چگونگی گمراهی انسان توسط جن‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش

نسخهٔ ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۴

سؤال

با توجه به آیه ۲۹، سوره مبارکه فصلت، چگونه جن‌ها که به چشم دیده نمی‌شوند، می‌توانند باعث گمراهی انسان شوند؟


ماهیت جن

«جن» در عرف قرآن موجودی باشعور و با اراده است که به اقتضای طبیعتش از حواس بشر پوشیده است و مانند انسان، مکلّف و مبعوث در آخرت و مطیع و عاصی و مؤمن و مشرک و… می‌باشد. چنان‌که خداوند متعال از قول گروهی از جنیان می‌فرماید: ﴿وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ ۖ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا؛ و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند: پس كسانى كه به فرمانند، آنان در جستجوى راه درستند.(جن:۱۴) «جن»، در شرایط عادی از دید انسان، پنهان است. در عین حال که موجودی مادّی است؛ ما هیچ دلیلی نداریم که همه موجودات زنده و مادی دیده شوند. بسیاری از موجودات مادی وجود دارند که آنها را با چشم عادی نمی‌توان دید. دانشمندان علوم طبیعی می‌گویند: موجوداتی که انسان با حواس خود می‌تواند درک کند، در برابر موجوداتی که با حواس او قابل درک نیستند ناچیز است. چشم ما، رنگ‌های محدودی را می‌بیند، گوش‌ها امواج صوتی محدودی را می‌شنود. رنگ‌ها و صداهایی که با چشم و گوش ما قابل درک نیستند، بسیار بیشتر از موارد قابل درک هستند و وقتی چنین است، دیگر تعجبی ندارد که موجودات مادی و زنده‌ای در این عالم وجود داشته باشند و با حواس ما قابل درک نباشند.}}[۱]

«جن‌ها» گاهی در قالب تمثّل قابل رؤیتند، چنان‌که در داستان حضرت سلیمان(ع) آمده که تعدادی از آنها برای حضرت کار می‌کردند[۲] یا در روایت آمده که «سعد اسکاف» جن‌ها را به صورت مردانی زاهد دید و امام باقر(ع) فرمودند: «آنها جن‌ها هستند.»[۳]

وسوسه انسان توسط جن در قرآن

«جن‌ها»، بنابر تصریح قرآن کریم، از جنس آتش خلق شده‌اند.[۴] و جنیان را پیش‌تر از آتش گدازنده آفریدیم.» آنها نیز مانند انسان دارای نر و ماده، ازدواج و تولد و تکاثر دارند.[۵] خداوند متعال در آیه «۲۹»، سوره فصلت، به حالت کفار در دوزخ اشاره کرده و می‌فرماید: «کافران می‌گویند: پروردگارا آنهایی را که از جن و انس ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر پای خود بگذاریم، لگدمالشان کنیم تا از پست‌ترین مردم باشند.»

منظور از جن و انس در آیه مذکور، گروه شیاطین جنی و انسی هستند که بر ضد انسان وسوسه‌گری می‌کنند. از حضرت علی(ع) نقل شده که: مراد از این گمراه کنندگان، هر فردی از جن و انس است که راه و روش کفر و گمراهی را ایجاد کرده‌اند و منظور از «الذین» جنس جن و انس است.»[۶]

شهید مطهری درباره گمراهی جن و شیاطین می‌گوید: «قلمرو شیطان «تشریع» است نه «تکوین»، یعنی قلمرو شیطان فعالیت‌های تشریعی و تکلیفی بشر است، قلمرو شیطان در وجود بشر نیز محدود به نفوذ در اندیشه او و نه تن و بدن او است، و نفوذ در اندیشه بشر نیز منحصر به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن است.

قرآن کریم، این معانی را با تعبیرهای «تزیین»، «تسویل»، «وسوسه» و… بیان می‌کند، ولی شیطان تسلط تکوینی بر انسان ندارد و در مقام تشریع نیز تا خود انسان دست ارادت به شیطان ندهد، قدرت تسلط بر او را ندارد. خداوند می‌فرماید: «همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا می‌کنند تسلطی ندارد، و تسلط او منحصر به اشخاصی است که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می‌پذیرند».[۷]

بنابراین، ارتباط انسان با شیطان، به تعبیر خود شیطان[۸] به صرف دعوت و استجابت می‌باشد. و انسان دارای اختیار است و می‌تواند دعوت شیطان را قبول نکند. منظور از عدم تسلط شیطان در مقام تکوین این است که شیطان و جن‌ها نه خالق مستقل بخشی از موجودات و قطبی در برابر خداوند است و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اراده کائنات به او سپرده شده است.[۹] پس جنّیان، گرچه با حواس ظاهری قابل درک و رؤیت نیستند، ولی آنها موجوداتی مادی بوده و برخی از آن‌ها وسوسه‌گر بوده و بر ضد انسان شیطنت می‌کنند، چنان‌که خداوند متعال درباره جن‌های شیطان و وسوسه‌گر می‌فرماید: «این چنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم…»[۱۰]


مطالعه بیشتر

۱. ناصر مکارم شیرازی ودیگران، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، ج۲۰، ص۲۶۷، ۲۵، ص۱۰۰–۱۵۷.

۲. علیرضا رجالی تهرانی، جن و شیطان، (قم، انتشارات نبوغ).

۳. ناصر مکارم شیرازی، یکصدوهشتاد پرسش و پاسخ، (قم، دفتر نشر برگزیده)، ص۵۵۲.

۴. زین العابدین دست داده، جن و شیطان در ادبیات و ادیان، (جهرم، نشر مجمع فرهنگی ـ هنری شهید عبدالرضا مصلی نژاد).

۵. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (بیروت، مؤسسه اعلمی)، ج۲۰، ص۳۹، ذیل آیات ۱–۷)، سوره جن.


منابع

  1. ر. ک. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۲۵، ص۱۵۶.
  2. ر. ک. نمل/۱۷.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، بیروت، دارالتعارف، ج۱، ص۴۵۹.
  4. حجر/۲۷.
  5. جن/۶.
  6. ر. ک. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص۱۱.
  7. نحل/۹۹ و ۱۰۰.
  8. ابراهیم/۲۲.
  9. ر. ک. مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸، ص۷۱–۷۴.
  10. انعام/۱۱۲.