پرش به محتوا

انواع اختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


===== نظریه کسب =====
===== نظریه کسب =====
نظریه کسب که اکثریت متکلمان اشعری به آن اعتقاد دارند یکی از تبیین‌هایی است که برای توضیح اختیار انسان و رابطه افعال انسان با خداوند ارائه شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فلسفه علم کلام|تاریخ=۱۳۶۸|نام=هری اوسترین|نام خانوادگی=ولفسن|صفحه‌ها=۷۲۷و۷۲۸}}</ref> به گفته [[سعدالدین تفتازانی]] برای سازگار کردن اختیار انسان و فاعلیت خداوند چاره‌ای جز این نیست که بگوییم خداوند خالق فعل انسان، و انسان کاسب آن است».<ref>خیالی، شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۵–۱۱۷</ref>
نظریه کسب که اکثریت متکلمان اشعری به آن اعتقاد دارند یکی از تبیین‌هایی است که برای توضیح اختیار انسان و رابطه افعال انسان با خداوند ارائه شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فلسفه علم کلام|تاریخ=۱۳۶۸|نام=هری اوسترین|نام خانوادگی=ولفسن|صفحه‌ها=۷۲۷و۷۲۸}}</ref> به گفته [[سعدالدین تفتازانی]] برای سازگار کردن اختیار انسان و فاعلیت خداوند چاره‌ای جز این نیست که بگوییم خداوند خالق فعل انسان، و انسان کاسب آن است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح العقاید النسفیه|نام=احمد بن موسی|نام خانوادگی=خیالی|صفحه‌ها=۱۱۵و۱۱۷}}</ref> نظریه کسب نه تنها از طرف مخالفان اشاعره (متکلمان [[عدلیه]]) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را کافی در حل مشکل جبر ندانسته‌اند، چنان‌که [[احمد امین مصری]] آن را تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ضحی الاسلام|نام=احمد|نام خانوادگی=امین|جلد=3|صفحه=۵۷}}</ref> و [[شیخ شلتوت]] نیز معتقد است تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت انسان  بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد، از عهده توجیه مسئله تکلیف و اصل عدل الهی و مسؤولیت انسان بر نمی‌آید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحوث فی الملل و النحل|سال=۱۴۱۲|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|جلد=2|صفحه=198}}</ref>
نظریه کسب نه تنها از طرف مخالفان اشاعره (متکلمان [[عدلیه]]) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را کافی در حل مشکل جبر ندانسته‌اند، چنان‌که [[احمد امین مصری]] آن را تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ضحی الاسلام|نام=احمد|نام خانوادگی=امین|جلد=3|صفحه=۵۷}}</ref> و [[شیخ شلتوت]] نیز معتقد است تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت انسان  بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد، از عهده توجیه مسئله تکلیف و اصل عدل الهی و مسؤولیت انسان بر نمی‌آید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحوث فی الملل و النحل|سال=۱۴۱۲|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|جلد=2|صفحه=198}}</ref>


===== نظریه امر بین الامرین =====
===== نظریه امر بین الامرین =====
خط ۵۰: خط ۴۹:
ایشان با توجه به آیه مذکور معتقد است انسان استقلالی در اصل وجود و افعال خود ندارد؛ یعنی وجود انسان عین الربط به خدای سبحان است، فعل او نیز قائم به وجود حق‌تعالی است از این رو با ربط بودن وجود انسان، فعل او نیز رابط خواهد بود. وجود رابط نیز فاقد نفسیت است، از این رو اصل وجود و افعال و اختیاری که به انسان منتسب است همگی متعلق به خدای سبحان هستند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|سال=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه‌ها=۳۶و۳۷|مکان=تهران}}</ref>
ایشان با توجه به آیه مذکور معتقد است انسان استقلالی در اصل وجود و افعال خود ندارد؛ یعنی وجود انسان عین الربط به خدای سبحان است، فعل او نیز قائم به وجود حق‌تعالی است از این رو با ربط بودن وجود انسان، فعل او نیز رابط خواهد بود. وجود رابط نیز فاقد نفسیت است، از این رو اصل وجود و افعال و اختیاری که به انسان منتسب است همگی متعلق به خدای سبحان هستند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|سال=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه‌ها=۳۶و۳۷|مکان=تهران}}</ref>


این بیان‌ها و تبیین‌ها، اگرچه در تعبیر متفاوت می‌باشند ولی به یک حقیقت اشاره دارند و آن اینکه همه افعال که تحقق پیدا می‌کنند به حق‌تعالی منتسب می‌باشند و این منافی با انتساب آنها به مخلوقات نمی‌باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|تاریخ=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه=۶۵|مکان=تهران}}</ref>
این بیان‌ها و تبیین‌ها، اگرچه در تعبیر متفاوت می‌باشند ولی به یک حقیقت اشاره دارند و آن اینکه همه افعال که تحقق پیدا می‌کنند به حق‌تعالی منتسب می‌باشند و این منافی با انتساب آنها به مخلوقات نمی‌باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|تاریخ=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه=۶۵|مکان=تهران}}</ref> به باور امام خمینی افعال انسانی بدون هیچ واسطه‌ای هم به حق‌تعالی و هم به خود انسان انتساب دارند، یعنی از آن جهت که انسان و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حق‌تعالی است به حق تعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچ‌گونه جبری در افعال و اختیار انسان لازم نمی‌آید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|سال=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه=۳۷|مکان=تهران}}</ref>
به باور امام خمینی افعال انسانی بدون هیچ واسطه‌ای هم به حق‌تعالی و هم به خود انسان انتساب دارند، یعنی از آن جهت که انسان و افعال او تحت سیطره قدرت و علم و مشیت حق‌تعالی است به حق تعالی انتساب دارد و از این انتساب هیچ‌گونه جبری در افعال و اختیار انسان لازم نمی‌آید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطلب و الاراده|سال=۱۳۷۹|نام=روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی|صفحه=۳۷|مکان=تهران}}</ref>


=== اختیار از دیدگاه اندیشمندان ===
=== اختیار از دیدگاه اندیشمندان ===
خط ۶۱: خط ۵۹:
* فلاسفه [[اسلامی]] در تعریف اختیار چنین گفته‌اند: {{متن عربی|کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل}}: یعنی اختیار عبارت از آن است که اگر فاعل اراده کند که فعلی را انجام دهد بتواند آن را انجام دهد و اگر اراده نکند آن را انجام ندهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اسفار|سال=۱۹۸۱|نام=محمد بن ابراهیم|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۸}}</ref>
* فلاسفه [[اسلامی]] در تعریف اختیار چنین گفته‌اند: {{متن عربی|کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل}}: یعنی اختیار عبارت از آن است که اگر فاعل اراده کند که فعلی را انجام دهد بتواند آن را انجام دهد و اگر اراده نکند آن را انجام ندهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اسفار|سال=۱۹۸۱|نام=محمد بن ابراهیم|نام خانوادگی=ملاصدرا|جلد=6|صفحه=۳۰۸}}</ref>


* [[علامه‌طباطبائی]] هم در تعریف اختیار می‌گوید: {{متن عربی|الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک}}.<ref>طباطبائی، ۱۳۶۲، ص ۱۲۲</ref> از نظر وی فعل اختیاری فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در اختیار فاعل باشد، یعنی فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل یا خود داری از آن شود فعل جبری خواهد بود.<ref>طباطبائی، الف، ص ۹۱–۹۰</ref>
* [[علامه‌طباطبائی]] هم در تعریف اختیار می‌گوید: {{متن عربی|الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول فلسفه و روش رئالیسم|نام=محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبائی|صفحه=122}}</ref> از نظر وی فعل اختیاری فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در اختیار فاعل باشد، یعنی فاعل هم قادر بر انجام فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تأثیری از غیر نپذیرد و اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل یا خود داری از آن شود فعل جبری خواهد بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول فلسفه و روش رئالیسم|سال=|نام=محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبائی|صفحه‌ها=90و91}}</ref>


== دلائل اختیار انسان ==
== دلائل اختیار انسان ==
* '''بداهت اختیار انسان'''
* '''بداهت اختیار انسان'''
نخستین دلیل اختیار انسان را بداهت این نظریه دانسته‌اند که با توجه به فطرت انسانی می‌توان آن را دریافت.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۲.</ref> چنان‌که [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[کشف المراد]]،<ref>حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۸.</ref> طباطبائی و [[مطهری]] در [[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]،<ref>طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۱۷۹.</ref> و سبحانی در «جبر و اختیار» به این نکته تصریح کرده‌اند.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷.</ref>
نخستین دلیل اختیار انسان را بداهت این نظریه دانسته‌اند که با توجه به فطرت انسانی می‌توان آن را دریافت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاه سوم به جبر و اختیار|سال=1384|نام=قدردان|نام خانوادگی=قراملکی|صفحه=172}}</ref> چنان‌که [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[کشف المراد]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کشف المراد|سال=1413|نام=حسن بن یوسف|نام خانوادگی=حلی|صفحه=308}}</ref> طباطبائی و [[مطهری]] در [[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول فلسفه و روش رئالیسم|سال=1390|نام=محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبائی|جلد=3|صفحه=179}}</ref> و سبحانی در «جبر و اختیار» به این نکته تصریح کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جبر و اختیار|سال=1381|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|صفحه=37}}</ref>
* '''استناد به قرآن'''
* '''استناد به قرآن'''
اختیارگرایان برای اثبات ادعای خود مبنی بر استناد فعل انسان به خود او به آیاتی از قرآن کریم تمسک کرده‌اند.
اختیارگرایان برای اثبات ادعای خود مبنی بر استناد فعل انسان به خود او به آیاتی از قرآن کریم تمسک کرده‌اند.


[[محمدتقی جعفری]] فیلسوف و الاهی‌دان شیعه، آیه‌های قرآنی را در این موضوع در چند گروه دسته‌بندی کرده است: پاره‌ای از آیات، عذاب‌ها و مصیبتهای دنیوی را نتیجه رفتار انسان‌‎ها می‌دانند، پاره‌ای دیگر افعال انسان را به خودش نسبت می‌دهند مثل آیه {{قرآن|کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ|سوره=مدثر|آیه=38}}، حدود ۸۰ آیه که ظلم را به خود انسان‌ها نسبت می‌دهند، مثل {{قرآن|أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ ۖ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ|سوره=توبه|آیه=70}} و آیاتی که صریحاً می‌گویند انسان‌ها در انتخاب آزاد هستند، همانند آیه {{قرآن|إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا|سوره=انسان|آیه=3}} که می‌گوید ما انسان را هدایت کردیم و او یا شاکر خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۱–۲۳۲.</ref>.
[[محمدتقی جعفری]] فیلسوف و الاهی‌دان شیعه، آیه‌های قرآنی را در این موضوع در چند گروه دسته‌بندی کرده است: پاره‌ای از آیات، عذاب‌ها و مصیبتهای دنیوی را نتیجه رفتار انسان‌‎ها می‌دانند، پاره‌ای دیگر افعال انسان را به خودش نسبت می‌دهند مثل آیه {{قرآن|کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ|سوره=مدثر|آیه=38}}، حدود ۸۰ آیه که ظلم را به خود انسان‌ها نسبت می‌دهند، مثل {{قرآن|أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ ۖ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ|سوره=توبه|آیه=70}} و آیاتی که صریحاً می‌گویند انسان‌ها در انتخاب آزاد هستند، همانند آیه {{قرآن|إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا|سوره=انسان|آیه=3}} که می‌گوید ما انسان را هدایت کردیم و او یا شاکر خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جبر و اختیار|تاریخ=1379|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=جعفری|صفحه‌ها=۲۳۱و۲۳۲}}</ref>


بنابر پژوهش محمد تقی جعفری، در قرآن کریم ۴۳ بار کلمه اراده به خدا نسبت داده شده و ۹۴ بار به انسان، و هیچ آیه‌ای نیست که اراده خدا را ناظر به افعال اختیاری انسان به کار برده باشد.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۴.</ref> او هم‌چنین به آیاتی اشاره می‌کند که نیتجه اراده انسان را موردِ اراده خداوند معرفی می‌کند مثل آیه {{قرآن|مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا|سوره=اسراء|آیه=18}} و آیه {{قرآن|وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَیٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا|سوره=اسراء|آیه=19}}
بنابر پژوهش محمد تقی جعفری، در قرآن کریم ۴۳ بار کلمه اراده به خدا نسبت داده شده و ۹۴ بار به انسان، و هیچ آیه‌ای نیست که اراده خدا را ناظر به افعال اختیاری انسان به کار برده باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جبر و اختیار|سال=1379|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=جعفری|صفحه=۲۳۴}}</ref> او هم‌چنین به آیاتی اشاره می‌کند که نیتجه اراده انسان را موردِ اراده خداوند معرفی می‌کند مثل آیه {{قرآن|مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا|سوره=اسراء|آیه=18}} و آیه {{قرآن|وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَیٰ لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا|سوره=اسراء|آیه=19}}
* '''استناد به احادیث'''
* '''استناد به احادیث'''
قائلان به اختیار به احادیثی از اهل‌بیت(ع) نیز استناد کرده‌اند که در آن روایات بر منافات داشتن جبر با [[عدل]] و [[حکمت]] خداوند، و با تکلیف و [[وعده]] و [[وعید]] و پاداش و کیفر الهی تصریح و تأکید شده است.
قائلان به اختیار به احادیثی از اهل‌بیت(ع) نیز استناد کرده‌اند که در آن روایات بر منافات داشتن جبر با [[عدل]] و [[حکمت]] خداوند، و با تکلیف و [[وعده]] و [[وعید]] و پاداش و کیفر الهی تصریح و تأکید شده است.


[[امام علی(ع)]] در رد اندیشه آنان که [[قضا]] و [[قدر]] الهی را مستلزم مجبور بودن انسان می‌دانند، فرموده است: {{عربی|اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۸۰.</ref>
[[امام علی(ع)]] در رد اندیشه آنان که [[قضا]] و [[قدر]] الهی را مستلزم مجبور بودن انسان می‌دانند، فرموده است: {{عربی|اگر چنین بود، هر آئینه ثواب و عقاب، امر و نهی و تنبیه باطل بود و وعده و وعید بی اساس، و بدکار را نکوهش و نیکوکار را ستایشی نبود.}}<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التوحید|سال=1357|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن‌بابویه (صدوق)|صفحه=380}}</ref>


[[محمد بن عَجْلان]] از [[امام صادق(ع)]] پرسید: {{عربی|آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟ امام(ع) پاسخ داد: خداوند عادل‌تر از آن است که بنده‌ای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت کند.}}<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۱.</ref> چنان‌که همین پاسخ از [[امام رضا(ع)]] به حسن بن علی وَشّاء نیز نقل شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۱۳۵۷ش، ص۳۶۲.</ref>
[[محمد بن عَجْلان]] از [[امام صادق(ع)]] پرسید: {{عربی|آیا خداوند بندگان را بر انجام کارها مجبور نموده است؟ امام(ع) پاسخ داد: خداوند عادل‌تر از آن است که بنده‌ای را بر کاری مجبور سازد آن گاه او را عقوبت کند.}} <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التوحید|سال=۱۳۵۷|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن‌بابویه (صدوق)|صفحه=361}}</ref>چنان‌که همین پاسخ از [[امام رضا(ع)]] به حسن بن علی وَشّاء نیز نقل شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التوحید|سال=۱۳۵۷|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابن‌بابویه (صدوق)|صفحه=362}}</ref>
* '''استدلال‌های عقلی و وجدانی'''
* '''استدلال‌های عقلی و وجدانی'''
متکلمان عدلیه نیز، نظریه جبر را مخالف عدل الهی دانسته و با استناد به عدل و حکمت خداوند، بر مختار بودن انسان استدلال نموده‌اند،<ref>ولفسن، فلسفه علم کلام، ۱۳۶۸ش، ص۶۶۳.</ref>  
متکلمان عدلیه نیز، نظریه جبر را مخالف عدل الهی دانسته و با استناد به عدل و حکمت خداوند، بر مختار بودن انسان استدلال نموده‌اند،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فلسفه علم کلام|سال=1368|نام=هری اوسترین|نام خانوادگی=ولفسن|صفحه=663}}</ref>  


چنان‌که [[واصل بن عطا]] گفته است: خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر می‌کند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.<ref>شهرستانی، ملل و نحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۶۱.</ref>
چنان‌که [[واصل بن عطا]] گفته است: خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر می‌کند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملل و نحل|سال=1364|نام=محمد بن عبدالکریم|نام خانوادگی=شهرستانی|جلد=1|صفحه=61}}</ref>


[[ابن میثم بحرانی]]، متکلم شیعه پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و بی‌نیاز از استدلال، برای توجه‌دادن به این امر دو نکته را یادآور شده است که هر عاقلی ستایش بر نیکوکاری و نکوهش بر دشمنی را تأیید می‌کند و اگر انسان‌ها فاعل کار خود نباشند این ستایش و نکوهش معنا ندارد و نیز تصریح کرده است که ما با درک وجدانی می‌یابیم که افعالمان تابع انگیزه‌های ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد.<ref>بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۸.</ref>
[[ابن میثم بحرانی]]، متکلم شیعه پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و بی‌نیاز از استدلال، برای توجه‌دادن به این امر دو نکته را یادآور شده است که هر عاقلی ستایش بر نیکوکاری و نکوهش بر دشمنی را تأیید می‌کند و اگر انسان‌ها فاعل کار خود نباشند این ستایش و نکوهش معنا ندارد و نیز تصریح کرده است که ما با درک وجدانی می‌یابیم که افعالمان تابع انگیزه‌های ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=قواعد المرام|سال=1406|نام=ابن میثم|نام خانوادگی=بحرانی|صفحه=108}}</ref>


محمد تقی جعفری در کتاب جبر و اختیار خود چند پدیده را در زندگی انسان به عنوان دلیل بر اختیار معرفی می‌کند که عبارتند از ندامت و پشیمانی، احساس مسئولیت، ننگ و عار، اختلاف انگیزه‌های انجام تکلیف، و بالاخره اخلاق.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۱–۱۸۵.</ref> در منابع دیگر نیز اموری هم‌چون تفکر و تصمیم، تردید در تصمیم، مسئولیت‌پذیری و وعده، مباهات و افتخارکردن، و تشویق و مجازات به عنوان نشانه‌های اختیار ذکر شده‌اند.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۷۸–۸۳.</ref>
محمد تقی جعفری در کتاب جبر و اختیار خود چند پدیده را در زندگی انسان به عنوان دلیل بر اختیار معرفی می‌کند که عبارتند از ندامت و پشیمانی، احساس مسئولیت، ننگ و عار، اختلاف انگیزه‌های انجام تکلیف، و بالاخره اخلاق.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جبر و اختیار|سال=1379|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=جعفری|صفحه‌ها=۱۷۱و۱۸۵}}</ref> در منابع دیگر نیز اموری هم‌چون تفکر و تصمیم، تردید در تصمیم، مسئولیت‌پذیری و وعده، مباهات و افتخارکردن، و تشویق و مجازات به عنوان نشانه‌های اختیار ذکر شده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاه سوم به جبر و اختیار|سال=1384|نام=قدردان|نام خانوادگی=قراملکی|صفحه=۷۸و۸۳}}</ref>


با نگاه دینی نیز فرستادن پیامبران و تکلیف برای انسان‌ها فقط با فرض مختاربودن انسان‌ها ممکن است و بدون اختیار، دعوت انسان‌ها به خودسازی و انجام وظایف لغو خواهد بود.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش، ص۳۷؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۷.</ref> گروهی از فیزیک‌دانان نیز با تکیه بر اصل عدم قطعیت در [[فیزیک کوانتومی]] در مقابل [[موجبیت نیوتنی]] بر امکان اختیارمندی انسان تأکید کرده‌اند.<ref>باربور، دین و علم، ۱۳۹۵ش، ص۴۲۳؛ قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۸۶.</ref>
با نگاه دینی نیز فرستادن پیامبران و تکلیف برای انسان‌ها فقط با فرض مختاربودن انسان‌ها ممکن است و بدون اختیار، دعوت انسان‌ها به خودسازی و انجام وظایف لغو خواهد بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاه سوم به جبر و اختیار|سال=1384|نام=قدردان|نام خانوادگی=قراملکی|صفحه=187}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جبر و اختیار|سال=1381|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|صفحه=37}}</ref> گروهی از فیزیک‌دانان نیز با تکیه بر اصل عدم قطعیت در [[فیزیک کوانتومی]] در مقابل [[موجبیت نیوتنی]] بر امکان اختیارمندی انسان تأکید کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاه سوم به جبر و اختیار|سال=1384|نام=قدردان|نام خانوادگی=قراملکی|صفحه=186}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دین و علم|سال=1395|نام=ایان|نام خانوادگی=باربور|صفحه=۴۲۳}}</ref>


عالیترین مراتب اختیار، مخصوص به خدای متعال است زیرا نه تنها تحت تأثیر هیچ عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه از تضاد گرایش‌های درونی هم منزه است.
عالیترین مراتب اختیار، مخصوص به خدای متعال است زیرا نه تنها تحت تأثیر هیچ عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه از تضاد گرایش‌های درونی هم منزه است.اما موجوداتی مانند انسان دارای مرتبه نازلتری از اختیار هستند و کم بیش اراده آنان تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی شکل می‌گیرد.
اما موجوداتی مانند انسان دارای مرتبه نازلتری از اختیار هستند و کم بیش اراده آنان تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی شکل می‌گیرد.


انسان مسؤول کارهای خود است، ولی این خداوند متعال است که او را مسئول کرده است. بلکه خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق تدبّر و اختیار خود انجام دهد.
انسان مسؤول کارهای خود است، ولی این خداوند متعال است که او را مسئول کرده است. بلکه خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق تدبّر و اختیار خود انجام دهد.
trustworthy
۴۵۵

ویرایش