سازگاری شق‌القمر با علوم و عقل: تفاوت میان نسخه‌ها

(ذکر منبع)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایشگر دیداری
(اصلاح منبع)
خط ۳۱: خط ۳۱:
مسئله انفجار و انشقاق در کرات آسمانی امری بی‌سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمی‌باشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمی‌گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است. ولی بازگشت آن به حال معمولی بر اثر نیروی جاذبه‌ای که میان دو قطعه وجود دارد کاملا امکان‌پذیر است. گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده بطلمیوس و افلاک نه‌گانه پوست پیازی‌اش، دور می‌زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعی محال بود؛ و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانی را منکر بودند، و هم شق‌القمر را؛ چرا که مستلزم شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولی امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسی به دست افسانه‌ها و اسطوره‌های خیالی سپرده شده و اثری از آن افلاک نه‌گانه باقی نمانده، زمینه‌ای برای این سخنان باقی نیست.
مسئله انفجار و انشقاق در کرات آسمانی امری بی‌سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمی‌باشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمی‌گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است. ولی بازگشت آن به حال معمولی بر اثر نیروی جاذبه‌ای که میان دو قطعه وجود دارد کاملا امکان‌پذیر است. گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده بطلمیوس و افلاک نه‌گانه پوست پیازی‌اش، دور می‌زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعی محال بود؛ و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانی را منکر بودند، و هم شق‌القمر را؛ چرا که مستلزم شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولی امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسی به دست افسانه‌ها و اسطوره‌های خیالی سپرده شده و اثری از آن افلاک نه‌گانه باقی نمانده، زمینه‌ای برای این سخنان باقی نیست.


شاید این نکته نیاز به یادآوری ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعی معمولی صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولی چون اعجاز به محالات تعلق نمی‌گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود.<ref>تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۳، ص۱۴</ref>
شاید این نکته نیاز به یادآوری ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعی معمولی صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولی چون اعجاز به محالات تعلق نمی‌گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات امام علی‌بن ابی طالب‌(ع)، 1387ش، ج 23، ص14</ref>


{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۲

سؤال

آیا شق‌القمر با علوم و عقل سازگار است؟

وقوع انشقاق و شکاف در اجرام آسمانی نه تنها محال نیست، بلکه بارها نمونه‌های آن مشاهده شده؛ هر چند در هر کدام عوامل خاصی مؤثر بوده است. انشقاق قمر نه از حیث علمی و نه از حیث عقلی هیچ گونه استبعادی ندارد و هم عقل و هم نقل بر امکان وقوع آن حکم می‌دهند و نمی‌توان ادعا کرد که عقل یا علم وقوع شق‌القمر را انکار می‌کند. در دستگاه منظومه شمسی و سایر کرات آسمانی انشقاق‌ها و انفجارهائی روی داده است. درباره منظومه شمسی می‌گویند که در آغاز جزیی از خورشید بوده است و پس از انفجاری به این شکل درآمده است. یا درباره آستوریدها که سنگ‌های عظیم‌الجثه‌ای هستند که در پی انفجاری جدا شده‌اند. و همینطور شهاب‌سنگ‌ها که سنگ‌های کوچکی هستند.

وقوع انشقاق و انفجارها در اجرام و کرات آسمانی

پیدایش منظومه شمسی

این نظریه از سوی همه دانشمندان پذیرفته شده است که تمام کرات منظومه شمسی در آغاز جزء خورشید بود که بعداً از آن جدا شده و هر یک در مدار خود به گردش درآمده است. منتها درباره عامل این جدائی گفتگو است: لاپلاس معتقد است عامل این جدائی نیروی گریز از مرکز در منطقه استوائی خورشید بوده، به این معنی که در آن هنگام که خورشید به صورت توده گاز سوزانی بود (و هم‌اکنون نیز چنین است) و به دور خود گردش می‌کرد سرعت این گردش در منطقه استوائی سبب شد که قطعاتی از آن جدا گردد، و در فضا پراکنده شود، و به دور مرکز اصلی یعنی خورشید به گردش درآید.

ولی تحقیقات بعضی دیگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهی به فرضیه دیگری شده که عامل این جدائی را وقوع جزر و مدهای شدیدی در سطح خورشید بر اثر عبور یک ستاره عظیم از نزدیکی آن می‌شمرد. طرفداران این فرضیه که حرکت وضعی خورشید را در آن روزگار کافی برای توجیه جدائی قطعاتی از آن نمی‌دانند، دست به سوی این فرضیه دراز کرده، می‌گویند: این جزر و مد، امواج عظیمی در سطح خورشید به وجود آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظیمی در یک اقیانوس، و بر اثرآن قطعاتی از خورشید یکی پس از دیگری به خارج پرتاب شد، و به گرد کره مادر به گردش درآمد.

در هر حال عامل جدائی هر چه باشد مانع از این نیست که همه معتقدند پیدایش منظومه شمسی از طریق انشقاق و جدائی صورت گرفته است.

آستروئیدها

استروئیدها قطعات سنگ‌های عظیم آسمانی هستند که به دور منظومه شمسی در گردشند، و گاهی از آنها به کرات کوچک و شبه سیارات تعبیر می‌کنند، گاهی بزرگی آنها به گونه‌ای است که قطر آن به۲۵ کیلومتر می‌رسد، ولی غالباً از این کوچکترند. دانشمندان عقیده دارند آستروئیدها بقایای سیاره عظیمی هستند که در مداری میان مدار مریخ و مدار مشتری در حرکت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومی منفجر و شکافته شده است.

تاکنون بیش از ۵ هزار آستروئید کشف و مشاهده شده، و عده زیادی از آنها که بزرگتر هستند نامگذاری، و حجم و مقدار و مدت حرکت آنها به دور خورشید محاسبه شده است. این نمونه دیگری از انشقاق در اجرام آسمانی است.

شهاب‌ها

شهاب‌ها سنگ‌های بسیار کوچک آسمانی هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمی‌کنند، و با سرعت شدیدی در مدار خاصی بر گرد خورشید در گردشند، و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا می‌کند، به سوی زمین جذب می‌شوند. این سنگ‌های کوچک بر اثر شدت برخورد با هوائی که زمین را احاطه کرده، به خاطر سرعت سرسام‌آوری که دارند، داغ و برافروخته و مشتعل می‌شوند، و ما به صورت یک خط نورانی زیبا در لابلای جو زمین آنها را مشاهده می‌کنیم، و از آن به تیر شهاب تعبیر می‌نمائیم

دانشمندان می‌گویند: اینها بقایای ستاره دنباله‌داری است که بر اثر حوادث نامعلومی منفجر و از هم شکافته شده است.

بازگشت به حالت قبل با نیروی جاذبه

مسئله انفجار و انشقاق در کرات آسمانی امری بی‌سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمی‌باشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمی‌گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است. ولی بازگشت آن به حال معمولی بر اثر نیروی جاذبه‌ای که میان دو قطعه وجود دارد کاملا امکان‌پذیر است. گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده بطلمیوس و افلاک نه‌گانه پوست پیازی‌اش، دور می‌زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعی محال بود؛ و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانی را منکر بودند، و هم شق‌القمر را؛ چرا که مستلزم شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولی امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسی به دست افسانه‌ها و اسطوره‌های خیالی سپرده شده و اثری از آن افلاک نه‌گانه باقی نمانده، زمینه‌ای برای این سخنان باقی نیست.

شاید این نکته نیاز به یادآوری ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعی معمولی صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولی چون اعجاز به محالات تعلق نمی‌گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود.[۱]


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۳، ص۱۴.

۲. تفسیر المیزان، ذیل آیات انشقاق قمر.

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات امام علی‌بن ابی طالب‌(ع)، 1387ش، ج 23، ص14