مفهوم و جایگاه دین در غرب: تفاوت میان نسخهها
جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه'
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ر.ک. ' به 'نگاه کنید به ') |
(جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
شلایر ماخر<ref>F. Schliermacher</ref> دین را «احساس اتکای مطلق» میداند.<ref>Ibid. P. ۲۲.</ref> تعریف و قرائت دیگری از دین همین نظر را بیان میکند. ماتیو آرنولد<ref>Mathew Arnold.</ref> نوشت: «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی و حرارت و روشنی بخشیده است».<ref>Ibid. P. ۲۳.</ref> | شلایر ماخر<ref>F. Schliermacher</ref> دین را «احساس اتکای مطلق» میداند.<ref>Ibid. P. ۲۲.</ref> تعریف و قرائت دیگری از دین همین نظر را بیان میکند. ماتیو آرنولد<ref>Mathew Arnold.</ref> نوشت: «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی و حرارت و روشنی بخشیده است».<ref>Ibid. P. ۲۳.</ref> | ||
همچنین ویلیام جیمز<ref>۵. James.</ref> [[پراگماتیست]] معروف گفت: «بنابراین، مذهب عبارت خواهد بود از تأثرات و احساسات و رویدادی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگیها، روی میدهد».<ref>جیمز، ویلیام، دین و روان، | همچنین ویلیام جیمز<ref>۵. James.</ref> [[پراگماتیست]] معروف گفت: «بنابراین، مذهب عبارت خواهد بود از تأثرات و احساسات و رویدادی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگیها، روی میدهد».<ref>جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه مهدی قائمی، ص۶.</ref> | ||
پل تیلیش<ref>P. Tillich.</ref> هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از [[روح]] بشر spirit شناسانْد، تأکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است».<ref>تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضلالله پاکزاد، ص۱۵؛ نگاه کنید به تیلیش، پل، شجاعت بودن، | پل تیلیش<ref>P. Tillich.</ref> هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از [[روح]] بشر spirit شناسانْد، تأکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است».<ref>تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضلالله پاکزاد، ص۱۵؛ نگاه کنید به تیلیش، پل، شجاعت بودن، ترجمه مراد فرهادپور، ص۱۱۷–۱۱۰.</ref> | ||
بنابراین، دین در غرب عنصری دو وجهی Dichotomous است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزهای و اعتقادی آن تأکید شده است و زمانی ـ به خصوص در چند دهه اخیر ـ جنبه احساسی، عاطفی و درونی آن نگاه را خیره کرده است. این همه تأکید و حساسیت که در زمینه «تجربه دینی» نشان داده میشود و اینکه حتی دین را در تجارب روحی و حالات روانی خلاصه کردهاند و گوهر دین را تا به این حد تحویل و تنزّل میدهند، همه در چارچوب تلقی دوم میگنجد. | بنابراین، دین در غرب عنصری دو وجهی Dichotomous است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزهای و اعتقادی آن تأکید شده است و زمانی ـ به خصوص در چند دهه اخیر ـ جنبه احساسی، عاطفی و درونی آن نگاه را خیره کرده است. این همه تأکید و حساسیت که در زمینه «تجربه دینی» نشان داده میشود و اینکه حتی دین را در تجارب روحی و حالات روانی خلاصه کردهاند و گوهر دین را تا به این حد تحویل و تنزّل میدهند، همه در چارچوب تلقی دوم میگنجد. |