۲۵۰
ویرایش
Whitenoah91 (بحث | مشارکتها) (اضافه کردن منابع، اصلاح (ره)) |
Whitenoah91 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
ناگاه «کعبه کرامت الهی» زیبا چهرهای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است. | ناگاه «کعبه کرامت الهی» زیبا چهرهای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است. | ||
آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آیندهای روشن را خبر میداد. نام او را | آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آیندهای روشن را خبر میداد. نام او را «محمدحسین» نهادند و آن را به تبرّک نام «جدّ و فرزند» مایه برکت شمردند. زیرا خاندان محمدحسین، خانوادهای اصیل بود که هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است. | ||
«سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال ۹۲۰ه.ق پایان یافت و «مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است که از قرنها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است. | «سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال ۹۲۰ه.ق پایان یافت و «مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است که از قرنها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==طفولیت و توفان حوادث== | ==طفولیت و توفان حوادث== | ||
دوران کودکی «محمد حسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادری مهربان و با فضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بیمادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایهبان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمیگذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، | دوران کودکی «محمد حسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادری مهربان و با فضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بیمادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایهبان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمیگذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصاب الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت. | ||
صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایهای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد. | صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایهای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو میکند: | او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو میکند: | ||
«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه میخواندم نمیفهمیدم ... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً | «در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه میخواندم نمیفهمیدم ... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم ... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه میپرداختم بسیار میشد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذراندم ...»<ref>یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص ۵۳.</ref> | ||
عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «نجف اشرف» هجرت کند. تا از شراب عشق علی(ع) جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید. | عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «نجف اشرف» هجرت کند. تا از شراب عشق علی(ع) جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید. | ||
با اولین نگاه به قبّه و بارگاه | با اولین نگاه به قبّه و بارگاه امیرالمؤمنین(ع) آخرین کلام خویش را زده و میفرماید: | ||
«یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام ولی نمیدانم چه روشی پیش گیرم ... از شما میخواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید». | «یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام ولی نمیدانم چه روشی پیش گیرم ... از شما میخواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید». | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==طلوع عشق و اندیشه== | ==طلوع عشق و اندیشه== | ||
مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین | مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین امیرالمؤمنین(ع) کسب علم کرده وی خوشه چین زبر دست بود که بیشترین استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فرا گرفت. بزرگانی چون: [[آیت الله نائینی]]، [[سید ابو الحسن اصفهانی]]، سید حسین بادکوبهای، [[سید ابوالقاسم خوانساری]]، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی. | ||
سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی که «سید | سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی که «سید محمدحسین» را «علامه» کرد و جام وجود این انسان پاک را جرعههای حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین میفرماید: | ||
«ما هرچه داریم ... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را که درحال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفتهایم.» | «ما هرچه داریم ... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را که درحال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفتهایم.» | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
«انبوه دانش» و «کیمیای ایمان» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید کتابهایی چون: | «انبوه دانش» و «کیمیای ایمان» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید کتابهایی چون: | ||
=== تفسیر المیزان === | |||
دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحثهای اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب میداند.<ref>رک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref> این کتاب ثمرهای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحار الانوار بود علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت. | |||
دائره المعارفی از معارف و در بردارنده بحثهای اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و ... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب میداند.<ref>رک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref> این کتاب ثمرهای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطه آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحار الانوار بود علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت. | |||
=== بدایه الحکمه === | |||
کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای کشور گردید. | کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای کشور گردید. | ||
=== نهایه الحکمه === | |||
این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالیتر تدوین شده است. | این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالیتر تدوین شده است. | ||
=== اصول فلسفه و روش رئالیسم === | |||
بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقیهای استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است. | بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقیهای استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است. | ||
=== حاشیه بر کفایه === | |||
کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به تازگی چاپ شده است. | کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به تازگی چاپ شده است. | ||
=== شیعه در اسلام === | |||
دورهای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم میخورد. | دورهای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم میخورد. | ||
=== مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن === | |||
او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و ... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد. | او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و ... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد. | ||
=== خلاصه تعالیم اسلام === | |||
خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است. | خلاصه آن چه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است. | ||
=== روابط اجتماعی در اسلام === | |||
انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و ... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است. | انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و ... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است. | ||
=== بررسیهای اسلامی === | |||
مجموعهای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائره المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است. | مجموعهای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائره المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است. | ||
=== آموزش دین === | |||
کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است. | کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است. | ||
=== رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا === | |||
این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است. | این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است. | ||
=== مجموعه رسالهها === | |||
رسالههایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، و... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است. | رسالههایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، و... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است. | ||
=== دیوان شعر فارسی === | |||
مجموعهای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است. | مجموعهای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است. | ||
=== سنن النبی === | |||
سیره و روش رسول الله(ص) در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم میخورد. | سیره و روش رسول الله(ص) در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم میخورد. | ||
=== لب اللباب === | |||
مجموعه درسهای اخلاق استاد که از سالهای ۱۳۶۸ه.ق تا ۱۳۶۹ه.ق برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرمودهاند. | |||
مجموعه درسهای اخلاق استاد که از سالهای | |||
=== حاشیه بر اسفار === | |||
نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.<ref>یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.</ref> | نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.<ref>یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.</ref> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۳۹: | ||
(داستانهایی از زندگانی علامه) | (داستانهایی از زندگانی علامه) | ||
علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناک، چهرهای الهی بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطورهای شکوهمند گردید. | علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناک، چهرهای الهی بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطورهای شکوهمند گردید. گوشههایی از زندگی سراسر روشن علامه طباطبایی(ره) عبارتند از: | ||
=== ارادت به اهلبیت(ع) === | |||
استاد هفتهای یک بار ـ حداقل ـ به حرم حضرت معصومه(س) مشرف میشد. پیاده میرفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و موز میدید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار میزد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف میشد. شبها به حرم امام رضا(ع) رفته، در بالای سر مینشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت میپرداخت. به پیامبر(ص) و ائمه(ع) علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام میبرد، در مجالس روضه خوانی شرکت میکرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک میریخت.»<ref>یادنامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.</ref> | |||
استاد هفتهای یک بار ـ حداقل ـ به حرم حضرت معصومه(س) مشرف میشد. پیاده میرفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و موز میدید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار میزد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف میشد. شبها به حرم امام رضا(ع) رفته، در بالای سر مینشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت میپرداخت. به پیامبر(ص) | |||
«علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار میکرد، ضریح مقدس را میبوسید سپس به خانه میرفت این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است.»<ref>مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref> | «علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار میکرد، ضریح مقدس را میبوسید سپس به خانه میرفت این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است.»<ref>مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری.</ref> | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۵۰: | ||
«آن گاه که نام یکی از معصومین(ع) برده میشد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود میشد و نسبت به امام زمان(عج) تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت صدیقه کبری(س) را فوق تصور میدانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی میدانستند».<ref>مهر تابان، ص ۵۶.</ref> | «آن گاه که نام یکی از معصومین(ع) برده میشد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود میشد و نسبت به امام زمان(عج) تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت صدیقه کبری(س) را فوق تصور میدانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی میدانستند».<ref>مهر تابان، ص ۵۶.</ref> | ||
=== شرح صدر علامه === | |||
یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: | یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۵۹: | ||
«آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد او حرف توهین آمیز هر کافری را میشنید و نمیرنجید و پرخاش نمیکرد.»<ref>یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.</ref> | «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد او حرف توهین آمیز هر کافری را میشنید و نمیرنجید و پرخاش نمیکرد.»<ref>یادها و یادگارها، آیت الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.</ref> | ||
=== آینه اخلاص === | |||
استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف میکند: | استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف میکند: | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۷۲: | ||
«چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم ایات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی ... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»<ref>یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۸۳ـ۸۴.</ref> | «چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم ایات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی ... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»<ref>یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۸۳ـ۸۴.</ref> | ||
=== تعبد و بندگی === | |||
استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمیشد. | استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمیشد. | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۷۹: | ||
طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته میپرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود. | طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته میپرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود. | ||
=== اخلاق علامه در منزل === | |||
دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان میکند: | دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان میکند: | ||
خط ۲۰۸: | خط ۱۸۶: | ||
... بسیار کم حرف بودند، پر حرفی را موجب کمی حافظه میدانستند. بسیار ساده صحبت میکردند به طوری که گاهی آدم گمان میکرد این یک فردی عادی و عامی است ... میگفتند شخصیت را باید خدا بدهد با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمیکند ... آرام و صبور با مسائل برخورد میکردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی میکردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند ... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار میکردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم ... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصیشان را کس دیگری انجام دهد ... ایشان برای بچهها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفههای ارزندهای میدانستند. همیشه بچهها را به راستگویی و آرامش دعوت میکردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچهها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند میخواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت میدادند و رفتار پدر و مادر را به بچهها مؤثر میدانستند. درباره مادرم میفرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است».<ref>یادها و یادگارها، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.</ref> | ... بسیار کم حرف بودند، پر حرفی را موجب کمی حافظه میدانستند. بسیار ساده صحبت میکردند به طوری که گاهی آدم گمان میکرد این یک فردی عادی و عامی است ... میگفتند شخصیت را باید خدا بدهد با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمیکند ... آرام و صبور با مسائل برخورد میکردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی میکردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند ... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار میکردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم ... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصیشان را کس دیگری انجام دهد ... ایشان برای بچهها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفههای ارزندهای میدانستند. همیشه بچهها را به راستگویی و آرامش دعوت میکردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچهها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند میخواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت میدادند و رفتار پدر و مادر را به بچهها مؤثر میدانستند. درباره مادرم میفرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است».<ref>یادها و یادگارها، از نجمه السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.</ref> | ||
=== شناخت مقتضیات زمان و مکان === | |||
«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانههای بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است ایشان در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان میکرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بیمقدار جلوه داد و حساسیتهای زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی (ره) «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آنها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.<ref>روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۷۳.</ref> | «توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانههای بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است ایشان در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان میکرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بیمقدار جلوه داد و حساسیتهای زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی (ره) «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آنها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.<ref>روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیت الله جوادی آملی، ص ۷۳.</ref> | ||
=== همراه با امام خمینی(ره)، همگام با انقلاب === | |||
از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت امام خمینی(ره) به چشم میخورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام میگذاشتند<ref>یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص ۸۹.</ref> «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی با اطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود. | از دیر زمان ارادت و علاقه وافری بین علامه و حضرت امام خمینی(ره) به چشم میخورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام میگذاشتند<ref>یادها و یادگارها، از آیت الله امینی، ص ۸۹.</ref> «رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی با اطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود. | ||
یک بار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد ... و در پایان از اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم.»<ref>یادها و یادگارها، از نجمه سادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.</ref> | یک بار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد ... و در پایان از اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم.»<ref>یادها و یادگارها، از نجمه سادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.</ref> | ||
=== جلوههای هنری و ادبی علامه === | |||
خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد میکرد. خطهایی که تعجب ایشان را برمیانگیخت و یا سخن از زمانی میکردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آنها مینمودند. | خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوههای اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد میکرد. خطهایی که تعجب ایشان را برمیانگیخت و یا سخن از زمانی میکردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آنها مینمودند. | ||
ویرایش