پرش به محتوا

کاربر:Whitenoah91/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

عنوان بندی مطلب
بدون خلاصۀ ویرایش
(عنوان بندی مطلب)
خط ۳: خط ۳:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
امام سجاد(ع) در حادثه عاشورای سال ۶۱ (ه.ق)حدوداً ۲۳ سال سن داشته[۱] و دارای همسر و فرزندانی بوده است. تمام قضایای تاریخ و وقایع شهر مدینه و حرکت امام حسین و پیش از آن صلح امام حسن ـ علیه السّلام ـ و برخورد معاویه با شیعیان همه برای آن حضرت شناخته شده است. در جمع کاروان امام که از مدینه به سوی مکه رهسپار شد حضور داشت و در حضور امام از مکه به سوی کوفه حرکت می‌کند و در مسیر راه و در منازل مختلف با افراد مختلف ملاقات می‌کند.[۲] و خطبه‌های فراوانی ایراد فرموده[۳] و اهداف و غایت قیام را نیز تبیین وظایف اهل‌بیت پس از شهادت خود را ترسیم و صریحاً فرمود فرزندم علی پس از من امام واجب الاطاعه است به اهل‌بیت خود فرمود که از او اطاعت کنید.[۴] امام در آخرین لحظه‌ها تمام آنچه را که برای امامت نیاز است برای امام سجاد ـ علیه السّلام ـ سپرد. بنابراین راهی که امام حسین ـ علیه السّلام ـ با درایت کامل آغاز کرد و مدیریت نمود، راه پایدار و مستمر بود که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ باید آن را ادامه بدهد. این قضیه از ابتدای راه روشن بود و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ برای استمرار و رهبری نهضت بزرگ کاملاً آماده بود و از قبل برنامه‌هایی که پدر بزرگوارش ترتیب داده بود همه را می‌شناخت و مو به مو اجرا می‌کرد، در تأسیس نهضت عاشورا مدیریت بسیار قوی از سوی امام حسین اعمال شد بگونه‌ای که تعداد سپاه امام و اعضای آن همه افراد خاص بودند، اخلاصی که امام در راه خدا داشت این اخلاص با مدیریت امام در تک تک اعضای سپاه امام از کودک تا پیرترین عضو مشاهده می‌شود، این یک مدیریت معنوی بی‌نظیر است، اخلاصی که امام دارد، حبیب دارد و سرباز خردسال امام نیز دارد[۵] و با بی‌زبانی این اخلاص متجلی می‌شود، نظمی که در نهضت عاشورا و اداره این نهضت دیده می‌شود با انسجام و وحدت در کمتر مجموعه‌ای یافت می‌شود و همین نظم در مدیریت بود که گروه اندک با سپاه عظیم وقتی روبرو شدند خود را نباختند، استواری و ایمان راسخ در تک تک اعضای سپاه امام واقعاً بی‌نظیر و یک الگوی کامل برای نهضت‌های الهی و اسلامی است. سپاه دشمن از وضع امام و روحیه آن حضرت در روز عاشورا وقتی که تنها مانده بود چنین گزارش می‌دهند: هرگز او را با تنهایی‌اش شکست پذیر ندیدیم با این‌که تمام یارانش در خون غلتیده بودند[۶] هر چه بلا بیشتر می‌شد چهره‌اش نورانی‌تر می‌شد وقتی شب عاشورا امام با تک تک یاران خود صحبت کرد و فرمود شما آزاد هستید بروید، زهیر بن قین برخاست و عرض کرد اگر هزار مرتبه زنده شوم و مرا در دفاع از تو و در راه هدف تو قطعه قطعه کنند دست از یاری تو برنمی‌دارم. همین زهیر چند روز پیش از این دوست نداشت در مجاورت خیام امام خیمه بزند و از آن حضرت دوری می‌کرد اما درایت و مدیریت امام از همان زهیر بن قین مردی ساخته که چنین عاشقانه در راه او اظهار محبت می‌کند، شیخ مفید می‌نویسد: همه یاران آن حضرت چنین گفتند[۷] امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: در این شب (عاشورا) من مریض بودم عمه‌ام زینب از من پرستاری می‌کرد پدرم در گوشه‌ای نشسته بود و شمشیر خود را اصلاح و این شعر را زمزمه می‌کرد: یاد هر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل (ای روزگار دوستیت پایدار نیست با دوست غیر دشمنیت هیچ گار نیست) من منظور پدرم را متوجه شدم بغض دلم را گرفت اما ساکت شدم ولی عمه‌ام زینب بی‌قراری نمود پدرم او را دلداری و توصیه به صبر نمود.[۸]
امام سجاد(ع) در حادثه عاشورای سال ۶۱ (ه.ق)حدوداً ۲۳ سال سن داشته[۱] و دارای همسر و فرزندانی بوده است. تمام قضایای تاریخ و وقایع شهر مدینه و حرکت امام حسین و پیش از آن صلح امام حسن ـ علیه السّلام ـ و برخورد معاویه با شیعیان همه برای آن حضرت شناخته شده است. در جمع کاروان امام که از مدینه به سوی مکه رهسپار شد حضور داشت و در حضور امام از مکه به سوی کوفه حرکت می‌کند و در مسیر راه و در منازل مختلف با افراد مختلف ملاقات می‌کند.[۲] و خطبه‌های فراوانی ایراد فرموده[۳] و اهداف و غایت قیام را نیز تبیین وظایف اهل‌بیت پس از شهادت خود را ترسیم و صریحاً فرمود فرزندم علی پس از من امام واجب الاطاعه است به اهل‌بیت خود فرمود که از او اطاعت کنید.[۴] امام در آخرین لحظه‌ها تمام آنچه را که برای امامت نیاز است برای امام سجاد ـ علیه السّلام ـ سپرد. بنابراین راهی که امام حسین ـ علیه السّلام ـ با درایت کامل آغاز کرد و مدیریت نمود، راه پایدار و مستمر بود که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ باید آن را ادامه بدهد. این قضیه از ابتدای راه روشن بود و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ برای استمرار و رهبری نهضت بزرگ کاملاً آماده بود و از قبل برنامه‌هایی که پدر بزرگوارش ترتیب داده بود همه را می‌شناخت و مو به مو اجرا می‌کرد، در تأسیس نهضت عاشورا مدیریت بسیار قوی از سوی امام حسین اعمال شد بگونه‌ای که تعداد سپاه امام و اعضای آن همه افراد خاص بودند، اخلاصی که امام در راه خدا داشت این اخلاص با مدیریت امام در تک تک اعضای سپاه امام از کودک تا پیرترین عضو مشاهده می‌شود، این یک مدیریت معنوی بی‌نظیر است، اخلاصی که امام دارد، حبیب دارد و سرباز خردسال امام نیز دارد[۵] و با بی‌زبانی این اخلاص متجلی می‌شود، نظمی که در نهضت عاشورا و اداره این نهضت دیده می‌شود با انسجام و وحدت در کمتر مجموعه‌ای یافت می‌شود و همین نظم در مدیریت بود که گروه اندک با سپاه عظیم وقتی روبرو شدند خود را نباختند، استواری و ایمان راسخ در تک تک اعضای سپاه امام واقعاً بی‌نظیر و یک الگوی کامل برای نهضت‌های الهی و اسلامی است. سپاه دشمن از وضع امام و روحیه آن حضرت در روز عاشورا وقتی که تنها مانده بود چنین گزارش می‌دهند: هرگز او را با تنهایی‌اش شکست پذیر ندیدیم با این‌که تمام یارانش در خون غلتیده بودند[۶] هر چه بلا بیشتر می‌شد چهره‌اش نورانی‌تر می‌شد.
 
== شب عاشورا ==
وقتی شب عاشورا امام با تک تک یاران خود صحبت کرد و فرمود شما آزاد هستید بروید، زهیر بن قین برخاست و عرض کرد اگر هزار مرتبه زنده شوم و مرا در دفاع از تو و در راه هدف تو قطعه قطعه کنند دست از یاری تو برنمی‌دارم. همین زهیر چند روز پیش از این دوست نداشت در مجاورت خیام امام خیمه بزند و از آن حضرت دوری می‌کرد اما درایت و مدیریت امام از همان زهیر بن قین مردی ساخته که چنین عاشقانه در راه او اظهار محبت می‌کند، شیخ مفید می‌نویسد: همه یاران آن حضرت چنین گفتند[۷] امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: در این شب (عاشورا) من مریض بودم عمه‌ام زینب از من پرستاری می‌کرد پدرم در گوشه‌ای نشسته بود و شمشیر خود را اصلاح و این شعر را زمزمه می‌کرد: یاد هر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل (ای روزگار دوستیت پایدار نیست با دوست غیر دشمنیت هیچ گار نیست) من منظور پدرم را متوجه شدم بغض دلم را گرفت اما ساکت شدم ولی عمه‌ام زینب بی‌قراری نمود پدرم او را دلداری و توصیه به صبر نمود.[۸]
امام خواهران و سایر اعضای اهل‌بیت را به صبر و استقامت و شجاعت و تحمل مصائب سفارش نمود[۹] پس از این توصیه هیچ یک از آنها بی‌تابی نکردند و عمل دون شأن از آنها دیده نشد[۱۰]. از حر بن ریاحی که فرمانده اولین دسته از سپاه کوفه بود که برای دستگیری امام مأموریت داشت، مدیریت و برخورد شایسته امام، او را به اندیشه واداشت، امام با رفتار خود که از دشمن با گشاده رویی و با آب پذیرایی کرد و سعی نمود آنها را به راه روشن هدایت نماید، حر پس از تفکر به خیل کاروان امام پیوست. بنابراین نقش مدیریت در نهضت عاشورا و تأسیس آن مکتب بی‌نظیر، کاملاً برجسته است، مدیریت امام مجموعه‌ای منسجم و همدل و هماهنگ بوجود آورد که اساس یک نهضت است. همه در پیروی از پیشوای خود یک دل بودند و همه پیمان جان بسته بودند که با همان هدف تا پای جان از او دفاع کننإ یکی از یاران امام سینه خود را سپر امام کرد تا امام نماز را بپا دارد. مدیریت امام انسان‌ساز بود و نهضت عاشورا بر پایه این مدیریت تأسیس شد.
امام خواهران و سایر اعضای اهل‌بیت را به صبر و استقامت و شجاعت و تحمل مصائب سفارش نمود[۹] پس از این توصیه هیچ یک از آنها بی‌تابی نکردند و عمل دون شأن از آنها دیده نشد[۱۰]. از حر بن ریاحی که فرمانده اولین دسته از سپاه کوفه بود که برای دستگیری امام مأموریت داشت، مدیریت و برخورد شایسته امام، او را به اندیشه واداشت، امام با رفتار خود که از دشمن با گشاده رویی و با آب پذیرایی کرد و سعی نمود آنها را به راه روشن هدایت نماید، حر پس از تفکر به خیل کاروان امام پیوست. بنابراین نقش مدیریت در نهضت عاشورا و تأسیس آن مکتب بی‌نظیر، کاملاً برجسته است، مدیریت امام مجموعه‌ای منسجم و همدل و هماهنگ بوجود آورد که اساس یک نهضت است. همه در پیروی از پیشوای خود یک دل بودند و همه پیمان جان بسته بودند که با همان هدف تا پای جان از او دفاع کننإ یکی از یاران امام سینه خود را سپر امام کرد تا امام نماز را بپا دارد. مدیریت امام انسان‌ساز بود و نهضت عاشورا بر پایه این مدیریت تأسیس شد.


۲۵۰

ویرایش