|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| عبدالکریم حائری کیست؟
| | حسن علی نخودکی اصفهانی کیست؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| {{درگاه|حوزه و روحانیت}} | | {{درگاه|حوزه و روحانیت}} |
|
| |
|
| عبدالکریم حائری یزدی معروف به آیتالله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا ۱۳۱۵ش بود. حائری سالهای طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیتالله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۱ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکلدادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد.
| | ولادت |
| | | عارف كامل، سالك زاهد صاحب كرامت، حاج شيخ حسنعلي فرزند علي اكبر فرزند رجبعلي مقدادي اصفهاني ـ رحمه الله عليه ـ در سال 1279 در نيمه ماه ذيالقعده، در خانوادهاي متدين، زاهد و متقي و دوستدار اهل علم، چشم به جهان گشود. |
| حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و بهطور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود.
| | اين ولادت ميمون و خجسته، مرحوم ملا علي اكبر را كه از دوستان مرحوم محمد صادق درويش تخت پولادي و از عارفان صاحب نفس بود، بي اندازه خوشحال و مسرور كرد؛ زيرا آن مرد خدا مدتها آرزوي داشتن پسري را داشت و با خود عهد كرده بود كه به زيارت معصومين ـ عليهمالسلام ـ مشرف و در آن جا متوسل شود تا خداوند به او پسري عنايت كند. اين سفر انجام شد و ملا علي اكبر به آرزوي خود رسيد. |
| | | پدر نام فرزند را به توصيه و سفارش مرادش، حاجي صادق حسنعلي برگزيد. |
| == تولد ==
| | پدر، الگوي زهد و پارسايي |
| سال ۱۲۶۷ هجری ق. در روستای «مهرجرد» یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام «محمد جعفر» کودکی پا به عرصه حیات گذاشت و عبدالکریم نام گرفت.<ref>مجله حوزه، ش ۱۲، سال ۶۴؛ فصلنامه یاد، ش ۴، سال ۶۵.</ref> وی دوران کودکی را در دامان پر مهر مادری سپری کرد تا به شش سالگی رسید. در آن روزگار که عبدالکریم بایستی پایش به مکتب باز میشد در مهرجرد از مدرسه و مکتب خبری نبود و کودکانی که بزرگ میشدند به دنبال کار و حرفه پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپری میکردند. اما عبدالکریم که گویی سرنوشتی جز این داشت مورد لطف الهی قرار گرفت و خیلی زود وسیله درس و دانشاندوزی برایش فراهم شد.
| | حسنعلي در خانوادهاي متقي و زاهد پرورش يافت. پدر وي، مرحوم ملا علي اكبر، مردي متقي و پرهيزگار و معاشر و دوستدار اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگي چون حاج محمد صادق تخت پولادي بود. او بر اثر مشاهده كراماتي از حاج محمد صادق در مورد همسرش و افزايش شير در سينه او، تا آخر عمرش از ارادتمندان ويژه مرحوم حاجي محمد صادق گرديد و مدت 22 سال در خدمت او بود و شبهاي دوشنبه و جمعه نزد او ميرفت و در تخت پولاد با او به عبادت و رياضت ميپرداخت. |
| | | اين پدر ارزنده، نيمي از آنچه، از راه كسب و كار به دست ميآورد، در اختيار حاج محمد صادق مي گذاشت و به همراه او به فقرا و مستمندان كمك مي رساند. |
| == آغاز تحصیل ==
| | از ديگر افتخارات ملا علي اكبرـ پدر مرحوم شيخ حسنعلي ـ كه بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال كرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ بود. |
| «روزی یکی از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (میرابوجعفر) - که خود عالم و در کسوت روحانیّت بود - به مهرجرد آمد و (در دیدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغی خارقالعاده را در سیمای این کودک مشاهده نمود و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهدهدار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد.»<ref>یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری (فرزند بزرگ ایشان).</ref>
| | مرحوم ملا علي اكبر، در تربيت و پرورش فرزندش، نهايت دقت و تلاش را به عمل آورد. |
| | | وي فرزند دلبندش را از همان كودكي در هر سحرگاه كه خود براي عبادت و شب زنده داري بر مي خاست، بيدار مي كرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نياز را از همان سالهاي كودكي بچشد و ذكر و ياد خدا، شيره جانش شود. |
| عبدالکریم، در این شهر ناآشنا چندین سال در رفتوآمد بود. روزها در درس استادان حاضر میشد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر میبرد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش میگرفت. عبدالکریم هر چند با رحلت پدر مدتّی از تحصیل بازماند امّا این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دیگر بار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیّه یزد را در پیش گرفت.
| | اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگي نزد حاج محمد صادق تخت پولادي كه داراي نفسي گرم بود، برد و تربيت و تهذيب وي را به او واگذار كرد. مرحوم حاج شيخ حسنعلي تا يازده سالگي كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود. |
| | | فرزند مرحوم شيخ حسنعلي در اين باره مي نويسد: |
| == حوزه یزد ==
| | «پدرم از همان كودكي زير نظر حاجي به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگي كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...[1]». |
| در آن دوران (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزة علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسة علوم دینی در این شهر، بخش عمدهای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی بودند، در آنجا به تدریس علوم مختلف اسلامی اشتغال داشتند.
| | آغاز تحصيلات |
| | | شيخ حسنعلي، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوك معنوي و تهذيب اخلاق، از همان اوان كودكي، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمد صادق تخت پولادي شروع كرد. وي در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال 1304 ق. پس از زيارت مرقد امام رضا ـ عليهالسلام ـ براي ادامه تحصيلات، رهسپار نجف اشرف شد. تحصيلات عالي فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال 1311 ق. دوباره از نجف اشرف راهي ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت گزيد او در ضمن در حجرهاي در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يكسال، هر شب ختمي از قرآن مجيد در حرم رضوي داشته است و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود. |
| «در میان مدرسههای مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ (و زیبای) «محمدتقی خان» از معروفترین آنها بهشمار میرفت.»<ref>تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی، ص ۴۲۸.</ref> که بسیاری از درسهای دورة سطح و خارج در آنجا تدریس میشد. عبدالکریم جوان، در چنین جوّ معنوی وارد دارالعبادة یزد گردید و در مدرسة محمدتقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
| | اقامت وي در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال 1315 ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهي نجف اشرف شد و تا سال 1318 ق. در آن جا ماند. در سال 1319 ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيري كتاب قانون ابوعلي سينا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزا جعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداواي مريضان و نسخه نويسي مشغول بود.[2] |
| | | جامعيت علمي |
| == رفتن به عراق ==
| | شيخ حسنعلي اصفهاني بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش هاي ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشي ناپسند است و مراد از حرمت برخي از علوم و فنون، به كار گرفتن آنهاست و نه آموزش آنها. وي فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبهها مي آموخت؛ ولي فلسفه و علوم الهي را به اين شرط درس مي داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين ـ عليهم السلام ـ آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وي، برخي از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخي شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وي نارواست و ممكن است او، را از جاده شريعت منحرف كند. |
| هنوز بیش از ۱۸ سال از عمر عبدالکریم سپری نشدهبود که راهی سرزمین عراق شد. چهار شهر مذهبی عراق (نجف، کربلا، کاظمین و سامرّا) که فرزندان پیامبر خدا را میزبان هستند و خاکشان وجود پاک امامان بزرگوار ما را در آغوش خود کشیده است، عتبات میگویند.
| | وي درباره فراگيري علم اصول گفت: «قسمتي از اين علم واجب و بسياري از آن اتلاف عمر است».[3] |
| | | استادان |
| او به همراه مادر خویش با کاروان زیارتی راهی آنجا شد و بیدرنگ به حلقه دانشوران و عالمان بزرگی که گرداگرد امامان را گرفته بودند، پیوست. عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزة علمیة کربلا در محضر آیة الله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرّا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی شتافت.
| | 1. مرحوم حاجي محمد صادق تخت پولادي خاتون آبادي. |
| | | 2. آخوند ملا محمد كاشي. |
| == در حوزه سامرا ==
| | 3. جهانگير خان قشقايي. |
| میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیت الله اردکانی احترام زیادی میگذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. میگویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم».<ref>آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۱، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.</ref> از همین رو آن طلبه جوان و پرتلاش را در منزل خود جای داد.
| | 4. حاجي سيد سينا. |
| | | 5. حاج سيد مرتضي كشميري. |
| آیت الله حائری پس از اینکه به مقام اجتهاد نایل گشته بود از این دروان به نیکی یاد کرده، از خانه میرزا خاطراتی را این گونه نقل میکند:
| | 6. حاجي سيد محمد طباطبايي فشاركي. |
| | | 7. ملا اسماعيل قرهباغي. |
| «سرداب خانه میرزا هم محل مطالعهام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا میخوردم امّا برای افطار به خانه میرزا باز نمیگشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی میخوردم و شنا میکردم.»<ref>آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۰، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.</ref>
| | 8. حاج محمد علي فاضل. |
| | | 9. آقا مير سيد علي حائري يزدي. |
| شیخ عبدالکریم در حوزه عملیه سامرا دوازده سال تمام به تحصیل علم پرداخت. او در این مدت. با همه رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال دیگری با دلی پرامید، به آینده روشن خویش چشم میدوخت و سرانجام نیز به کمالات علمی و معنوی نائل گشت.
| | 10. حاجي آقا حسين قمي. |
| | | 11. آقا سيد عبدالرحمن مدرس. |
| == در محضر استادان ==
| | 12. آقا سيد جعفر حسيني قزويني. |
| گذشته از اراده محکم و تلاش خستگی ناپذیر شیخ عبدالکریم در راه تحصیل دانش، استادان پرمایه نیز در شکلگیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی ایفا میکردند.
| | 13. مرحوم حاج ميرزا جعفر طبيب. |
| | | تدريس |
| وی در سالهایی که در حوزه علمیه سامرا حضور داشت از خرمن دانش فقهای بزرگی چون آیت الله سید محمد فشارکی، آیت الله نوری، که هر یک از ستارههای درخشان آسمان فقاهت بهشمار میرفتند. خوشه علم و معنویت چید.
| | با اين كه شيخ حسنعلي اصفهاني را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند، بسياري از علوم را نزد فقها و عرفاي بزرگ تحصيل كرد. و اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، مي توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و مداواي بيمارانشان كرده است. يكي از شاگردان او آيه الله مرواريد ـ مي گويد: |
| | | «هر روز در جلوي منزل او و حتي در محل تدريس او...، بيماران صف مي كشيدند و از او دعا مي خواستند و آن بزرگ، هميشه با روي خوش با آنها برخورد مي كرد و گاه براي پيدا كردن نوعي از گياهان دارويي، به كوهها و نواحي اطراف مشهد مقدس مي رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب مي شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولي با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگرداني پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداواي بيماران، از شاگردان و كرسي تدريس او اطلاعات كمي در اختيار مي باشد.[4] |
| == اقامت در کربلا ==
| | آثار |
| آیت الله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف گردید و در آنجا رحل اقامت افکند اما به زودی دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتر دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین ـ علیه السلام ـ را برگزید و راهی کربلا گردید.
| | 1. ترجمه و تصحيح كتاب صلاه فيض كاشاني. |
| | | 2. تعليقاتي بر تذكره المتقين شيخ محمد بهاري همداني. |
| کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد و از تراکم طلاب مثل سالهای دوران تحصیل او خبری نبود.
| | 3. رسائلي در توحيد، خداشناسي، امامت، معرفت نفس، عقل، عشق و ... . |
| | | سير و سلوك عرفاني |
| بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین ـ علیه السلام ـ میگذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید با حضور اندک خود در حوزه علمیه، کربلا، غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سالها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز با طنین افکندن بحثهای علمی دانش پژوهان در آن، جلوهای دیگر گرفت. آیت الله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
| | شيخ حسنعلي اصفهاني، سير انفسي و تهذيب روح و روان را از همان كودكي و به همت پدر خويش آغاز كرد، پدرش، ملا علي اكبر، حسنعلي را از همان كودكي در هر سحرگاه بيدار و او را به نماز، دعا، راز و نياز و ياد خدا آشنا مي كرد. وي تا يازده سالگي در خدمت حاجي محمد صادق تخت پولادي بود و از او دستور مي گرفت. آن مرد خدا، او را به نماز، روزه و انجام مستحبات و نوافل شب آشنا نمود. حسنعلي به پيروي از استادش در تخت پولاد و كوههاي اطراف اصفهان به رياضت پرداخت. |
| | | او بيشتر شبها تا صبح بيدار مي ماند و از پانزده سالگي تا پايان عمر پربركتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر ماه را روزه دار بود. |
| == بازگشت به ایران ==
| | وي در شهرضا با عارفي دلسوخته، به نام «سيد جعفر حسيني قزويني» ملاقات كرد و با ديدن كرامات معنوي آن مرد خدا، شيفته او گرديد. در اين ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است كه چيزي نخوردهاي؛ جز با آب روزه نگشودهاي؛ ولي در رياضت هنوز ناقصي؛ زيرا كه اثر گرسنگي در رخسارت هويدا و ظاهر گشته و آن را شكسته و فرسوده كرده است؛ در حالي كه مرد كامل از چهل روز گرسنگي نيز چهرهاش شكسته نمي شود. |
| آیت الله حائری در اواخر سال ۱۳۳۲ هجری ق. وقتی ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد. و تا سال ۱۳۴۰ که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه شهر اراک بود. گویند در این ایام امام خمینی (ره) جوانی بیست ساله بود که با شنیدن آوازه حوزه علمیه شهر اراک، از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کرد و به سوی اراک شتافت و تا انتقال این حوزه به شهر مقدس قم از حوزه دانش و معرفت این مرد بزرگ بهرهها جست.<ref>فصلنامه یاد، ش ۱۷.</ref>
| | سومين شخصي كه در تكوين شخصيت عرفاني شيخ حسنعلي تاثير داشته است، مرحوم حاجي سيد مرتضي كشميري[5] بوده است كه حسنعلي در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائيها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعليمات و دستورات او قرار گرفت. سالها بعد كه حسنعلي، در مشهد و در كنار آستان قدس رضوي سكونت گزيد و به حل مشكلات مردم و شفاي بيماران مشغول شد، نيز استادش سيد مرتضي كشميري را فراموش نكرد و بسياري از طالبان، نيازمندان و گرفتاران را به سوي آن مرحوم و فرزندانش راهنمايي مي كرد. |
| | | مشرب عرفاني |
| آیت الله حائری به مدت هشت سال در این حوزه پرشکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی استعدادهای طلاب جوان نیز لحظهای غافل نبود و به موجب اهمیت فوقالعاده به این امر صدها جوان پاک طینت دیگر را که امید آن میرفت همه در زمره مراجع بزرگ بشمار آیند در دامان پر مهر و محبت پدرانه خود پرورش داد.
| | شيخ حسنعلي اصفهاني از عارفاني است كه شيوه او همان روش امامان، معصوم ـ عليهم السلام ـ بوده است. |
| | | وجود او سرشار از عشق به ولايت بود و هيچ گاه از مسير آنها جدا نشد. او بيشتر عمر خويش را در نجف اشرف و بعد، از آن در كنار حرم شريف رضوي گذراند و تا آخرين لحظات عمر خود، ذكر علي بر لب داشت؛ چنانكه در هنگام مرگ، زبانش به نام مقدس مولي گويا بود. وي شرط ورود به مباحث عرفاني و مكاشفات را آشنايي با اخبار ائمه ـ عليهمالسلام ـ مي دانست و سير در اين مسير را بدون اين مقدمه ضروري، غير ممكن مي دانست. |
| == قم شهر فضیلت ==
| | زندگي شيخ صاحب ترجمه ما شناخته مي شود به زهد و كناره گيري از دنيا و مواظبت و مراقبه تام بر تهذيب نفس و رياضتهاي مشروع و انواع عبادات و طاعتهايي كه در احاديث اهل بيت ـ عليهم السلام ـ وارد شده است. او شبهاي جمعه از هفت سالگي تا هنگام وفاتش به انجام نوافل و نماز، احيا برپا مي كرد. |
| قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیّع بهشمار میآید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران، به مرکزیت شیعه شهرت داشته و تاکنون نیز مرکزیت خود را در دانش و بینش اسلامی و تصمیمگیری درباره حوادث سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است. این شهر همانند شهرهای نجف و کربلا در سالهای پس از ظهور اسلام ایجاد گردید و با ورود دختر امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ و بعدها به سبب وجود بارگاه عظیم آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان اهل علم و ایمان قرار گرفت.
| | شيخ حسنعلي درباره راه و روش عرفاني خود در جواب نامه يكي از سادات دزفول مي نويسد: |
| | | «عرض مي شود به تمام احباء اظهار فرماييد كه طريقه فلاني غير از طريقي است كه شنيدهايد، همه بدانيد كه طريقه حقير، طريقي است كه تمام مطالب شرع را نهايت اهتمام است؛ خلاف باقي طرق كه به مطالب شرعيه خيلي بي اعتنا هستند. در طريقه حقير، خصوصا نماز خيلي مورد توجه است كه هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف داريد. |
| قم تاریخ درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد. اولین کسانی که در این شهر برای تأسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثان و روایتکنندگان قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم (ع) بهشمار میرفتند.
| | بدانيد كه مدار و معيار امر و طريقه ما بر سه چيز است؛ شب زنده داري، لقمه حلال و توجه به نماز، به ويژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.[6]» |
| | | او در جاي ديگري مي فرمايد: |
| سپس ظهور شخصیتهای بزرگی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شیعیان علوی بدین حوزه بر او نقش افزود. اما این شهر روزگاری نیز خالی از عالمان بوده و از قرن ششم هجری تا دوران صفویه چندان رونقی نداشته و بر حجرههای مدارس آن گرد غربت و تنهایی نشسته بود.
| | «روح طريقه حقير، توجه به نماز و معاني و نكات آن درجه به درجه است؛ يعني اشخاصي كه مايل به طريقه حقير هستند، اول بايد معاني صوري نماز را بفهمند؛ بعد تاويلاتي كه (در مباحث قبل) عرض شد و بعد نكاتي ديگر، به همان نحو كه مولاناالصادق ـ عليه السلام ـ در كلمه اياك نعبد كرّرها حتي غشي عليه؛ يعني آن قدر تكرار فرمودند كه حال بيهوشي به آن حضرت دست داد؛ نه اين كه بي اعتنايي به احكام شرع باشد و تمام توجه به اذكار معطوف گردد. حقيقت را بايد از شريعت تحصيل نمود. حقير طالب اين مقام و سالك اين راه بوده و بستگان اين حقير را نيز اعلام كنيد كه حقيقت را كه ما در طلب آنيم، بايد از شريعت تحصيل كنيم؛ به همان نحو كه ائمه ـ عليهم السلام ـ رفتار نمودند.[7]» |
| | | كرامات |
| «در اوایل قرن یازدهم هجری ق. چند سالی شخصیتهای بزرگی چون صدرالدین شیرازی، فیاض لاهیجی و فیض کاشانی و بعدها میرزای قمی در مدارس این شهر به بحث و انتشار علوم اسلامی در فقه، تفسیر کلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»<ref>ر. ک. آشنایی با حوزههای علمیه شیعه، سیّد حجه موحّدی ابطحی، ج ۱، ص ۲۹۱.</ref> و با تشکیل جلسات پرشکوه علمی مدتی کور سوی دانش را در این شهر روشن نگهداشتند. اما پس از آن تا روزی که آیتالله حائری پا به این شهر میگذارد وضع حوزههای علمیه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشته آن فراموش شده بود.
| | يكي از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسنعلي اصفهاني، كرامات بي شمار وي بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده اند. |
| | | آيه الله مرعشي نجفي در كتاب «المسلسلات في الاجازات» در اين باره مي نويسد: |
| آیتالله حائری پیش از آنکه از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود یک بار در سال ۱۳۳۲ هجری ق. در سفری که به مشهد رضوی رفت، از قم نیز دیدن کرده و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه (ع) گذرانده و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده نموده بود. مدرسه فیضیه را دیده بود که حجرههای پرغوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسههای کتاب گرد فراموشی نشسته است. انگار هیچگاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه بزرگ «دارالشفا» را دیده بود که سالنهای درس و بحث آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است «و بعضا کسبه اطراف حرم از حجرههایش به عنوان انبار اجناس استفاده میکردند.» و از همه غمناکتر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیرهدست و نبود نظم با چهرههای افسرده، عمر خود را به بیهودگی میگذرانیدند و در آن حجرههای تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطحی، روزگار سپری میکردند.
| | «او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياري از حاجت مندان و بيماران به او پناه مي بردند؛ پس او براي آنها دعا مي كرد يا براي آنها دعاها و حرزهايي مي نوشت و به اين وسيله، گرفتاري آنها برطرف مي شد و بيماران آنها شفا مي يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتني بود و هيچ ادعايي نداشت و نمونه بارز زاهداني بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنيوي دور هستند[8]» |
| | | ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسنعلي، درباره او چنين مي نويسد: |
| گویند ایشان پس از آنکه از نزدیک اوضاع اسفبار مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک کرد و اطرافیانش بارها از او شنیدند که میگفت: «چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان میگرفت!».
| | «حاج شيخ حسنعلي بن علي اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضي را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهاي خراسان، بلكه ساير از شهرهاي ايران شهرتي بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضي مي بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهاي دعا خوانده او كه شافي دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف براي اخذ حوائج بدان مقام پناهنده مي شدند و بسي از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا مي داد[9]» |
| | | كرامات آن عارف بزرگ، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان حاكمان، و صاحب منصبان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است. |
| آیتالله حائری در اواخر زمستان ۱۳۰۰ هجری ش. (۲۲ رجب ۱۳۴۰ ق) بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیتالله محمدتقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم، از اراک به سمت قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم شدند.
| | ويژگيهاي اخلاقي |
| | | 1. خدمت به مردم |
| == تأسیس حوزه ==
| | در نظر مردان الهي و عالمان رباني و به ويژه شيخ حسنعلي اصفهاني، خدمت به مردم و برآوردن حاجات آنان و تواضع و فروتني در برابر آنان، از عالي ترين مصاديق عبادت خدا به شمار مي رود. هيچ گاه در خانه شيخ حسنعلي به روي بيماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمي ماند و از اين كه مردم وقت و بي وقت براي حل مشكلات خود به منزل شيخ مراجعه مي كردند، چهره درهم نمي كشيد و حتي غير مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و براي برآورده شدن حوايج خود به او متوسل مي شدند. |
| تأسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامام معصوم (ع) داشت امام صادق (ع) در قرن دوم هجری قمری به یاران خود درباره شهر قم و مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین فرموده بود:
| | فرزند وي در اين باره مي نويسد: |
| | | «مرحوم پدرم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني ـ اعلي الله مقامه ـ در كليه ساعات روز و شب، براي رفع حوايج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. |
| زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود و به شهری که آن را «قم» گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود.<ref>گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۳۲.</ref>
| | روزي عرضه داشتم: خوب است براي مراجعه مردم، وقتي مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه براي رضاي خدا، به خلق خدمت مي كند، نبايد كه وقتي معين كند. |
| | | پدرم در ابتداي شبها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامهها و انجام خواسته هاي مراجعان مشغول و سپس مدتي به مطالعه مي پرداختند. از نيمه هاي شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكي استراحت مي فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو براي بيماران مي نشستند و بالاخره عصرها براي تدريس به مدرسه مي رفتند و پس از آن نيز به پاسخ گويي و رفع نيازمندي محتاجان و گرفتاران مشغول بودند[10]» |
| حضور آیتالله حائری در قم این نوید امامان بزرگوار شیعه را که همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شیعیان جای گرفته بود. تحقق میبخشید.
| | او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه مي كرد كه خدمتگزار مردم باشند و براي حل گرفتاري به فقرا صدقه بدهند يا چيزي نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه اي مي خواهند، با بيان حكايتهايي از زندگي عيسي ـ عليه السلام ـ و روايتي از وصاياي مولي علي ـ عليه السلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليه السلام ـ آنها، را به خدمت مردم سفارش مي نمايد.[11] |
| | | خدمت به سادات |
| اوایل بهار ۱۳۰۱ ش، پس از دو ماه اقامت آیتالله حائری در شهر قم، در منزل آیتالله پایین شهری، جلسهای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیتالله بافقی، آیتالله کبیر و آیتالله فیض در آن شرکت داشتند. در این جلسه، گفتگو پیرامون حوزه علمیه قم، ساعتها به درازا کشید و سرانجام نظر نهایی به آیتالله حائری محول شد.
| | شيخ حسنعلي و پدر گرامياش، خود را وقف خدمت به اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و فرزندان آنان كرده بودند، به طوري كه از حكايات زندگي آن عالم رباني فهميده مي شود، او نسبت به خدمت به سادات، اهتمام ويژهاي داشته است؛ به طوري كه در آخرين روز عمر خويش، در وصيت خود چنين فرمود: |
| | | «بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا مي شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقي مي بخشد. بدان كه در راه حق و سلوك اين طريق، اگر به جايي رسيده ام، به بركت بيداري شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است؛ ولي اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراري ارجمند رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است». |
| همه علما و بزرگان علم و معرفت قبول این امر مهم را به آیتالله حائری اصرار کردند ونیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تأمین مالی حوزه اعلام آمادگی نمودند. آیتالله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر مهم نیز برخواهند آمد. اما چون اصرار بی حد علما را مشاهده کرد تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و این نکته را بیان فرمود: «استخاره خواهیم کرد آیا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند، بنویسم به قم بیایند یا نه؟».
| | سپس فرزندش را به اداي نمازهاي يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوايج مردم سفارش كرده، مي گويد: |
| | | «سوم آن كه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هر چه داري، در راه ايشان صرف و خرج كني و از فقر و درويشي در اين كار پروا منمايي».[12] |
| وی صبح روز بعد، پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه (ع) به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روی آورد. نقل است که آیتالله حائری به قرآن استخاره نمیکرد و میفرمود من درست نمیفهمم مثلاً «یسبح له ما فی السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به تقدیر الهی سپرد که آیهای زیبا و مناسب حالش «وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»<ref>سوره یوسف، آیه ۹۳؛ یعنی «پدر: و همه کسان خود را نزد من بیاورید».</ref> آینده او را ترسیم نمود و آیتالله حائری را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند.<ref>گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۲۸۷.</ref>
| | زهد و ساده زيستي |
| | | يكي از جلوه هاي بارز شخصيت عالم فرزانه؛ شيخ حسنعلي، زهد و بي اعتنايي نسبت به دنيا و مظاهر دنيوي بوده است. وي از مناصب دنيوي دوري مي كرد و پيوسته به ياران و دوستان سفارش مي كرد كه از اين مناصب پرهيز كنند و از دست دادن آن را مهم ندانند. |
| با اقامت گزیدن آیتالله حائری در قم بنیان حوز عملیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که ایشان برداشت این حوزه به تدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیّع درآمد.
| | هجرت او به شهرهاي مختلف ـ به ويژه در دوران جواني ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوي آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالماني كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوي قرار مي دادند و از مردمي كه براي رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كساني جمع مي شدند، گله و شكايت داشته، طريقه و مشرب خود را از آنها جدا مي دانست. |
| | | او عامل عمده سعادت و خوشبختي انسان را تقوي مي دانست و مي فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوي نباشد، رياضتها و مجاهدتها جز خسران، ثمري ندارند و نتيجهاي جز دوري از درگاه حق تعالي نخواهند داشت. |
| اساسیترین گام آیتالله حائری پس از تأسیس حوزه، تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی بود که تحوّلی عظیم را در آنها به وجود آورد. و دوران نابسامان حوز علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقت باری یافتهبود، پایان گرفت. ابتکار آیتالله حائری پس از توجه دادن محصلان علوم دینی به نگاه عمیق در درس و بحث علمی گزینش «هیئت ممتحنه» برای گرفتن امتحان از دروس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش همه کشورها از ضروریات کار محسوب میشود.
| | اگر آدمي يك اربعين به رياضت بپردازد، اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.[13] |
| | | وي در جواب يكي از دوستان و ارادتمندان مي نويسد: |
| شکوه و عظمت حوزه علمیه قم از آغاز تا به امروز که بیش از هفتاد سال از شکلگیری آن میگذرد هر سال چشمگیرتر از گذشته در عرصههای مختلف، نمود داشته است. این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشتههای اعتقادات، فقه و حقوق، و عرفان، فلسفه، اقتصاد، تفسیر، کلام و… پاسخگوی نیازهای اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست و در این راه اندیشمندان و فرزانگان فراوانی در دامن خود پرورانده است و اکنون بیش از ۴۰ هزار دانشجوی علوم اسلامی از ایران و هزاران نفر از ۴۵ کشور اسلامی را در خود جای داده است.
| | «... مادام كه چشم بر اين متاع بي قدر و اين دنياي پست، دوختهداري، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهي است، و روي تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل مي كني؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهي كن و روي به سوي خانه آخرت نما تا روي تو خرم گردد و ديده ات به سوي پروردگار ناظر و روشن شود[14]». |
| | | دستورالعملهاي اخلاقي ـ عرفاني |
| بهطور کلی حوزه علمیه در زمینههای مختلف فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آثار و برکات فراوانی به جای گذاشت که میتوان در یککلام از آن، احیای عظمتهای فراموش شده این سرزمین تعبیر آورد. پس از تأسیس حوزه عملیه قم بود که در کمترین زمان، روح بالندگی و تحرک علمی و فرهنگی در بسیاری از شهرهای ایران نمایان گردید. پرورش یافتگان حوزه علمیه قم به سایر شهرها سرازیر گشتند، و دهها کتابخانه و مدرسه علوم دینی در سراسر کشور تأسیس شد. در آن روزگار که چند مدرسه دولتی ایران محدود به شاهزادگان و حکومتیان بود درهای حوزههای علمیه سراسر کشور، به روی فرزندان همه اقشار ملت گشوده بود و حتی در دورترین نقاط کشور هم به همت علمای اسلام آثار اسلامی انتشار مییافت و مکتبهای درسی رونق میگرفت و روز به روز فرهنگ اسلامی و معارف تشیّع در ایران راه مییافت.
| | شيخ حسنعلي اصفهاني، با اين كه در كمال تواضع و فروتني، پيوسته از دادن دستور العمل به صورت مستقيم پرهيز مي كرد، ولي به گفته خودش، گاهي از جهت وظيفه و نبود ديگران، آن هم براي نزديكاني چون فرزندش و يا سادات ـ به علت احترامي كه براي آنها قائل بود ـ خواسته آنان را اجابت مي كرد و توصيه اي مي فرمود كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: |
| | | در جواب نامه هاي يكي از سادات دزفول مي نويسد: |
| شهر قم علاوه بر احیای مدرسههای علمیّه قدیمی چون، فیضیه، دارالشّفا، مؤمنیّه، خان، مدرسههای بزرگ دیگری نیز نأسیس شد که امروزه تعداد آنها «به بیش از ۷۰» مدرسه میرسد.<ref>آشنایی با حوزههای علمیه، ص ۱۲۸.</ref>
| | «مكرر به شما عرض شد كه اين عرايض بنده از من نيست؛ بلكه از شخص بزرگي است كه به نيت او مي گويم: |
| | | 1. پيامبري در مناجات عرض كرد: رب اين الطريق اليك؛ يعني پروردگارا! ره به سوي تو كدام است؟ خطاب رسيد: دع نفسك و تعال؛ يعني نفس خويش را رها كن و بيا. |
| == آثار ==
| | 2. از اوايل تكليف كه مامور به صوم ايام البيض و قرائت آيه «قل انما» شدم و در اين سه روز سه هزار مرتبه بر اين قلب قاسي آيه «فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا» قرائت مي شد، تاكنون هواي ملاقات از سر حقير بيرون نرفته، بايد ترك دنياداري نمود لعل الله يحدث بعد ذلك امرا. |
| در کنار همة تلاشهای خستگی ناپذیر آیة الله حائری آثار قلمی مهمی نیز از ایشان به یادگار مانده است که از آن میان میتوان به کتابهای ذیل اشاره کرد: | | 3. تا آنجا كه مي توانيد در امر نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و تلاوت چند آيه از قرآن با تدبر در معاني آن در سحرها مداومت نماييد. |
| | | 4. عمده نظر در دو مطلب است؛ يكي غذاي حلال، دوم توجه به نماز و اصلاح آن، اگر اين دو درست باشد، باقي درست است. |
| # کتاب الصلوة - کتاب مفصّلی درباره مسائل نماز است.
| | 5. عمده هم حقير، اصلاح قلب است و ذكر يا حي يا قيوم سحرگاه، براي همين است. |
| # کتاب دور الاصول - این کتاب تقریرات درس آیة الله سید محمد فشارکی است.
| | 6. بين الطلوعين را به چهار قسمت تقسيم كنيد؛ يكي اذكار و تسبيح، ديگري ادعيه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فكري در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتي بوده ايد، شكر كنيد و اگر خداي ناكرده ابتلا به معصيتي يافتهايد، استغفار كنيد. |
| گویند آیة الله محمدحسین کمپانی اصفهانی، صاحب کتاب گرانقدر «نهایة الدرایه فی شرح الکفایه» بحثهای درس خارج خود را مطابق با سرفصلهای همین کتاب پیش میبرده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (یکی از مردان بزرگ) تعبیر میفرموده است.<ref>آیة الله مؤسس، ص ۱۰۳.</ref>
| | 7. ديگر آنكه هر روز صدقه دهيد ولو به وجه مختصر. |
| | | 8. شبها قدري در بي اعتباري دنيا و انقلاب آن فكر كنيد و ملاحظه كنيد كه دنيا با اهل دنيا چگونه سلوك مي كند. |
| ۳. کتابهای دیگر آیة الله حائری مجموعة رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشتة تحریر درآورده است.
| | 9. امر بفرماييد به تدبر و تفكر در آيات آخر سوره مباركه فرقان كه با اين آيه شروع مي شود؛ «و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ ببينيد كه خداوند اشخاص را كه به خود نسبت داده است، صفاتشان را چگونه بيان مي كند. |
| | | 10. هر قدر بتوانيد، خود را به آداب مودب نماييد. |
| شاگردان مکتب آیة الله حائری
| | 11. به هر نحوي كه باشد، وصيت خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ و مشايخ كرام را كه تقوي باشد، از دست ندهيد. |
| | | 12. همانطور كه مسايل طهارت و شكيات و سهويات و قرائت بايد پيش اهلش درست شود، عقايد نيز به طريق اولي چنين است».[15] |
| آیة الله حائری در دوران زندگی پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی به اسلام و مسلمانان، در مکتب خود فرزانگان و اندیشمندان بزرگی را تربیت کرد.
| | وفات |
| | | شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي، پس از عمري خدمت به مردم و كسب مراحل عالي كمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال 1361 ق. جهان فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت. جمعيت زيادي از مردم ايران در شهرهاي مختلف و شهر مقدس مشهد، در مرگ او به سوگ نشستند. او از جمله مردان بزرگي بود كه مقام مرگ اختياري را كسب كرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافيان و فرزندش را از روز مرگش آگاه كرد و حتي يك بار قبل از تاريخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ، براي انجام برخي وصايا، دوباره حيات ظاهر يافت. او در روزهاي آخر عمر، جز سادات، كسي ديگري را بر بالين خود راه نمي داد. |
| او که در دوران تدریس توجّه ویژهای نسبت به شاگردان تشویق مینمود و مورد حمایت خویش قرار میداد و بدین ترتیب توانست شخصیّتهای بارزی را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان میتوان از آیة الله گلپایگانی، آیة الله العظمی آٌقای اراکی، آیة الله العظمی آقای مرعشی نجفی و صدها فرزانة دیگر نام برد.<ref>ر. ک. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۹۰. (در این کتاب نام ۸۱ شاگرد آیت الله حائری ذکر شده است).</ref>
| | پيكر مطهرش روي دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشييع شد و در آن جا بر حسب وصيتش در آب روان غسل داده شد و سپس همراه با برپايي و راهاندازي دسته هاي بزرگ سينه زن تا حرم شهر رضوي تشييع گرديد و در صحن عتيق، كنار ايوان عباسي به خاك سپرده شد. |
| | |
| == ویژگیهای اخلاقی ==
| |
| از خصوصیات بارز آیة الله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بیآلایش - قبل و پس از مرجعیّت - او بود. پایبندی او به طلبگی زیستن تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود. او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیة الله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبة دیگر تهیه نماید.
| |
| | |
| در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیة الله حائری چنین میفرماید:
| |
| | |
| «ما مفت خوریم! … مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت برنمیدارند مفت خور نیستند!».<ref>صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۹۲.</ref>
| |
| | |
| در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:
| |
| | |
| «جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.»<ref>چهل حدیث، امام خمینی، ص ۹۷.</ref>
| |
| | |
| از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت.
| |
| | |
| گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود.
| |
| | |
| === صبر ===
| |
| صبور بودن یکی دیگر از خصوصیات روحی آیتالله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پراستقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکلگیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود، همواره صبر و بردباری را داشت و حراست از حوزه علمیّه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئة دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیة الله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود.
| |
| | |
| معروف است که: پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچگاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
| |
| | |
| == وفات ==
| |
| آیة الله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت، در ۸۱ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هجری ق (۱۳۱۵ هجری ش) به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام به آغوش خاک سپرده شد.
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |