دلبستگی به دنیا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
دلبستگی به دنیا از نظر دین چگونه است؟ | |||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
در | در دیدگاه اسلام وابستگی، دلبستگی و تعلق به مال، افراد یا چیزها مفهومی نیست که به طور مطلق بد و مطرود باشد؛ بلکه در بعضی مواقع، دلبستگی و وابستگی منفی و مضرّ و گاهی نیز مثبت و مفید است. | ||
ما در | ما در روایات اهلبیت(ع) با سه گونه روایت مواجهه هستیم. دسته اول روایاتی که دنیا را به شدت مذمت کرده و از آن بدگویی میکنند، مانند روایتی که امام علی(ع) میفرماید: «آب دنیا همواره تیره و گل آلود است. منظرهای دل فریب و سرانجامی خطرناک دارد، فریبنده و زیباست اما دوامی ندارد، نوری است در حال غروب کردن، سایهای است نابود شدنی…».<ref>سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۳، ص۱۳۱.</ref> | ||
دسته دوم | دسته دوم روایاتی که دنیا را مورد تعریف و تمجید قرار دادهاند. نظیر این که: «... همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان و خانه تندرستی برای دنیاشناسان و خانه بینیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگاه الهی فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست آورند و بهشت را سود برند چه کسی دنیا را نکوهش میکند؟...»<ref>سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۷.</ref> | ||
دسته سوم | دسته سوم روایاتی که جمع بین این دو دسته کرده و علت نکوهش یا مدح دنیا را بیان نمودهاند همانند این جمله پرمغز و کوتاه امیر مؤمنان علی(ع) که میفرماید: «من أبصر بها بصّرتهُ و من أبصَرَ إلیها أَعمَتْه».<ref>سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۲، ص۱۲۹.</ref> یعنی اگر دنیا ابزاری برای دیدن و وسیله ای برای رسیدن به خدا و کمال باشد به انسان بینایی میبخشد؛ اما اگر انسان را به خود خیره کند و هدف قرار گیرد آدمی را کور میکند. | ||
جمع | جمع این روایات به چنین است که دنیا اگر هدف باشد و هم ردیف و در عرض آخرت قرار بگیرد مورد مذمت است؛ اما اگر وسیله ای برای نیل به هدفهای عالیه الهیه باشد، چیز بسیار خوب و کمککار مفیدی خواهد بود؛ در این صورت دلبستگی به آن مذموم نیست. | ||
انسان اگر از راه حلال | انسان اگر از راه حلال اموالی به دستآورد و در راه حلال مصرف کند، هیچ منافاتی با ارزشهای معنوی او ندارد؛ و علاقه به اموال، زن و فرزند و دیگر مظاهر دنیوی در چارچوب شرع و در حدی که انسان را از اهداف اصلی (توحید، مسیر حق و رشد) بازندارد از نظر اسلام مجاز میباشد. | ||
تا | تا وقتی انسان دنیا را گذرگاه آخرت میداند و از امکانات و مال و ثروت برای تقرب به خدا استفاده میکند هیچ اشکالی ندارد. مشکل آن زمانی به وجود میآید که انسان نقش ابزاری دنیا را فراموش کند و دنیا را محل اقامت و جایگاه دایمی خود بداند و آنچنان به دنیا علاقه و دلبستگی پیدا کند که خدا را فراموش کند. | ||
دلبستگی مفهوم بسیار عمیق و دارای بار معنایی ویژهای است، این مفهوم در موردی به کار میرود که انسان چیزی را بیشتر از همه اشیاء دوست داشته باشد و از همین جهت امکان ندارد انسان به دو چیز در عرض هم دلبستگی داشته باشد؛<ref>خداپناهی، محمد کریم، انگیزش و هیجان، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۶، فصل ۱ و ۲.</ref> زیرا انرژی روانی انسان فقط به یک موضوع مورد علاقه میتواند متمرکز شود؛ پس وقتی «دلبستگی به دنیا» گفته میشود این مفهوم را در ذهن ما تداعی میکند که دنیا را هدف و بهترین چیز خود بدانیم؛ این چیزی است که با اصول ارزشهای دینی سازگاری ندارد؛ اما دوست داشتن و علاقه به آن در حد کمتر از دلبستگی و به صورتی که دلبستگی انسان به خدا باشد یعنی قلب و دل انسان کانون عشق و محبت به خدا بوده و انرژی روانی انسان متمرکز بر این موضوع بوده باشد، دنیا و امور دنیوی در مراتب بسیار پائینتر قرار میگیرند و آن مقدار علاقه هیچ منافاتی با دلبستگی به خدا ندارد. | |||
حافظ | حافظ میگوید: | ||
مرا به | مرا به کار جهان هیچ التفات نبود | ||
رخ تو در نظرم | رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست | ||
یعنی من که متوجه و جلب و جذب محبت تو بودم، به همه چیز و همه کس بیاعتنا شدم؛ ولی وقتی دیدم، موجودات هستی مظاهر اسما و صفات تواند و نشانگر و بیانگر وجود تو، به آنها هم توجه کردم و از این نظر نیز آنان را دوست دارم. مثل مجنون که وقتی به محله لیلی رسید، شروع کرد به بوسیدن دیوارهای محله و سجده بر خاک آنجا، پرسیدند که چرا چنین میکنی؟ جواب داد: این خاک و محله، خاک و محله معشوق من است. محبت اینجا مرا بی تاب نکرده بلکه محبت کسی که در این منزلگاه سکونت دارد مرا بی تاب کرده است. | |||
نکته آخر | |||
وقتی خداوند مسبب الاسباب و مقلب القلوب است و کلید هر کار مشکلی در دست او و هر نفعی که به ما میرسد از جانب اوست پس تعلق محض به دیگران چرا؟؛ از سویی هم برخی از دستورهای دینی داریم که رعایت آنها به ما کمک میکند که دلبستگی را کم کنیم برای مثال صدقه دادن، رفع نیاز فقرا و نیازمندان، خمس، زکات و… همگی علاوه بر حکمتهایی که دارند به ما کمک میکنند تا با این تمرینها آهسته آهسته تعلق به مالپرستی را از خودمان ریشه کن کنیم پس بهترین راه انجام واجبات و ترک گناهان است. | |||
دنیا و نعمتهای گوناگون و فراوانش، همه مخلوق ذات اقدس الهی است و جهت استفاده انسان آفریده شده؛ و موضع اسلام درباره دنیا و نعمتهای آن این است که دنیا کمک خوبی است برای رسیدن به آخرت. نباید تصور کرد که اسلام با استفاده کردن انسان از نعمتهای دنیا، به نحو مشروع مخالف است و نظر منفی دارد، بلکه سفارش و تأکید دارد که از نعمتهای خدادادی به صورت حلال و مشروع استفاده کنید و این حق انسان است؛ و در سوره بقره هم از حال دنیا تعبیر به خیر شده است. | |||
منطق | منطق ادیان الهی این است که انسان از مال و ثروت و امکانات دنیا به نحو شایسته استفاده کند. البته باید توجه داشته باشد که اسیر اینها نگردد، بلکه بر آنها چیره باشد. حضرت سلیمان با رد کردن هدایای گرانبهای ملکه سبا نشان داد که بر امکانات و نعمتهای آن نه تنها موضع منفی ندارد، بلکه تشویق و تأکید هم دارد، منتهی خواهان امکانات و ثروتی است که مایه فساد در زمین و فراموش کردن ارزشهای انسان نگردد، یا باعث گرفتار شدن در مسابقه جنون آمیز تکاثر (جمع کردن مال و ثروت) نشود. از سوی دیگر علاقه به آخرت نیز هست؛ زیرا به کارگیری امکانات و نعمتهای دنیا در به دست آوردن جهان دیگر است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۴.</ref> و رسیدن به زندگی برتر در سرای جاویدان است و برای دست یابی به سعادت اخروی و جاودانه ارزشمند است. دنیا بازاری برای به دست آوردن زندگی جاوید آخرت است و بیش از این ارزش ندارد، ولی با ظاهر فریبنده ای که دارد، افراد کم ظرفیت را به سوی خود میکشاند و از یاد خدا غافل میکند. | ||
بنابراین دنیا از نظر اهل ایمان، جای خوبی است به شرط آن که به دنیا به چشم وسیله و ابزار نگاه کنیم؛ یعنی از آن و تمام نعمتهایش برای کسب رضای خدا استفاده کنیم. مثلاً دنبال روزی و کسب برویم که برای امرار معاش محتاج دیگران نباشیم؛ و هدف از زندگی دنیایی، تحصیل سعادت ابدی و بهشت برین و در نهایت رضوان الهی باشد. پس اگر مؤمن به دنیا به همان دید نگاه کند که خدا و رسولش دستور دادهاند دنیا میشود جای خوب و محل تحصیل سعادت، ولی اگر خود دنیا هدف باشد نه وسیله، مایه غرور و فریب و بدبختی میشود که در نهایت زندگی انسان را تباه میکند. مولای متقیان امیر مؤمنان علی(ع) میفرمایند: «دنیا سرای گذشتن است نه سرای ماندن و مردم در آن دو دسته اند: دسته ای خود را بفروشد و خویش را هلاک گرداند؛ و عده ای خود را با انجام عبادات و دستورات الهی خریده و از عذاب الهی آزاد کند».<ref>فیض الاسلام، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۲۸.</ref> | |||
اینکه دنیا مزرعه آخرت است؛ یعنی کشت و زرع، اعمالی که در این جهان انجام میدهیم از نیک و بد، و هر بذری که در این جهان میافشانیم در آخرت ثمره و نتیجه آن را خواهیم دید؛ و منظور از مزرعه بودن دنیا برای آخرت، این است که دنیا وسیله است برای کسب کمالات و تحصیل سعادات برای مکانی دیگر، که جاودانه و باقی است و هر اعمالی که در این دنیا انجام دهیم، از بین نمیرود یا به فراموشی سپرده نمیشود، بلکه آن عمل ذخیره شده و در جهانی دیگر خود را بروز میدهد. اینجا همان جایی است که باید به تجارت و معامله با خدا رفت و نفس را به بیارزشترین کالاها یا پولها نفروخت، و از فرصتی که در این دنیا داده شده است سعادت ابدی را به دستآورد. | |||
و در | و در حدیث دیگری آمده است که: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ و این زندان بودن برای مؤمن و بهشت بودن برای کافر، یک امر نسبی است. یعنی دنیای مؤمن نسبت به آخرت مؤمن و دنیای کافر نسبت به آخرت کافر مورد مقایسه قرار میگیرد و این بدان معنا نیست که مؤمن نباید از منافع مادی دنیا بهرهمند شود؛ بلکه او دنیا را وسیله ای برای عبور و گذشتن میداند و دنیا را برای خود هدف قرار نداده است و در آباد کردن آن تلاشی نکرده، بلکه همه تلاش او در آباد کردن جایگاهی جاوید بوده و به جایگاه موقت و خراب دل نبسته، به همین خاطر دنیا در نظرش قفس و زندانی است که او را از جایگاهی آباد و جاودانه دور کرده است، و مؤمن مشتاق است خود را به جایی آباد برساند و از دنیا و تعلقاتش رهایی یابد. | ||
پس | پس دنیا میتواند هم مزرعه و کشتزاری برای آخرت باشد، که انسان با کسب اعمال و عباداتی خود را به کمال برساند و ذخیره ای برای آخرت داشته باشد و هم میتواند به منزله زندان مؤمن باشد که این دو نگاه در مورد دنیا به صورت توأمان مورد نظر اسلام است، و انسان در این دنیا از وسیله بودن آن برای آخرت استفاده کند و در آن تجارتی پرسود انجام دهد تا خانه آخرت خود را آباد کند؛ و از طرف دیگر چون هدف چیز دیگری است و انسان همیشه برای رسیدن به هدف تلاش میکند، به همین خاطر مشتاق است به هدفی که دارد برسد و در این راه، دنیا: یعنی وسیله را فدا میکند تا به هدف، یعنی آخرت برسد. | ||
و در | و در نتیجه دنیا هم محل کشت و زرع است و هم محلی است برای گذاشتن و گذشتن؛ و آنچه را که باید گذاشت و از آن عبور کرد همانند قفس و زندانی است که دل را به بند کشیده است و انسان هر لحظه دوست میدارد که از آن خلاصی یابد و به هدف برسد. | ||
== دنیا پرستی در قرآن == | |||
۱. بازی و سرگرمی: «زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست»<ref>انعام/۳۲.</ref> | |||
۲. سرمایه فریب: «زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست»<ref>آل عمران/۱۸۵.</ref> | |||
۳. متاع کم: «متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی بیش نیست»<ref>توبه/۳۸.</ref> | |||
۴. سرمایه زوال پذیر: «شما سرمایه زوال پذیر دنیا را طلب میکنید»<ref>نسا/۹۴.</ref> | |||
۵. زینتهای دنیا: «زندگی برای کافران زینت داده شده است.»<ref>بقره/۲۱۲.</ref> | |||
و آیات فراوانی که مجالی برای ذکر آنها نیست. در اینجا ممکن است سؤالی پیش آید که چرا خداوند، زندگی و مواهبش را این گونه جلوه داده و زینت کرده است تا سد راه خدا جویی مردمان باشد؟ این کار برای آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنها است. زیرا هنگامی که این اشیا زینتی که غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها شوند، نهال ایمان و معنویت در نهاد انسان بارور میشود. | |||
روایات ما تفصیل بیشتر در مذمت دنیا پرستی دارند. یک نمونه از این هزاران روایت از زبان امام صادق-علیه السلام- چنین میگوید: «نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیا پرستی، حب ریاست، علاقه به غذا (شکم پرستی)، محبت (افراطی)، زنان، پرخوابی و علاقه به تنپروری. | |||
همچنان که در ابتدای بحث اشاره شد دنیایمذموم، دنیایی است که خود دنیا را هدف میداند ولی در دنیایمطلوب، امکانات مادی، مقدمات رسیدن به زندگی طیبه اخروی اند. آیات فراوانی داریم که از مال و فرزندان هم به عنوان زینت (دنیای مذموم) و هم به عنوان خیر (دنیای مطلوب) یاد کرده است. | |||
== منابع == | |||
==منابع== | {{پانویس|۲}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = اخلاق | | شاخه اصلی = اخلاق | ||
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی | |شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی | ||
|شاخه فرعی۲ = دلبستگی به دنیا | |شاخه فرعی۲ = دلبستگی به دنیا | ||
|شاخه فرعی۳ = | |شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۶
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
دلبستگی به دنیا از نظر دین چگونه است؟
در دیدگاه اسلام وابستگی، دلبستگی و تعلق به مال، افراد یا چیزها مفهومی نیست که به طور مطلق بد و مطرود باشد؛ بلکه در بعضی مواقع، دلبستگی و وابستگی منفی و مضرّ و گاهی نیز مثبت و مفید است.
ما در روایات اهلبیت(ع) با سه گونه روایت مواجهه هستیم. دسته اول روایاتی که دنیا را به شدت مذمت کرده و از آن بدگویی میکنند، مانند روایتی که امام علی(ع) میفرماید: «آب دنیا همواره تیره و گل آلود است. منظرهای دل فریب و سرانجامی خطرناک دارد، فریبنده و زیباست اما دوامی ندارد، نوری است در حال غروب کردن، سایهای است نابود شدنی…».[۱]
دسته دوم روایاتی که دنیا را مورد تعریف و تمجید قرار دادهاند. نظیر این که: «... همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان و خانه تندرستی برای دنیاشناسان و خانه بینیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگاه الهی فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست آورند و بهشت را سود برند چه کسی دنیا را نکوهش میکند؟...»[۲]
دسته سوم روایاتی که جمع بین این دو دسته کرده و علت نکوهش یا مدح دنیا را بیان نمودهاند همانند این جمله پرمغز و کوتاه امیر مؤمنان علی(ع) که میفرماید: «من أبصر بها بصّرتهُ و من أبصَرَ إلیها أَعمَتْه».[۳] یعنی اگر دنیا ابزاری برای دیدن و وسیله ای برای رسیدن به خدا و کمال باشد به انسان بینایی میبخشد؛ اما اگر انسان را به خود خیره کند و هدف قرار گیرد آدمی را کور میکند.
جمع این روایات به چنین است که دنیا اگر هدف باشد و هم ردیف و در عرض آخرت قرار بگیرد مورد مذمت است؛ اما اگر وسیله ای برای نیل به هدفهای عالیه الهیه باشد، چیز بسیار خوب و کمککار مفیدی خواهد بود؛ در این صورت دلبستگی به آن مذموم نیست.
انسان اگر از راه حلال اموالی به دستآورد و در راه حلال مصرف کند، هیچ منافاتی با ارزشهای معنوی او ندارد؛ و علاقه به اموال، زن و فرزند و دیگر مظاهر دنیوی در چارچوب شرع و در حدی که انسان را از اهداف اصلی (توحید، مسیر حق و رشد) بازندارد از نظر اسلام مجاز میباشد.
تا وقتی انسان دنیا را گذرگاه آخرت میداند و از امکانات و مال و ثروت برای تقرب به خدا استفاده میکند هیچ اشکالی ندارد. مشکل آن زمانی به وجود میآید که انسان نقش ابزاری دنیا را فراموش کند و دنیا را محل اقامت و جایگاه دایمی خود بداند و آنچنان به دنیا علاقه و دلبستگی پیدا کند که خدا را فراموش کند.
دلبستگی مفهوم بسیار عمیق و دارای بار معنایی ویژهای است، این مفهوم در موردی به کار میرود که انسان چیزی را بیشتر از همه اشیاء دوست داشته باشد و از همین جهت امکان ندارد انسان به دو چیز در عرض هم دلبستگی داشته باشد؛[۴] زیرا انرژی روانی انسان فقط به یک موضوع مورد علاقه میتواند متمرکز شود؛ پس وقتی «دلبستگی به دنیا» گفته میشود این مفهوم را در ذهن ما تداعی میکند که دنیا را هدف و بهترین چیز خود بدانیم؛ این چیزی است که با اصول ارزشهای دینی سازگاری ندارد؛ اما دوست داشتن و علاقه به آن در حد کمتر از دلبستگی و به صورتی که دلبستگی انسان به خدا باشد یعنی قلب و دل انسان کانون عشق و محبت به خدا بوده و انرژی روانی انسان متمرکز بر این موضوع بوده باشد، دنیا و امور دنیوی در مراتب بسیار پائینتر قرار میگیرند و آن مقدار علاقه هیچ منافاتی با دلبستگی به خدا ندارد.
حافظ میگوید:
مرا به کار جهان هیچ التفات نبود
رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست
یعنی من که متوجه و جلب و جذب محبت تو بودم، به همه چیز و همه کس بیاعتنا شدم؛ ولی وقتی دیدم، موجودات هستی مظاهر اسما و صفات تواند و نشانگر و بیانگر وجود تو، به آنها هم توجه کردم و از این نظر نیز آنان را دوست دارم. مثل مجنون که وقتی به محله لیلی رسید، شروع کرد به بوسیدن دیوارهای محله و سجده بر خاک آنجا، پرسیدند که چرا چنین میکنی؟ جواب داد: این خاک و محله، خاک و محله معشوق من است. محبت اینجا مرا بی تاب نکرده بلکه محبت کسی که در این منزلگاه سکونت دارد مرا بی تاب کرده است.
نکته آخر
وقتی خداوند مسبب الاسباب و مقلب القلوب است و کلید هر کار مشکلی در دست او و هر نفعی که به ما میرسد از جانب اوست پس تعلق محض به دیگران چرا؟؛ از سویی هم برخی از دستورهای دینی داریم که رعایت آنها به ما کمک میکند که دلبستگی را کم کنیم برای مثال صدقه دادن، رفع نیاز فقرا و نیازمندان، خمس، زکات و… همگی علاوه بر حکمتهایی که دارند به ما کمک میکنند تا با این تمرینها آهسته آهسته تعلق به مالپرستی را از خودمان ریشه کن کنیم پس بهترین راه انجام واجبات و ترک گناهان است.
دنیا و نعمتهای گوناگون و فراوانش، همه مخلوق ذات اقدس الهی است و جهت استفاده انسان آفریده شده؛ و موضع اسلام درباره دنیا و نعمتهای آن این است که دنیا کمک خوبی است برای رسیدن به آخرت. نباید تصور کرد که اسلام با استفاده کردن انسان از نعمتهای دنیا، به نحو مشروع مخالف است و نظر منفی دارد، بلکه سفارش و تأکید دارد که از نعمتهای خدادادی به صورت حلال و مشروع استفاده کنید و این حق انسان است؛ و در سوره بقره هم از حال دنیا تعبیر به خیر شده است.
منطق ادیان الهی این است که انسان از مال و ثروت و امکانات دنیا به نحو شایسته استفاده کند. البته باید توجه داشته باشد که اسیر اینها نگردد، بلکه بر آنها چیره باشد. حضرت سلیمان با رد کردن هدایای گرانبهای ملکه سبا نشان داد که بر امکانات و نعمتهای آن نه تنها موضع منفی ندارد، بلکه تشویق و تأکید هم دارد، منتهی خواهان امکانات و ثروتی است که مایه فساد در زمین و فراموش کردن ارزشهای انسان نگردد، یا باعث گرفتار شدن در مسابقه جنون آمیز تکاثر (جمع کردن مال و ثروت) نشود. از سوی دیگر علاقه به آخرت نیز هست؛ زیرا به کارگیری امکانات و نعمتهای دنیا در به دست آوردن جهان دیگر است.[۵] و رسیدن به زندگی برتر در سرای جاویدان است و برای دست یابی به سعادت اخروی و جاودانه ارزشمند است. دنیا بازاری برای به دست آوردن زندگی جاوید آخرت است و بیش از این ارزش ندارد، ولی با ظاهر فریبنده ای که دارد، افراد کم ظرفیت را به سوی خود میکشاند و از یاد خدا غافل میکند.
بنابراین دنیا از نظر اهل ایمان، جای خوبی است به شرط آن که به دنیا به چشم وسیله و ابزار نگاه کنیم؛ یعنی از آن و تمام نعمتهایش برای کسب رضای خدا استفاده کنیم. مثلاً دنبال روزی و کسب برویم که برای امرار معاش محتاج دیگران نباشیم؛ و هدف از زندگی دنیایی، تحصیل سعادت ابدی و بهشت برین و در نهایت رضوان الهی باشد. پس اگر مؤمن به دنیا به همان دید نگاه کند که خدا و رسولش دستور دادهاند دنیا میشود جای خوب و محل تحصیل سعادت، ولی اگر خود دنیا هدف باشد نه وسیله، مایه غرور و فریب و بدبختی میشود که در نهایت زندگی انسان را تباه میکند. مولای متقیان امیر مؤمنان علی(ع) میفرمایند: «دنیا سرای گذشتن است نه سرای ماندن و مردم در آن دو دسته اند: دسته ای خود را بفروشد و خویش را هلاک گرداند؛ و عده ای خود را با انجام عبادات و دستورات الهی خریده و از عذاب الهی آزاد کند».[۶]
اینکه دنیا مزرعه آخرت است؛ یعنی کشت و زرع، اعمالی که در این جهان انجام میدهیم از نیک و بد، و هر بذری که در این جهان میافشانیم در آخرت ثمره و نتیجه آن را خواهیم دید؛ و منظور از مزرعه بودن دنیا برای آخرت، این است که دنیا وسیله است برای کسب کمالات و تحصیل سعادات برای مکانی دیگر، که جاودانه و باقی است و هر اعمالی که در این دنیا انجام دهیم، از بین نمیرود یا به فراموشی سپرده نمیشود، بلکه آن عمل ذخیره شده و در جهانی دیگر خود را بروز میدهد. اینجا همان جایی است که باید به تجارت و معامله با خدا رفت و نفس را به بیارزشترین کالاها یا پولها نفروخت، و از فرصتی که در این دنیا داده شده است سعادت ابدی را به دستآورد.
و در حدیث دیگری آمده است که: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ و این زندان بودن برای مؤمن و بهشت بودن برای کافر، یک امر نسبی است. یعنی دنیای مؤمن نسبت به آخرت مؤمن و دنیای کافر نسبت به آخرت کافر مورد مقایسه قرار میگیرد و این بدان معنا نیست که مؤمن نباید از منافع مادی دنیا بهرهمند شود؛ بلکه او دنیا را وسیله ای برای عبور و گذشتن میداند و دنیا را برای خود هدف قرار نداده است و در آباد کردن آن تلاشی نکرده، بلکه همه تلاش او در آباد کردن جایگاهی جاوید بوده و به جایگاه موقت و خراب دل نبسته، به همین خاطر دنیا در نظرش قفس و زندانی است که او را از جایگاهی آباد و جاودانه دور کرده است، و مؤمن مشتاق است خود را به جایی آباد برساند و از دنیا و تعلقاتش رهایی یابد.
پس دنیا میتواند هم مزرعه و کشتزاری برای آخرت باشد، که انسان با کسب اعمال و عباداتی خود را به کمال برساند و ذخیره ای برای آخرت داشته باشد و هم میتواند به منزله زندان مؤمن باشد که این دو نگاه در مورد دنیا به صورت توأمان مورد نظر اسلام است، و انسان در این دنیا از وسیله بودن آن برای آخرت استفاده کند و در آن تجارتی پرسود انجام دهد تا خانه آخرت خود را آباد کند؛ و از طرف دیگر چون هدف چیز دیگری است و انسان همیشه برای رسیدن به هدف تلاش میکند، به همین خاطر مشتاق است به هدفی که دارد برسد و در این راه، دنیا: یعنی وسیله را فدا میکند تا به هدف، یعنی آخرت برسد.
و در نتیجه دنیا هم محل کشت و زرع است و هم محلی است برای گذاشتن و گذشتن؛ و آنچه را که باید گذاشت و از آن عبور کرد همانند قفس و زندانی است که دل را به بند کشیده است و انسان هر لحظه دوست میدارد که از آن خلاصی یابد و به هدف برسد.
دنیا پرستی در قرآن
۱. بازی و سرگرمی: «زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست»[۷]
۲. سرمایه فریب: «زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست»[۸]
۳. متاع کم: «متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی بیش نیست»[۹]
۴. سرمایه زوال پذیر: «شما سرمایه زوال پذیر دنیا را طلب میکنید»[۱۰]
۵. زینتهای دنیا: «زندگی برای کافران زینت داده شده است.»[۱۱]
و آیات فراوانی که مجالی برای ذکر آنها نیست. در اینجا ممکن است سؤالی پیش آید که چرا خداوند، زندگی و مواهبش را این گونه جلوه داده و زینت کرده است تا سد راه خدا جویی مردمان باشد؟ این کار برای آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنها است. زیرا هنگامی که این اشیا زینتی که غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها شوند، نهال ایمان و معنویت در نهاد انسان بارور میشود.
روایات ما تفصیل بیشتر در مذمت دنیا پرستی دارند. یک نمونه از این هزاران روایت از زبان امام صادق-علیه السلام- چنین میگوید: «نخستین چیزی که با آن عصیان و نافرمانی خدا شد شش چیز بود: دنیا پرستی، حب ریاست، علاقه به غذا (شکم پرستی)، محبت (افراطی)، زنان، پرخوابی و علاقه به تنپروری.
همچنان که در ابتدای بحث اشاره شد دنیایمذموم، دنیایی است که خود دنیا را هدف میداند ولی در دنیایمطلوب، امکانات مادی، مقدمات رسیدن به زندگی طیبه اخروی اند. آیات فراوانی داریم که از مال و فرزندان هم به عنوان زینت (دنیای مذموم) و هم به عنوان خیر (دنیای مطلوب) یاد کرده است.
منابع
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۳، ص۱۳۱.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۷.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، الهادی، خطبه ۸۲، ص۱۲۹.
- ↑ خداپناهی، محمد کریم، انگیزش و هیجان، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۶، فصل ۱ و ۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۴.
- ↑ فیض الاسلام، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۲۸.
- ↑ انعام/۳۲.
- ↑ آل عمران/۱۸۵.
- ↑ توبه/۳۸.
- ↑ نسا/۹۴.
- ↑ بقره/۲۱۲.