شیوه برخورد با غیبت کننده: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} با غیبت‌کننده چگونه باید برخورد کرد؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}}...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۰

سؤال

با غیبت‌کننده چگونه باید برخورد کرد؟

ب ـ راه‌هاي مبارزه با غيبت (عكس العمل در قبال كسي كه غيبت مي كند يا در مجلسي كه غيبت مي شود)

۱. اگر شما مي‌توانيد از راه امر به معروف و نهي از منكر وارد شويد و به آن شخص با ظرافت و ادب و در غير حضور ديگران تذكر دهيد كه اين مواردي را كه شما مي گوئيد، غيبت است و عواقب دردناك غيبت را برايش بازگو كنيد و به او بگوييد اگر اين صحبتهايي را كه شما در مورد افراد اظهار مي داريد، اگر راست است و در آنها هست اين غيبت است، و اگر در آنها نيست، اين بهتان است كه بر آنها مي زنيد، و بهتان هم گناهي بزرگ است كه عذاب جهنم را به دنبال دارد. (البته گاهي نوشتن نامه دوستانه و سخن گفتن از سر محبت كار سازتر از رو در روست.)

۲. ديگر اين‌كه موارد جواز غيبت را برايش بازگو كنيد و اگر در موردي صحبت كرد كه جزء آن موارد نيست به او يادآوري كنيد كه از موارد غير مجاز است. (اگر روان شناس به قصد كمك و مشاوره، در مورد او سؤالاتي بپرسد و عيب هاي او را بداند چون به قصد درمان است اشكال ندارد).

۳. اين سخن را به او منتقل كنيد كه اسلام حتي به يك روانشناس نيز نيز اجازه نمي دهد كه در هر موردي، تشخيصش را ابراز دارد. بطور نمونه اگر روانشناسي كلامي را مي داند اگر بگويد بين زن و شوهر و يا در بين اعضاي خانواده اختلاف شديدي ايجاد مي شود، حق ندارد آن را بگويد. چرا كه موجب اختلاف و از بين رفتن وحدت مي گردد، وحدتي كه اين همه بدان سفارش شده است و يكي از فلسفه هاي حرمت غيبت، همين اختلاف افتادن در بين افراد جامعه است، و يا اينكه رواشناس مي داند كه اگر جمله¬اي را به فرزند در مورد پدرش بگويد، فرزند را نسبت به پدرش بدبين مي كند و از اعتمادش نسبت به پدر كاسته مي شود، حق ندارد در اين گونه موارد تشخيصش را اظهار كند.

راه‌هايي كه انسان مي‌تواند در مجلس غيبت، از بحث غيبت رهايي يابد:

۱. با مطرح كردن سؤالي، بحث مجلس را تغيير دهد، به طور مثال اگر بحث در رابطه با خصوصيات اخلاقي شخصي است و غيبت او مي شود، با مطرح كردن اين سؤال كه آن شخص چند سالش است؟ ميزان تحصيلاتش چقدر است؟ با فلاني چقدر فاصله سني دارد؟ و يا اينكه اگر حين غيبت بوي غذا هم مي¬آيد، بگوييد بوي چه غذايي است و بحث را به طرف آن غذا ببريد (البته همه اين مثالها و راه حل ها، به مقتضاي مجلس بستگي دارد).

۲. انسان در خانه و يا جايي كه مجبور است آن جا بماند سعي كند حواسش را پرت كند تا غيبت را نشنود؛ امّا به تدريج سعي كند به اطرافيان جهت و بينش ديني و اخلاقي دهد.

۳. اگر غيبت كسي شد، انسان سعي كند از غيبت شونده دفاع كند؛ چرا كه ردّ غيبت بر شنونده واجب است و بعد از آن شروع كند به گفتن خوبيهاي شخص غيبت شده و آنچه را كه در مورد او گفته شده است انكار كند.

۴. راه حل ديگري كه ممكن است انجام دهد، خروج از مجلس غيبت است به شرطي كه خروج از آن ممكن باشد و دشوار نباشد.

اصول انتقاد و تذكر دادن

اگر مي¬خواهيد به نحوي تأثيرگذار عمل كنيد بايد روشهايي به¬كار گيريد، تا بتوانيد انتقادي سازنده و تذكري دور از تنش داشته باشيد.

۱. آمرانه نباشد:افراد از پند و نصيحت، امر و نهي كردن و تحكم، گريزان هستند، شما هم بهتر است امر و نهي نكنيد؛ بلكه با زبان خوش و صميمانه مسئله را با او در ميان بگذاريد و حقيقت را به او بيان كنيد.[۱]

۲.توهین ممنوع: در تذكر دادن بايد از توهين كردن به شخصيت طرف مقابل، همراه با تشبيهات بي مورد و توهين آميز پرهيز نمود؛ زيرا اينگونه اعمال باعث مي شود شخص با عصبانيت تمام واكنش نشان داده و در صدد دفاع از خود برايد[۲] و به نكات نقد شما هر چند هم كه منطقي و صحيح باشد هيچگونه توجهي نخواهد كرد.

۳. در جمع نباشد، حضرت علي(ع) مي فرمايند: «نقد و نصيحت كردن ديگران در جمع يعني كوبيدن و خردكردن شخصيت طرف مقابل»، پس در نقد بايد دقت داشته باشيم در مقابل ديگران كسي را نصحيت نكنيم و نصيحت با لحن آمرانه و زورگويانه نباشد.[۳]

۴. توجه به زمان و موقعيت: زماني باشد كه شخص مورد نظر سرحال و در حالت آرامش و آسودگي خيال باشد.[۴]

۵. تقويت صفات مثبت او: با شيوه هاي مختلف نظير متذكر شدن آن صفات، تشويق نمودن و ... سعي كنيد عزت نفس او را در اين امور بالا ببريد و در مرحله بعد، با ذكر معايبش از او بخواهيد در رفع آنها تلاش كند.

۶. توجه به اصل تدريجي: يعني همانگونه كه يك صفت خوب به تدريج ملكه انسان مي¬گردد، صفات بد نيز به تدريج در جان انسان رسوخ مي¬كند، ما بايد با سياست گام به گام به تغيير رفتار و يا انديشه فرد اقدام كنيم.[۵] {پایان پاسخ}}

منابع

  1. اكبري، ابوالقاسم، مشكلات نوجواني و جواني، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۲۲۱.
  2. همان، ص۳۳۸.
  3. افروز، غلامعلي، روانشناسي رابطه ها، تهران: انتشارات نوادر، ص۱۰.
  4. محدثي، جواد، اخلاق معاشرت، قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۲، ص۳۱۱.
  5. شرفي، محمدرضا، جوان و نيروي چهارم، تهران، سروش، ۱۳۸۰، ص۵۱.