دلیل عقلی و نقلی برای عصمت حضرت فاطمه
آیا دلایل عقلی و نقلی برای عصمت حضرت فاطمه(س) وجود دارد؟
عصمت به معنای بازداشتن، لطف خداوند یا ملکه و نیرویی است از طرف خداوند که به معصوم عطا میشود و با وجود آن انگیزه انجام گناه وجود ندارد. دلایل عقلی متعددی بر عصمت حضرت زهرا(س) وجود دارد که این دلایل با استفاده از روایات قابل برداشت است. مانند اینکه آن حضرت پاره تن پیامبر اکرم(ص) معرفی شده است که خشنودی و غضب حضرت زهرا(س)، خشنودی و غضب پیامبر را در پی دارد. اگر آن حضرت مقام عصمت نداشت، خشنودی و غضب غیر معصوم نمیتوانست معیاری برای معصوم معرفی شود یا اینکه حضرت صدیقه، حجت و الگوی ائمه معصوم معرفی شده است؛ در صورت معصومه نبودن، تصور چنین جایگاهی برای ایشان بیمعنا بود. دلایل نقلی متعددی نیز بر عصمت حضرت زهرا(س) بیان شده است مانند آیه تطهیر و غیره.
معناشناسی
عصمت، در لغت به سه معنا آمده است؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری،[۱] دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲][۳] و سوم به معنای وسیله بازداشتن.[۴]
در معنای اصطلاحی شیخ مفید عصمت را به معنای لطف دانسته است؛ از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است.[۵] در مقابل خواجه نصیرالدین طوسی عصمت را به معنای ملکه میداند. ایشان قائل است که عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناه صادر نمیشود.[۶][۷]
بهطور کلی عصمت لطف خداوند یا ملکه و نیرویی است از طرف خداوند که به فرد معصوم عطا میشود و با وجود آن انگیزه برای ترک طاعت یا ارتکاب معاصی وجود ندارد.[۸][۹]
دلایل عقلی در اثبات عصمت حضرت فاطمه
دلایل عقلی متعددی بر عصمت حضرت زهرا(س) وجود دارد، مخصوصاً با توجه به اینکه فیاض لاهیجی در کتاب «گوهر مراد» بدین معنا گفته است: «آموزههایی که از معصوم به شکل مثال و تشبیه آموخته میشوند، مانند اصول اولیه در استدلال برهانی هستند. همانطور که استدلال برهانی به یقین منجر میشود، استدلالی که بر اساس گفتههای معصوم باشد نیز یقینآور است؛ زیرا این مقدمه از معصوم است و هر چه معصوم بگوید، درست است؛ بنابراین، این گفته نیز درست خواهد بود».[۱۰] بنابر سخن لاهیجی، سخن معصوم میتواند حد وسط برهان عقلی قرار بگیرد، حال با تکیه بر مقدمات نقلی براهین عقلی متعددی میتوان بر عصمت حضرت فاطمه(س) اقامه کرد که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
- از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «فاطمة بضعة منی، یسرنی ما یسرها و یغضبنی ما یغضبها؛ فاطمه پارهٔ وجود من است، آنچه او را شاد میکند مرا شاد میکند و آنچه او را غضبناک و ناراحت کند مرا غضبناک و ناراحت میکند».[۱۱] با تکیه به این حدیث، دلیل عقلی ارزشمندی بر عصمت حضرت فاطمه(س) میتوان اقامه کرد: «اگر انسان، فردی پاکیزه از هوی و معصوم از هوس نباشد، خشنودی و غضب او معیار حق و باطل نخواهد بود و ممکن است خشنودی او در رضایت خداوند و غضب او غضب حق تعالی نباشد، ولی اگر انسان کاملی از هوی و هوس مصون شد، هر گونه خشنودی و غضب او معیار تشخیص حق و باطل خواهد بود و میزان اعمال و اوصاف دیگران خواهد شد و چون پیامبر اکرم(ص) میزان اعمال امت است و رضایت و غضب او رضایت و غضب خداوند است، هر گاه حضرت زهرا نیز دارای مقامی باشد که رضایت و غضب او موجب رضایت و غضب پیامبر اکرم(ص) گردد، معلوم میشود آن بانو معصوم از باطل است و همتای امیرالمؤمنین(ع) خواهد بود و چون رضایت و غضب او بر مدار حق است این هم به نوبهٔ خود نشانهٔ کامل عصمت است؛ بنابراین چون بر اساس روایات متعدد رضایت و غضب فاطمه(س) موجب رضایت و غضب پیامبر اکرم(ص) میشود و رضایت و غضب آن حضرت، رضایت و غضب الهی را در پی دارد، پس معلوم میشود حضرت فاطمه(س) دارای عصمت بوده است و گرنه رضایت و غضب انسان غیر معصوم هرگز معیار حق نمیگردد. این بیان به نوبهٔ خود یکی از بهترین دلایل عقلی بر عصمت حضرت زهراست.[۱۲]
- دلیل عقلی دیگر بر عصمت حضرت زهرا(س) که بر مقدمه نقلی تکیه دارد این است که در «حدیث ثقلین» که رسول خدا(ص)، اهل بیت و عترت خود را همسنگ قرآن قرار داده است، تأکید کرده که هیچگاه از آن جدا نمیشود، دلیل روشنی بر عصمت همه اهل بیت از جمله فاطمه زهراست، زیرا ارتکاب کوچکترین گناه حتی اگر به صورت سهوی باشد، مفارقت عملی از قرآن است. این بیان نیز در واقع یک نوع استدلال عقلی بر عصمت حضرت زهراست، بدین معنا که بر اساس روایتی که در منابع شیعه و سنی نقل شده رسول خدا(ص) فرمود عترت و اهل بیت از قرآن جدا نمیشوند، روشن است که اگر اهل بیت(ع) از جمله حضرت زهرا(س) دارای ملکه عصمت نمیبود امکان داشت هرچند به صورت ناخواسته کاری بکند که سبب جدایی او از قرآن بشود، در حالی که رسول خدا(ص) بر اساس حدیث «ثقلین» فرمود: عترت و اهل بیت هرگز از قرآن جدا نمیشود، پس معلوم میشود اهل بیت از جمله حضرت زهرا(س) از عصمت برخوردار بوده است، لذا هرگز از قرآن جدا نشدند و جدا نیستند و چون قرآن معصوم از خطاء است ضروری است که عِدل قرآن هم معصوم باشد و حضرت زهرا(س) یکی از مصادیق عدل قرآن است که از همدیگر جدایی ندارند.[۱۳]
- دلیل عقلی دیگر که آن هم بر نکتهٔ نقلی تکیه دارد این است که در روایتی امام حسن عسکری(ع) فرمود: «نحن حجج الله علی خلقه وجدتنا فاطمة حجة الله علینا؛ ما حجت بر مردم و جدة ما فاطمه حجت خداوند بر ماست»،[۱۴] و در روایتی از امام عصر(ع) نیز نقل شده که فرمود: «و فی ابنة رسولالله لی اسوة حسنة؛ دختر رسول خدا برای من سرمشق نیکو است».[۱۵]با توجه به این دو روایت دلیل عقلی میتوان بر عصمت فاطمه زهرا(س) اقامه کرد، بدین بیان که اگر ایشان دارای مقام عصمت نمیبود هرگز سرمشق امام عصر(ع) نبود و نیز حجت خدا بر ائمه نمیشد، در حالی که بر اساس دو روایت یاد شده، حضرت زهرا حجت خدا بر ائمه و سرمشق امام زمان(ع) محسوب شده است، پس معلوم میشود دارای عصمت بوده است و الّا محال است حجت بر معصوم، خود، معصوم نباشد.[۱۶]
علاوه بر این با توجه به اینکه آن حضرت، حجت خدا بر سایر حجتها نامیده شده است میتوان در اثبات عقلی عصمت ایشان، به برخی ادله عقلی لزوم عصمت حجج الهی اعم از پیامبران و امامان مانند قاعده لطف؛ برهان امتناع تسلسل؛ برهان نقض غرض و … استناد کرد.
دلایل نقلی در اثبات عصمت حضرت فاطمه
علاوه بر دلایل عقلی که برای عصمت حضرت زهرا(س) بیان شد، به دلایل نقلی اعم از آیات و روایات هم استناد شده است که برخی از آنها به صورت مختصر عبارت است از:
آیه تطهیر
در مورد آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا؛ خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند﴾(احزاب:آیه ۳۳)، همگان بر این باورند که این آیه فضیلت والایی را برای اهل بیت(ع) به اثبات میرساند که از نظر اندیشمندان شیعه، این فضیلت مساوی با عصمت است؛ زیرا بر اساس این آیه، اراده تخلّف ناپذیر خداوند بر این تعلّق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهل بیت(ع) بزداید و آنان را بهطور کامل پاک و پاکیزه گرداند. پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول این آیه فرمودند: «فَأنَا وَ اهل بیتی مُطهَّروُن مِن الذنُوب؛ پس من و اهل بیتم از گناه پیراستهایم».[۱۷]
فاطمه زهرا(س) بی تردید نزد شیعه و اهل سنت، جزء اهل بیت پیامبر محسوب میشود. پیامبر اکرم(ص) در نقلهای متفاوتی مراد از اهل بیت را مشخص کردهاند، در روایتی از ابنعباس آمده است: «رسول خدا(ص) تا نُه ماه، روزی پنج مرتبه، هنگام فرارسیدن وقت نماز به در خانه علی بن ابی طالب(ع) میآمدند و میفرمودند: درود و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد. خداوند اراده نموده تا هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و بهطور کامل و شایسته پاکتان سازد. وقت نماز است، آماده شوید. رحمت خدا بر شما باد».[۱۸]
روایات مربوط به عصمت اهل بیت(ع)
روایاتی که شیعه و سنی از رسول خدا(ص) گزارش نمودهاند، فضایلی برای اهل بیت برمیشمرد که جز با عصمت آنان سازگار نیست؛ چنانکه در حدیث ثقلین آمده است: «انّی تارِک فیکُم الثِقلَین کِتابَ اللّه وَ عِترَتی، ما ان تَمَسّکتُم بِهِما لَن تَضلّوا ابَداً و انهما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلی الحَوض؛ من در میان شما دو چیز گران بها باقی میگذارم: کتاب خدا و عترتم. تا وقتی که به آن دو تمسک کنید، گم راه نخواهید شد و هیچگاه این دو از یک دیگر جدا نمیشوند، تا آن گاه که بر سر حوض (کوثر) بر من وارد گردند».[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] همچنین است حدیث سفینه. این احادیث که بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارند، به طریق اولی عصمت حضرت زهرا(س) را اثبات میکنند؛ زیرا فاطمه(س) بهطور مسلم از اهل بیت(ع) است.[۲۴]
روایت عصمت حضرت زهرا(س)
روایتی از محدّثین شیعه و سنّی نقل شده است که رسول خدا(ص) میفرماید: «ان اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی یَغضِبُ لِغَضَب فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها؛ همانا خداوند بلند مرتبه با غضب فاطمه غضب ناک و با رضایت او خشنود میشود».[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] نکته روایت آن است که رضایت و نارضایتی فاطمه زهرا(س) محور خشنودی و ناخشنودی خداوند خوانده شده است و این حقیقت، جز عصمت همهجانبه آن حضرت، تفسیر دیگری برنمیتابد.
همچنین حدیث نبوی «فاطمه بضعة منی» یکی از روایات دال بر عصمت حضرت زهرا(س) است. بر اساس این حدیث پیغمبر اکرم(ص) فرموده است: «فاطمة بضعة منی فمن ءاذاها فقد ءاذانی و من ءاذانی فقد ءاذی الله؛ فاطمه پارهٔ تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است».[۲۹][۳۰] در این روایت، خشنودی و ناخشنودی حضرت زهرا(س) محور و ملاک خشنودی و ناخشنودی خدا و رسولش شمرده شده و از آنجا که خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمیشود و به گناه و نافرمانی از دستوراتش رضایت نمیدهد، اگر حضرت زهرا(س) گناهی مرتکب میشد یا حتی فکر انجام آن را در سر میپروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که خدا از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث مذکور رضایت الهی را با خشنودی حضرت فاطمه(س) پیوند داده است؛ بنابراین این روایت به عصمت هم جانبه آن حضرت دلالت دارد.[۳۱]
منابع
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). المفردات. بیروت، دارالعلم. ص. ۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۱۰). العین. ج. ۱. قم، انتشارات هجرت. ص. ۳۱۴.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج. ۱۲. بیروت، دارصادر. ص. ۴۰۳.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج. ۱۲. بیروت، دارصادر. ص. ۴۰۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد (۱۴۱۴). تصحیح اعتقادات الإمامیه. ایران، کنگره شیخ مفید. ص. ۱۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد. تلخیص المحصل. بیروت، دارالاضواء. ص. ۳۶۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین (۱۳۹۰). عصمت امام. قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. ص. ۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ قوشچی، علی بن محمد. شرح تجرید الاعتقاد. ص. ۴۶۴.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). تفسیر المیزان. ج. ۲. قم، جامعه مدرسین. ص. ۱۴۱.
- ↑ ر. ک. لاهیجی، عبدالرزاق. گوهر مراد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۶). امالی. تهران، کتابچی. ص. ۱۰۴.
- ↑ دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۱۳ ـ ۱۷.
- ↑ دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۱۳ ـ ۱۷.
- ↑ بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله (۱۴۱۳). عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال. ج. ۱۱. قم، مؤسسه امام مهدی(ع). ص. ۱۰۳۰.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (۱۳۱۱). الغیبه. قم، دار المعارف الإسلامیه. ص. ۲۸۶.
- ↑ دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۱۳ ـ ۱۷.
- ↑ سیوطی، جلال الدین (۱۴۰۴). الدرالمنثور. ج. ۵. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص. ۱۹۹.
- ↑ سیوطی، جلال الدین (۱۴۰۴). الدرالمنثور. ج. ۵. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص. ۱۹۹.
- ↑ حنبل، أحمد بن محمد (۱۴۱۶). المسند. ج. ۴. قاهره، دارالحدیث. ص. ۳۶۶.
- ↑ بیهقی، أحمد بن الحسین (۱۴۲۴). السنن الکبری. ج. ۲. بیروت، دارالکتب العلمیه. ص. ۱۴۸.
- ↑ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین (۱۴۰۱). کنز العمال. ج. ۱. مؤسسة الرسالة. ص. ۱۸۵ ـ ۱۸۹.
- ↑ حاکم نیشابوری، أبو عبدالله (۱۴۱۱). المستدرک علی الصحیحین. ج. ۳. بیروت، دارالکتب العلمیه. ص. ۱۱۸.
- ↑ القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج. صحیح مسلم. ج. ۵. بیروت، دار إحیاء التراث العربی. ص. ۲۶.
- ↑ محقق، فاطمه (۱۳۹۱). عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن. قم، انتشارات آشیانه مهر. ص. ۲۵۶.
- ↑ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین. کنزالعمال. ج. ۱۲. مؤسسة الرسالة. ص. ۱۱۱.
- ↑ ابن حجر الهیتمی، أحمد بن محمد. الصواعق المحرقه. لبنان، مؤسسة الرساله. ص. ۱۷۵.
- ↑ الهیثمی، أبو الحسن نور الدین. مجمع الزوائد. ج. ۹. دَارُ المَأْمُون لِلتُّرَاثِ. ص. ۲۰۳.
- ↑ ابن اثیر، أبو الحسن علی بن أبی الکرم (۱۴۰۹). اسد الغابه. ج. ۶. بیروت، دارالفکر. ص. ۲۲۴.
- ↑ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی (۱۳۷۹). مناقب آل أبی طالب. ج. ۳. قم، علامه. ص. ۳۳۳.
- ↑ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید. ج. ۱۶. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص. ۲۸۳.
- ↑ سبحانی، جعفر (۱۳۸۹). پژوهشی در شناخت و عصمت امام. مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی. ص. ۲۷.