سرنوشت انسان: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
آیا سرگذشت هر فرد نزد خداوند تعیین شده است؟ آیا قابل تغییر است؟ | آیا سرگذشت هر فرد نزد خداوند تعیین شده است؟ آیا قابل تغییر است؟ اگر خداوند به همه چیز دانا و به عاقبت هر فرد آگاه است، چرا او را خلق مینماید؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
یکی از اوصاف [[خدا]]وند سبحان، [[علم الهی|علم]] است. به این معنا که به تمام امور دنیا دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آنها [[صفات ذات]] خداوند است و برخی [[صفت فعل]] | یکی از اوصاف [[خدا]]وند سبحان، [[علم الهی|علم]] است. به این معنا که به تمام امور دنیا دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آنها [[صفات ذات]] خداوند است و برخی [[صفت فعل]]. | ||
علم و دانایی خداوند، از نقایص و | علم و دانایی خداوند، از نقایص و کاستیهایی که علم ما انسانها دارد، منزه و پیراسته است. علم ما انسانها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسیله ابزار و آلات نظیر چشم و گوش و… حاصل میشود، اما علم الهی، مطلق، نامحدود و ازلی است که به ابزاری نیازمند نیست. | ||
==اختیار، شرط اعمال انسان== | ==اختیار، شرط اعمال انسان== | ||
حضرت [[امام علی بن موسی الرضا(ع)]] درباره [[علم خدا]] متعال میفرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همانطور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.<ref>وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.</ref> بنابراین روایت، خداوند از قبل میدانسته هر کس چه راهی را انتخاب میکند و این را هم میدانسته که هر کس آنچه را انتخاب میکند، با آزادی اراده و [[اختیار]] انتخاب میکند، همانطور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص۱۵۴.</ref> | حضرت [[امام علی بن موسی الرضا(ع)]] درباره [[علم خدا]]وند متعال میفرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همانطور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.<ref>وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.</ref> بنابراین روایت، خداوند از قبل میدانسته هر کس چه راهی را انتخاب میکند و این را هم میدانسته که هر کس آنچه را انتخاب میکند، با آزادی اراده و [[اختیار]] انتخاب میکند، همانطور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص۱۵۴.</ref> | ||
به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از [[نظام سببی و مسببی]] جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. [[انسان]] هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او میداند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت میکند؛ و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص۱۳۲.</ref> | به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از [[نظام سببی و مسببی]] جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. [[انسان]] هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او میداند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت میکند؛ و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص۱۳۲.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
اما آیا این [[سرنوشت]] قابل تغییر است؟ در [[روایت]] آمده است که [[امام علی(ع)]] در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار میکنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از [[قضاء الهی]] به [[قدر الهی]] فرار میکنم.<ref>صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص۳۳۷، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج۵، ص۱۶۹.</ref> | اما آیا این [[سرنوشت]] قابل تغییر است؟ در [[روایت]] آمده است که [[امام علی(ع)]] در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار میکنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از [[قضاء الهی]] به [[قدر الهی]] فرار میکنم.<ref>صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص۳۳۷، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج۵، ص۱۶۹.</ref> | ||
توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از | توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قضای الهی است به قدر الهی.<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۶۲.</ref> و تغییر سرنوشت به حکم سرنوشت است و خلاصه اینکه سرنوشت قابل تغییر است. | ||
===عوامل معنوی تغییر سرنوشت=== | ===عوامل معنوی تغییر سرنوشت=== | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
اگر این سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل [[آدمی]] را میدانسته، معنایش این است که [[سرنوشت]] او از قبل چنین رقم خورده و او نمیتواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار [[جهنم]] یا [[بهشت]] بکند؟ | اگر این سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل [[آدمی]] را میدانسته، معنایش این است که [[سرنوشت]] او از قبل چنین رقم خورده و او نمیتواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار [[جهنم]] یا [[بهشت]] بکند؟ | ||
پاسخ این است که [[قضا و قدر]] علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمیگیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق میگیرد که از | پاسخ این است که [[قضا و قدر]] علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمیگیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق میگیرد که از جمله آنها [[اختیار]]<nowiki/>ی بودن است، بدین معنا که انسان با اختیار خود چنین عملی را انجام میدهد، و افعال اختیاری انسان با وصف اختیاری برای خداوند معلوم است<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، دوره سه جلدی، تهران، نشر بینالملل، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴، ص۱۴۷ - ۱۷۸؛ و سعیدی مهر، پیشین، ص۳۴۰-۳۴۲.</ref> و این به معنای عبث بودن آفرینش انسان نیست، چون انسان برای گزینش راه [[هدایت]] یا [[ضلالت]] مختار است، که اگر راه هدایت را برگزید، [[پاداش]] داده میشود و اگر راه گمراهی را انتخاب کرد، و به حق و حقوق دیگران تجاوز کرد [[عقاب]] داده میشود؛ و علم خداوند به افعال آدمی با وصف اختیاری اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمیشود، چون هدف هدایت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفی نموده است، و حال که او با اختیار خود تحطی کرده، باید خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختیاری خود میباشد. {{قرآن|انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا}} (انسان/۳) {{قرآن|من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعلیها، و ما ربک بظلام للعبید}} (فصلت ۴۶). | ||
علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است؛ و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود. | علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است؛ و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
| لینکدهی = شد | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = شد | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:جبر و اختیار]] |
نسخهٔ ۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۴۳
آیا سرگذشت هر فرد نزد خداوند تعیین شده است؟ آیا قابل تغییر است؟ اگر خداوند به همه چیز دانا و به عاقبت هر فرد آگاه است، چرا او را خلق مینماید؟
یکی از اوصاف خداوند سبحان، علم است. به این معنا که به تمام امور دنیا دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آنها صفات ذات خداوند است و برخی صفت فعل.
علم و دانایی خداوند، از نقایص و کاستیهایی که علم ما انسانها دارد، منزه و پیراسته است. علم ما انسانها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسیله ابزار و آلات نظیر چشم و گوش و… حاصل میشود، اما علم الهی، مطلق، نامحدود و ازلی است که به ابزاری نیازمند نیست.
اختیار، شرط اعمال انسان
حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) درباره علم خداوند متعال میفرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همانطور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.[۱] بنابراین روایت، خداوند از قبل میدانسته هر کس چه راهی را انتخاب میکند و این را هم میدانسته که هر کس آنچه را انتخاب میکند، با آزادی اراده و اختیار انتخاب میکند، همانطور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.[۲]
به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. انسان هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او میداند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت میکند؛ و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.[۳]
تغییر سرنوشت
اما آیا این سرنوشت قابل تغییر است؟ در روایت آمده است که امام علی(ع) در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار میکنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از قضاء الهی به قدر الهی فرار میکنم.[۴]
توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قضای الهی است به قدر الهی.[۵] و تغییر سرنوشت به حکم سرنوشت است و خلاصه اینکه سرنوشت قابل تغییر است.
عوامل معنوی تغییر سرنوشت
از نظر جهان بینی الهی، علل و عوامل معنوی، هم دوش عوامل مادی در کار است؛ حیات و موت و رزق و روزی و سلامتی و سعادت و امثال این امور با دعا، صدقه، نیکی به پدر و مادر و صاحبان حق، تغییر مییابند، این امور معنوی در سرنوشت حادثهها مؤثرند و گاه جلو قضا و قدر را میگیرند.[۶]
دلیل خلقت انسان با وجود آگاهی خدا از آینده
اما اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است چرا او را خلق مینماید؟
اگر این سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل آدمی را میدانسته، معنایش این است که سرنوشت او از قبل چنین رقم خورده و او نمیتواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار جهنم یا بهشت بکند؟
پاسخ این است که قضا و قدر علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمیگیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق میگیرد که از جمله آنها اختیاری بودن است، بدین معنا که انسان با اختیار خود چنین عملی را انجام میدهد، و افعال اختیاری انسان با وصف اختیاری برای خداوند معلوم است[۷] و این به معنای عبث بودن آفرینش انسان نیست، چون انسان برای گزینش راه هدایت یا ضلالت مختار است، که اگر راه هدایت را برگزید، پاداش داده میشود و اگر راه گمراهی را انتخاب کرد، و به حق و حقوق دیگران تجاوز کرد عقاب داده میشود؛ و علم خداوند به افعال آدمی با وصف اختیاری اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمیشود، چون هدف هدایت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفی نموده است، و حال که او با اختیار خود تحطی کرده، باید خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختیاری خود میباشد. ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا﴾ (انسان/۳) ﴿من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعلیها، و ما ربک بظلام للعبید﴾ (فصلت ۴۶).
علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است؛ و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود. خداوند متعال جهان مادی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آنها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است، و رسیدن به کمال، مراحل مختلفی دارد که هر موجودی با توجه به شرایط و استعداد خود، آن مراحل را طی مینماید. هدف نهایی خداوند متعال در آفرینش انسان (مطابق آیات قرآن) رسیدن به قرب الهی و بهرهمند شدن از پایدارترین فیض و رحمت و رضوان الهی است، و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خدای متعال است که وسیله رسیدن به آن هدف نهائی میباشد؛ و هدف نزدیکتر، فراهم شدن زمینههای مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم، برای انتخاب آزادانه راه راست زندگی و گسترش خداپرستی در جامعه است.[۸]
پیمودن راه رشد و کمال، توسط انسان و رسیدن به مقام قرب خدا یا سقوط در جانب خلاف آن، بدون آفرینش جهان و انسان ممکن نیست؛ تنها علم خداوند بدون اینکه تحقق پیدا کند و واقع شود علم نخواهد بود. علم در صورتی است که معلومی باشد. اگر انسان نباشد و اطاعت و عصیانی نباشد، علم خداوند به عاقبت هر فرد بی معنا است.[۹]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
- خدا را چگونه بشناسیم؟ آیه الله مکارم شیرازی.
- انسان و سرنوشت ـ شهید آیه الله مطهری.
- کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.
منابع
- ↑ وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص۱۵۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص۱۳۲.
- ↑ صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص۳۳۷، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج۵، ص۱۶۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۶۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، از انتشارات سازمان تبلیغات، ج۲، ص۴۱۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، دوره سه جلدی، تهران، نشر بینالملل، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴، ص۱۴۷ - ۱۷۸؛ و سعیدی مهر، پیشین، ص۳۴۰-۳۴۲.
- ↑ هود/۷. ملک/۲. کهف/۷ و ذاریات/۵۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۳.