت؛ از نظر سیاسی، نهاد دولت ـ ملت (دولتهای ملی) جایگزین حکومت سلطنتی شد و لیبرالیسم و سکولاریسم در برابر قدرتهای همپیمان اشراف و مذهب توسعه یافت؛ از نظر اجتماعی، فردگرایی و سیالیّت اجتماعی بر خانواده و جامعه برتری یافت و فناوری در حوزههای شخصی و عمومی نقش بسیار مهمتر، روزافزونتر و غیرقابل تصوری پیدا کرد؛ از نظر فلسفی، عقلگرایی و تجربهگرایی روشنگری، غالب شد؛ در علم، روشهای جدید اندازهگیری و ریاضیات کاربردی توسعه یافت؛ در عرصه هنر، هنر شمایلی و نمادین جای خود را به طبیعتگرایی و احساسگرایی داد؛ و در الهیات، شیوههای تاریخی و تأکید بر تجربه دینی غالب شد. میتوان گفت مدرنیسم همه ابعاد زندگی بشر را درنوردید و به گونهای تغییر داد که پیشتر قابل تصور نبود.[۱]
وجوه نیک و بد مدرنیته
از جمله پیامدهای نیک و مثبتی که از ره آورد مدرنیته نصیب انسان عصر مدرن شد، میتوان به بالا رفتن رفاه در زندگی بشر، پیدا شدن سازمانها و نهادهای مردمی، رشد آگاهی و سواد بشر، حاکمیت مردم، ایجاد نهادهای قدرتمند قضایی، رشد بینظیر علم، کمتر شدن حکومتهای مستبد، شفافیت در دولتها، آگاه شدن انسان به حقوق خود و داشتن آزادی و... اشاره کرد.
اما مدرنیته، پیامدهای منفی و وجوه تاریک متعددی نیز به بار آورد که برخی از آنها عبارتند از: «نسبیت انگاری و بحرانهای معرفتی، پوچانگاری، بحرانهای روانی و خلاءهای عاطفی، فروپاشی نهاد خانواده، گسستهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی و تقسیم انسانها و کشورها به دو طبقه فرادست و فرودست، بحرانهای جدی و نگرانکننده زیستمحیطی، ناسازگاریها و بحرانهای سیاسی، جنگهای جهانی، فجایع و کشتارهای عمومی (و به تعبیر برخی از مورخان «قتلعام درمانی»)، تهدید و رویارویی هستهای، از خودبیگانگی،[۲] گسترش اندیشههای مادیگرایانه و انسانمحور، ایجاد خودباختگی در کشورهای فرودست، رواج مصرفگرایی و سقوط و کمرنگ شدن ارزشها.
نگاه تیلور به مدرنیته
تیلور، فیلسوف برجسته معاصر، و منتقد مدرنیته به سه پیامد، به عنوان نقطه ضعف بسیار متداول مدرنیته یاد میکند: فردگرایی افراطی (Excessive Individualism)؛ غلبه عقلانیّت آلی (Instrumental Rationalism) و استبداد آرام (Soft Despotism).[۳]
فردگرایی افراطی به احساس بیمعنا بودن زندگی و کمرنگ شدن افقها و حدود اخلاقی میانجامد. این آزادی نوین، مبتنی بر ردّ نظامها و سلسله مراتبی است که در گذشته تعیینکننده نقش و وظایف افراد بود. تمرکز بر فرد، که در دموکراسی بسیار برجسته و مشهود است، باعث کمشدن هر چه بیشتر نگاه و توجه فرد به دیگران و در نتیجه به وجود آمدن خودبینی میشود.[۴]
غلبه عقل آلی وقتی است که ساختار مقدس جامعه رخت بربندد و برنامهریزیها و نظام اجتماعی و شیوههای عمل بر اساس نظام جهانی یا قصد الهی نباشد؛ اقتضائات توسعه و رشد اقتصادی برای توسعه نابرابریها، ویرانی محیط زیست و دیگر انواع بیعدالتیها به کار رود؛ و کیفیت فدای کارایی و سود بیشتر شود. این در واقع زوال و افول اهداف عالی بشری است؛ اما گرایشی است که برای بازار، دولت، بوروکراسی نوین و شیوه تولید نوین امری ذاتی محسوب میشود و «وبر» (Weber) از آن به قفس آهنین (Iron Cage) تعبیر میکند.[۵]
استبداد آرام، که نخستین بار «توکویل» (Tocqueville)، متفکر فرانسوی، در کتاب خود دموکراسی در آمریکا[۶] برای اشاره به دموکراسی موجود در آمریکا به کار برد، هنگامی رخ میدهد که شهروندان مصرفکننده به قدری مشغول و غرق در خود و زندگی خود باشند که به خود زحمت دخالت در امور سیاسی و مزاحمت نسبت به دولت را ندهند.[۷]
تیلور پس از بیان این سه پیامد مدرنیته، سعی میکند هم از طرفداران پروپاقرص مدرنیته و هم از مخالفان شدید آن فاصله بگیرد و به نوعی انصاف و میانهروی در نقد روی آورد. از نظر وی، باید از اشکال پست و انحراف یافته مدرنیته دور شده، به وجوه خوب و عالی مدرنیته اولیه و اصیل روی آورد.[۸]
یکی از رخدادهایی که در دوران مدرنیته روی داد، دینگریزی مشهودی بود که پس از قرون وسطا و در عصر روشنگری و مدرن پیش آمد. از این رو، برخی دینداری را با کهنگی و عدم پیشرفت برابر دانستند. همچنان که پیشتر اشاره شد، این امر اثرات خود را در سایر کشورها نیز برجای گذارد و شیفتگان تمدن مادیگرای غرب، پیشرفت و توسعه را در نفی احکام دین جستجو کردند. به همین لحاظ، باید به رابطه دینگریزی و پیشرفت علمی غرب نیز پرداخت.
منابع
- ↑ Muhammad Legenhausen; Why I am not a Traditionalist, P.۶.
- ↑ بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژهها، ص۵۴۶.
- ↑ The Ethics OF Authenticity; P.P.1-12.
- ↑ Ibid.
- ↑ Ibid.
- ↑ Dela Democracie En Amerique (1835 - 1840).
- ↑ The Ethics Of Authenticity.
- ↑ برای نقد و بررسی دیدگاه تیلور و دفاع او از مدرنیته اصیل و نخستین، ر.ک. محمد لگن هاوزن، اخلاق اصالت (نقد و بررسی کتاب اخلاق اصالت از تیلور)، ترجمه منصور نصیری. در: نقد و نظر، ش ۲۹.