حدیث مباهته: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| وابسته = | | وابسته = | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ}}حدیث مباهته، تهمت زدن و دشنام دادن به اهل بدعت را جایز میداند. هرچند این حدیث در اعتبارسنجی روایات صحیح تلقی میشود اما در تضاد با آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و روایات متواتری است که رعایت عدل و انصاف و تقوا را توصیه میکند. برخی در معنای بهتان در این حدیث مناقشه کردهاند و آن را بمعنای تحیر دانستهاند. بیشتر علمای اسلام و فقها با این برداشت از این حدیث که | {{پاسخ}}حدیث مباهته، تهمت زدن و دشنام دادن به اهل بدعت را جایز میداند. هرچند این حدیث در اعتبارسنجی روایات صحیح تلقی میشود اما در تضاد با آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و روایات متواتری است که رعایت عدل و انصاف و تقوا را توصیه میکند. برخی در معنای بهتان در این حدیث مناقشه کردهاند و آن را بمعنای تحیر دانستهاند. بیشتر علمای اسلام و فقها با این برداشت از این حدیث که میتوان به مخالفان دین، دروغ بست مخالفت کردهاند. | ||
== متن روایت == | == متن روایت == |
نسخهٔ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۵
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیا حدیث مباهته اعتبار دارد؟
اطلاعات حدیث | |
---|---|
موضوع | بهتان به مخالفان |
حدیث مباهته، تهمت زدن و دشنام دادن به اهل بدعت را جایز میداند. هرچند این حدیث در اعتبارسنجی روایات صحیح تلقی میشود اما در تضاد با آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و روایات متواتری است که رعایت عدل و انصاف و تقوا را توصیه میکند. برخی در معنای بهتان در این حدیث مناقشه کردهاند و آن را بمعنای تحیر دانستهاند. بیشتر علمای اسلام و فقها با این برداشت از این حدیث که میتوان به مخالفان دین، دروغ بست مخالفت کردهاند.
متن روایت
«إذا رَأَیتُم أهلَ الرَّیبِ وَ البِدَعِ مِن بَعدی، فَأَظهِرُوا البَراءَةَ مِنهُم وَ أَکثِروا مِن سَبِّهِم وَ القَولِ فیهِم وَ الوَقیعَةِ وَ باهِتوهُم کی لایطمَعوا فِی الفَسادِ فِی الإِسلامِ وَ یحذَرَهُمُ النّاسُ وَ لایتَعَلَّمونَ مِن بِدَعِهِم، یکتُبِ اللّهُ لَکم بِذلِک الحَسَناتِ وَ یرفَع لَکم بِهِ الدَّرَجاتِ فِی الآخِرَةِ؛ پس از من، هر گاه شکاکان و بدعتگذاران را دیدید، از آنان بیزاری جوئید و بسیار به آنان دشنام دهید و دربارهشان بدگویی و افشاگری کنید و به آنان تهمت بزنید تا به تباه کردن اسلام، طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر باشند و از بدعتهایشان چیزی نیاموزند. برای این کار، خداوند برایتان ثوابها مینویسد و در آخرت بر درجات شما میافزاید.»
معنای لغوی بهتان
بهتان هم بمعنای تهمت آمده است هم بمعنای تحیر. مباهته از از باب مفاعله ریشه در کلمه بهت دارد که هم به معنای تحیر آمده و هم به معنای دروغ و تهمت. برخی گفتهاند بهتان دروغی است که شخص را مبهوت میکند.[۱]
دو برداشت از معنای بهتان
علامه مجلسی مینویسد ظاهر آن است که مراد مباهته در روایت این است که با دلایل محکم اهل بدعت را مجاب کنید و آنها را متحیر سازید.[۲] ملاصالح مازندرانی بهت را معنای حیرت میداند.[۳] شهید ثانی میگوید در مقابله با اهل بدعت نمیتوان نسبت ناروا و دروغ به ایشان داد.[۴] شهید مطهری میگوید بعضی آدم های بی سواد این باهتوهم را اینطور معنا کرده اند که به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید و بعد میگویند اعل بدعت دشمن خداست و من دروغ علیه او جعل میکنم... آن وقت است که شما میبینید دروغ اندر دروغ جعل میشود.[۵]
بررسی سند
این روایت در کتاب کافی از پیامبر(ص) نقل شده است ودارای سند صحیح است.
اگرچه سند حدیث مباهته صحیح است، صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث از معصوم ندارد. سندشناسی یکی از راه ها برای تصحیح و اعتبارسنجی حدیث است. آیت الله شبیری زنجانی در مورد این روایت میفرماید: «اگر بخواهیم معنای بهتان و تهمت برداشت کنیم باید تمام روایات اخلاقی و آیات آمره به رعایت عدل را دور بریزیم»[۶]
تعارض با آیات قرآن و روایات
آیات زیادی در قرآن وجود دارد که امر به رعایت عدالت و تقوا میکند:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.﴾(مائده:۸) در جایی دیگر می گوید با حکمت و موعظه به راه خدا دعوت کن به شیوهای نیکو مجادله کن: ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى.﴾(نحل:۱۲۵) در سوره انعام صراحتا میگوید به مشرکین دشنام ندهید: ﴿وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ؛ و آنهايى را كه جز خدا مىخوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد.﴾(انعام:۱۰۸)
در سوره بقره میفرماید با مردم با سخن خوش سخن بگویید.﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا؛ و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگویید.﴾(بقره:۸۳) و فرد دروغگو را مورد عتاب قرار میدهد: ﴿وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ؛ وای بر هر دروغزن گناهپیشه﴾(جاثیه:۷)
مطابق این آیات، نمی توان صرف دشمن دانستن فردی، به او تهمت زد و دروغ گفت. حتی اگر با هدف خیر باشد.
تعارض با روایات
حدیث مزبور با روایات فراوان و دارای تواتر معنوی درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض بیّن و آشکار است. تعارض بین یک خبر واحد با روایات قطعی الصدور و متواتر باعث میشود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود.در کتب حدیثی ابواب زیادی به گناهان زبان همچون غیبت و توهین و فحش اختصاص داده شده است.[۷] حضرت علی در میانه جنگ صفین را که شیعیان و لشکریانش در حال توهین و ناسزاگویی به لشکریان شام و معاویه بودند، از خیمه بیرون آمد و گفت: «من بدم می آید که شما دشنام دهنده باشید. ولی اگر شما اعمال آنان را بگویید و چگونگی حالشان را بیان نمایید به گفتار صواب و راست نزدیکتر و در عذر رساتر است.»[۸]
اگر چنین دستوری در این حدیث درست بود، امامان شیعه خود به آن عمل می کردند یا در طول تاریخ زندگی شان در بیش از ۲۵۰ سال به شیعیان و پیروان و اصحاب خود این دستور را منتشر و تکرار می کردند. در حالی که هیچ کدام از اینها دیده نشده و یک مرتبه هم نقل نشده است.
نقد محتوایی
این حدیث با حسن و قبح ذاتی و عقلی که شیعه بدان معتقد است در تضاد است. شهید مطهری در این باره میفرماید: « برای حق باید از حق استفاده کرد. یکی از راههایی که از آن راه بر دین از جنبههای مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم باید مقدس باشد. مثلا نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم...»[۹]
منابع
- ↑ قاموس قرآن، ج۲، ص۲۳۹
- ↑ مجلسی، مراه العقول، ج۱۱، ص۱۸۱، به نقل از مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
- ↑ مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۰،ص۴۳، به نقل از مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
- ↑ مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۴۱۷، به نقل از مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۹
- ↑ مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص ۱۷۶
- ↑ مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص۱۷۵و ۱۷۶
- ↑ نهج البلاغه ص۱۲۳
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری(سیری در آثار نبوی) ج۱۶،ص۱۱۰ و ۱۱۱. به نقل از کتاب مشهورات بی اعتبار، مهدی سیمایی، ص۱۷۴