نقد عقاید فرقه شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Rafiei صفحهٔ انتقادات بر شیخیه را به نقد عقاید فرقه شیخیه منتقل کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۲

سؤال

چه نقدهای کلی بر فرقه شیخیه وارد است؟

انتقادات بر شیخیه در دو ساحت اعتقادی و رفتاری وارد شده که شامل اموری مانند انتقاد بر نظر شیخیه درباره معاد جسمانی، جایگاه امام و برخی رفتارهای فردی و اجتماعی جماعت شیخیه می‌شود.

شیخیه به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی، فقیه شیعه امامی در دورهٔ قاجار به وجود آمدند و هنوز هم حضور اجتماعی و مذهبی در میان شیعیان دارند. مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی است. اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غلوآمیز از اخبار اهل‌بیت(ع) است.

بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله به اعتقاداتی چون: انکار معاد جسمانی، روحانی‌دانستن معراج پیامبر(ص)، انکار معجزه شق القمر، غلو در امامت وکم‌اهمیت دانستن عدل و معاد در اصول اعتقادی شیعه. بر رفتار فردی و اجتماعی جماعت شیخیه نیز انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله در رفتارهایی چون ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان، ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان و زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت.

ماهیت و عقاید

شیخیه یا پایین‌سری[یادداشت ۱] به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق)[۱]، فقیه شیعه امامی، در دوران قاجاریه (نیمه اول قرن سیزدهم) به وجود آمدند و تاکنون در جهان اسلام حضور دارند.[۲] مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی (در گذشتهٔ ۱۲۵۹ق)[۳]، است. دورهٔ توسعه و تشخّص مذهبی شیخیه از سایر فرق شیعه در دوران ریاست هجده‌سالهٔ سید کاظم رشتی رخ داد.[۴]

نام دیگر این گروه کشفیه است؛ کشفیه کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه برای خود قائل بودند.[۵] اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غالیانه از اخبار اهل‌بیت(ع) است. شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع (چهارم) می دانند. به عقیدهٔ ایشان رکن رابع دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول باشد. او واسطه بین شیعیان و امام غایب(ع) است و احکام را بدون واسطه از او می‌گیرد و ابلاغ می‌کند. آموزه‌های شیخیه، غیر از آنکه مایهٔ انشعابات داخلی فرقه شیخیه شد، زمینهٔ پیدایش دو فرقهٔ بابیت و بهائیت را نیز ایجاد کرد و تحولاتی را در تاریخ شیعهٔ امامیه از قرن سیزدهم قمری موجب شد.[۶]

با مرگ سید کاظم رشتی، چون او برای خود جانشینی انتخاب نکرده بود، از میان شاگردانش ۳۸ نفر مدعی نیابت از او شدند.[۷] مهم‌ترین مدعیان جانشینی در سه منطقهٔ عتبات، آذربایجان و کرمان تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل، شاخه‌های مختلف شیخیه در این سه شهر تمرکز یافت. در ادامه شاخه‌های کرمان و آذربایجان نیز دچار انشعاب شدند.[۸]

انتقادهای وارد بر اعتقادات شیخیه

بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقادات و اشکالاتی وارد شده است که به آنها اشاره می‌شود:

انکار معاد جسمانی

در طول تاریخ معارف اسلامی، اختلافاتی بین برخی از متکلمان و برخی از فیلسوفان در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود. برخی فیلسوفان معاد جسمانی را منکر شده و تنها به معاد روحانی اعتقاد داشتند.[۹] در مقابل، برخی متکلمان برای رفع ایرادهای فیلسوفان در این زمینه راهکارهایی را مطرح کردند.[۱۰] ملاصدرا با طرح نظریه معاد با بدن مثالی برای اثبات معاد جسمانی به طریق فلسفی تلاش کرد.[۱۱] شیخ احمد احسائی نظریه معاد جسمانی ملاصدرا را ناکارآمد می‌پنداشت. او برای حل این مناقشه فرضیهٔ جدید معاد با بدن هورقیلیایی را مطرح کرد. از نظر او انسان دو بدن جسمانی دارد: بدن اول همان بدن دنیایی اوست که از بین می‌رود؛ بدن دوم طینتی است که طبق روایات در قبر بدون تغییر باقی می‌ماند. با مرگ، نَفْس از بدن اول جدا می‌شود و بدن دوم باقی می‌ماند و نفس انسان به آن تعلق می‌گیرد. حشر با این بدن صورت می‌گیرد و افراد با آن بهشتی یا جهنمی می‌شوند.[۱۲]

منتقدان این نظریه معتقدند که این نظریه نه دلیل عقلی مستحکمی دارد، نه دلیل نقلی قابل اتکایی و در احادیث ائمه(ع) هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.[۱۳] از نظر منتقدان یکی دانستن مفهوم طینت در روایات ائمه(ع) با بدن هورقیلیایی توسط شیخ احمد احسائی قابل اثبات نیست و از سوی او دلیلی بر یکی بودن آنها ارائه نشده است.[۱۴]

روحانی‌دانستن معراج پیامبر(ص)

اعتقاد شیعه درباره معراج این است که معراج پیامبر(ص) هم روحانی و هم جسمانی بوده است.[۱۵] گفته شده که شیخیه به معراج روحانی قائل بوده‌اند و معراج جسمانی را قبول نداشته‌اند. برخی معتقدند که نظر شیخیه درباره معراج دارای تناقضاتی است و در جایی همراه با قبول معراج جسمانی و در جایی منحصر به معراج روحانی است.[۱۶] محققان، تفسیرهای شیخیه از معراج رسول خدا(ص) را تفسیرهایی بدون دلیل تلقی کرده‌اند؛[۱۷] از جمله اینکه در شب معراج زیادت‌های تن رسول خدا(ص) هنگام عروج هر یک به اصل خود برگشت و در هنگام بازگشت دوباره به تن او رجوع کرد.[۱۸]

انکار شق القمر

نقل شده که شیخیه معتقدند پیامبر(ص) در جریان معجزه شق القمر، صورت انتزاعی (ذهنی) ماه را به دو نیم کرده است، نه ماه حقیقی را.[۱۹] محققان در نقد این نظر گفته‌اند که مسلمانان متفق هستند که پیامبر(ص) همین ماه مادی را به دو نیم کرده است.[۲۰]

غلو در امامت

از نظر منتقدان شیخیه، شیخ احمد احسائی و پیروان او در مورد جایگاه اهل‌بیت(ع) دچار غلو شده‌اند. از نظر آنان، شیخیه مقاماتی را به ائمه(ع) نسبت داده‌اند که مختص ذات خداوند است:

  • شیخیه ائمه دوازده‌گانه شیعه را علت اربعه (علت فاعلی، صوری، مادی و غایی) آفرینش به‌شمار برده‌اند. از نظر آنان اراده ائمه(ع) عین اراده خداوند است، پس آنان علت فاعلی عالم هستند. وجود موجودات از نور آنان است، پس آنان علت مادی موجودات هستند. صورت اشیا‌ء از صورت مقامات، حرکات و اعمال آنهاست،‌ پس آنان علت صوری آفرینش هستند. ائمه(ع) غایت آفرینش هستند؛ زیرا اگر آنان نبودند، خلقتی انجام نمی‌گرفت.[۲۱] منتقدان این نظر شیخیه را خلاف آیات قرآن و حقیقت حیات ائمه(ع) دانسته‌اند. از نظر آنان تصریح قرآن بر این است که پیامبر(ص) هم بشری مانند سایر بندگان خداست و از او خواسته شده که به مردم این حقیقت را ابلاغ کند.[۲۲]
  • شيخيه معتقدند که خداوند بسیاری از امور هستی را، اموری از قبیل خلق‌کردن، روزی‌دادن، زندگی و مرگ را به ائمه(ع) تفویض کرده است.[۲۳]
  • شیخیه معتقدند که علم ائمه(ع) حضوری است نه حصولی؛ یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست یا واقع خواهد شد به‌گونه‌ای می‌دانند که نزد آنها حاضر است.[۲۴]

کم‌اهمیت دانستن عدل و معاد

شیخیه اصول معاد و عدل را، که از اصول پنج‌گانه دین نزد شیعه امامیه و مورد اتفاق آنان بود، حذف کردند و به‌جای آن رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:

  • شناخت خداوند
  • شناخت پیامبر(ص)
  • شناخت امام(ع)
  • شناخت فقیه جامع‌الشرایط که قائم‌مقام امام در زمان غیبت می‌باشد.[۲۵]

شیخیه معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد احسائی، پس از او سید کاظم رشتی و پس از او کریم‌خان بوده است. بعد از او نیز رکن رابع ارثی شد و در خاندان کریم‌خان استمرار پیدا کرد.[۲۶]

انتقادهای رفتاری

بر رفتار فردی و اجتماعی شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله این انتقادات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان: کتاب‌های نگاشته‌شده از سوی شیخیه در ذم خلفا موجب فشار بر شیعیان عراق از سوی حکومت سنی‌مذهب عثمانی شد. در این ماجرا که به محاصره و سقوط کربلا انجامید، عده‌ای از شیعیان کشته شدند.[۲۷]

ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان: بعد از شروع اختلاف عقیدتی میان شیخیه و متشرعان، درگیری‌های بسیاری میان معتقدان دو گروه درگرفت که مشهور به نزاع بالاسری و پایین‌سری شد. ریشه این اختلاف به امکان نماز خواندن در بالای سر ضریح امام(ع) یا عدم امکان آن باز می‌گشت که شیخیه قائل بود نمی‌توان بالای سر ضریح امام نماز خواند. این موضوع موجب درگرفتن درگیری‌های فراوان در میان شیعیان شد.[۲۸]

زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت: یکی از اثرات عقاید شیخیه را بسترسازی برای پیدایش فرقه‌ بابیت، به رهبری علی‌محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود، و بهائیت دانسته‌اند که توس حسینعلی نوری پایه گزاری گردید.[۲۹]

منابع

  1. برای اطلاع مفصل از زندگی و حیات علمی و اجتماعی او ن.ک: آل‌الطالقانی، السید محمدحسن، الشیخیة (نشأتها و تطورها و مصادر دراستها)، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق، ص۵۳-۱۱۳.
  2. فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی، مذاهب در ایران، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۴۰۰ش، ص۲۳۷-۲۳۸.
  3. برای اطلاع مفصل از زندگی و جایگاه او در برآمدن شیخیه ن.ک: آل‌الطالقانی، الشیخیة، ص۱۱۵-۱۷۳.
  4. مدرسی چهاردهی،‌ مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغ، ۱۳۵۱ش، ص۱۳۹.
  5. امین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار المعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۵۸۹.
  6. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷، ص۲۶۶-۲۷۰؛ نیز: برای اطلاع از باورها و اندیشه‌های شیخیه ن.ک: فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۳-۲۴۷.
  7. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۲.
  8. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۷.
  9. برای نمونه‌ای از رد معاد جسمانی در آثار اخوان الصفا ن.ک: إخوان الصفا، رسائل إخوان‌ ‏الصفاء و خلّان الوفاء، بیروت، الدار الاسلامیۀ، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۷۶-۷۸.
  10. علامه حلی، حسن‌ بن یوسف، کشف المراد فی تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ق، ص۴۰۰-۴۰۷.
  11. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دارالاحیاء التراث‌ العربی، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۹-۲۰۰.
  12. احسائی، احمد، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بی‌جا، مکتبة العذراء، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۴۵-۵۱.
  13. باقری، علی‌اکبر، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۲ش، ص۲۲۶.
  14. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۲۲۷.
  15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب فی آل ابی‌طالب،‌ بیروت، دارالاضوا‌ء، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۸.
  16. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۸۱.
  17. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱-۱۹۳.
  18. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱.
  19. سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۳ق، ص۳۵۵.
  20. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  21. نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، شركت چاپ و نشر بين‌الملل، ۱۳۹۵ش، ص۵۷۳-۵۷۵.
  22. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۳؛ برای ردیه‌ای مفصل‌تر بر این نظر ن.ک: شفتی بیدآبادی، محمدباقر بن محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها پیرامون عقائد شیخیه (زمینه‌ساز بابیت)، تحقیق مرکز تحقیقات كتابخانه مسجد سيد، قم، عطر عترت، ۱۳۸۸ش، ص۲۱۱-۲۱۳.
  23. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  24. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  25. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۶.
  26. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۷.
  27. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۶۴-۶۶.
  28. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغی،‌ ۱۳۵۱ش، ص۳۸-۴۰.
  29. مدرسی چهاردهی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، ص۳۰۳-۳۱۱.
  1. در مقابل بالاسریه، شیخیه هستند که در هنگام نماز در حرم پیامبر(ص) یا ائمه(ع) برای رعایت ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر معصوم(ع) میان ایشان و قبله قرار گیرد و عملاً پشت سر قبر معصوم(ع) می‌ایستند. گفته می‌شود زمانی که شیخ احمد احسائی در کربلا زندگی می‌کرد برای رعایت حرمت امام(ع) پشت سر قبر امام(ع) نماز می‌خواند. شیخیه روایتی هم در این باب از امام زمان(ع) در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۶۹.