trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
(←جایگاه) |
(←جایگاه) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== جایگاه == | == جایگاه == | ||
آقا محمدرضا قمشهای، مشهور به صهبا، دومین حکیم مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.<ref>نصر، سید حسین، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۸، ص۷۵۱.</ref> سید حسین | آقا محمدرضا قمشهای، مشهور به صهبا، دومین حکیم مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.<ref>نصر، سید حسین، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۳ش، ج۸، ص۷۵۱.</ref> سید حسین نصر، فیلسوف سنتگرای ایرانی، او را مكمل آقاعلی مدرس طهرانی دانسته و این دو را در کنار حاج ملاهادی سبزواری بزرگترین فیلسوفان اسلامی قرن سیزدهم قمری بهشمار برده است.<ref>نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.</ref> | ||
آقا محمدرضا قمشهای در مکتب فلسفی تهران به تدریس عرفان و متونی مانند فصوص الحكم، فتوحات مكیه ابنعربی و مصباح الانس شهره بود، هرچند حكمت متعالیه را نیز تدریس میكرد و به حكمت اشراق هم علاقه و تسلط داشت. جایگاه او در عرفان آنچنان بود كه برخی او را ابنعربی دوران جدید نامیدهاند. گفته شده که او به عرفان عملی نیز توجه داشته است.<ref>نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.</ref> | آقا محمدرضا قمشهای در مکتب فلسفی تهران به تدریس عرفان و متونی مانند فصوص الحكم، فتوحات مكیه ابنعربی و مصباح الانس شهره بود، هرچند حكمت متعالیه را نیز تدریس میكرد و به حكمت اشراق هم علاقه و تسلط داشت. جایگاه او در عرفان آنچنان بود كه برخی او را ابنعربی دوران جدید نامیدهاند. گفته شده که او به عرفان عملی نیز توجه داشته است.<ref>نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.</ref> | ||
سید جلالالدین | آقا محمدرضا قمشهای را به تخلق به صفات پسندیده اخلاقی و عرفانی ستودهاند. قمشهای را شاعری لطیفطبع بهشمار بردهاند. تخلص او در شاعری صهبا بوده است.<ref>صدوقیسها، منوچهر، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۸۱ش، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref> عمده اشعار او از میان رفته است، ولی برخی اشعار باقیمانده از او را نقل کردهاند.<ref>صدوقیسها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص۲۶۸-۲۸۵.</ref> | ||
سید جلالالدین آشتیانی، فیلسوف ایرانی، معتقد است که قمشهای در مکتب فلسفی تهران مشرب فلسفی خاص خود را، که تلفیقی از عرفان نظری ابنعربی و حکمت صدرایی بود، وارد کرد. از نظر او ورود عرفان نظری به مکتب فلسفی تهران با قمشهای آغاز شده است.<ref>قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص الحکم، تحقیق سید جلالالدین آشتیانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۱۱.</ref> | |||
== زندگی، تحصیل و تدریس == | == زندگی، تحصیل و تدریس == | ||
محمدرضا فرزند ابوالقاسم قمشهای در سال ۱۲۴۱ق در شهر قمشه بهدنیا آمد. پدر او شیخ ابوالقاسم از فضلای زمان خود بود. از ابتدای تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. اما تحصیلات فلسفی و عرفانی او در مکتب فلسفی اصفهان انجام شد و از استادان او در اصفهان در منابع یاد شده است.<ref>صدوقیسها، | محمدرضا فرزند ابوالقاسم قمشهای در سال ۱۲۴۱ق در شهر قمشه بهدنیا آمد. پدر او شیخ ابوالقاسم از فضلای زمان خود بود. از ابتدای تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. اما تحصیلات فلسفی و عرفانی او در مکتب فلسفی اصفهان انجام شد و از استادان او در اصفهان در منابع یاد شده است.<ref>صدوقیسها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص۲۶۱.</ref> قمشهای پس از رسیدن به مقام استادی در فلسفه و عرفان نظری در اصفهان به مقام استادی رسید و به تدریس فلسفه و عرفان نظری پرداخت.<ref>شیرازی، طرائق الحقائق، ج۳، ص۵۰۸.</ref> | ||
در سال ۱۲۸۸ق، که اصفهان دچار قحطی شده بود، قمشهای اموال خود را فروخت و صرف طلاب فقیر کرد و بعد از آن به تهران مهاجرت کرد.<ref>شیرازی، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، کتابخانه سنایی، بیتا، ج۳، ص۵۰۸.</ref> برخی علت مهاجرت او به تهران را عرض شکایت از برخی اصحاب قدرت اصفهان قلمداد کردهاند؛ اما، احتمال دادهاند که رونقیافتن مکتب فلسفی تهران و مهاجرت برخی فیلسوفان و عارفان بزرگ به آنجا دلیل اصلی مهاجرت قمشهای به تهران باشد.<ref>صدوقیسها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص۲۶۵.</ref> | در سال ۱۲۸۸ق، که اصفهان دچار قحطی شده بود، قمشهای اموال خود را فروخت و صرف طلاب فقیر کرد و بعد از آن به تهران مهاجرت کرد.<ref>شیرازی، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، کتابخانه سنایی، بیتا، ج۳، ص۵۰۸.</ref> برخی علت مهاجرت او به تهران را عرض شکایت از برخی اصحاب قدرت اصفهان قلمداد کردهاند؛ اما، احتمال دادهاند که رونقیافتن مکتب فلسفی تهران و مهاجرت برخی فیلسوفان و عارفان بزرگ به آنجا دلیل اصلی مهاجرت قمشهای به تهران باشد.<ref>صدوقیسها، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص۲۶۵.</ref> |