trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
'''خطبه متقین و داستان مرگ همام''' به | '''خطبه متقین و داستان مرگ همام''' به جریانی مربوط است که در هنگام ایراد خطبهای درباره صفات متقین از سوی امام علی(ع) برای شخصی به نام همام رخ میدهد. خطبه ۱۸۴ نهجابلاغه درباره صفات متقین به اصرار همام ایراد شده و در پایان سخن [[امام علی(ع)]] همام جان داده است. محققان صحت این داستان را با توجه به منابع معتبری که آن را نقل نمودهاند و نیز سخنان پایانی امام(ع) در این خطبه، که ترس خود بر این پیشآمد را بیان میکند، تأیید کردهاند. | ||
==ماجرای خطبه همام== | ==ماجرای خطبه همام== | ||
[[همّام بن عباده بن خیثم]] | [[همّام بن عباده بن خیثم]]، که مردی عابد و پرهیزکار بود، از امام علی(ع) درخواست کرد تا [[صفات پرهیزکاران]] را برای او بیان فرماید. امام علی(ع) درنگ فرمود و سپس به اختصار [[صفات متقین]] را برای همام بیان کرد. همام درخواست کرد که به تفصیل برای او بیان کند و دراین مورد اصرار ورزید؛ لذا امام به صورت تفصیلی در خطبه ۱۸۴ که معروف به [[خطبه همام]] است، صفات پرهیزکاران را برای او بیان کرد. وقتی که سخنان امام(ع) به آخر رسید، راوی میگوید: {{متن عربی|فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا|ترجمه=ناگهان همام نالهای از جان کشید که روحش از کالبدش خارج شد.}}<ref>نهج البلاغه، خ۱۸۴.</ref> | ||
==منابع | ==منابع داستان و صحیح بودن آن== | ||
* [[علامه شوشتری]] در [[شرح نهجالبلاغه]] میگوید: «این خطبه با تمام خصوصیات و جزئیات، از جمله این که همام از دنیا رفت در [[کتاب کافی]]، [[کتاب سلیم بن قیس]]، [[تحف العقول]]، [[کتاب امالی محمد بن بابویه]]، [[تذکره سبط ابن الجوزی]]، و [[ابن طلحه الشافعی]] در [[کتاب مطالب السؤول]] و [[کراجکی]] در [[کتاب کنز]] آمده است.<ref>شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶، ج۱۲، ص۴۰۵.</ref> | * [[علامه شوشتری]] در [[شرح نهجالبلاغه]] میگوید: «این خطبه با تمام خصوصیات و جزئیات، از جمله این که همام از دنیا رفت در [[کتاب کافی]]، [[کتاب سلیم بن قیس]]، [[تحف العقول]]، [[کتاب امالی محمد بن بابویه]]، [[تذکره سبط ابن الجوزی]]، و [[ابن طلحه الشافعی]] در [[کتاب مطالب السؤول]] و [[کراجکی]] در [[کتاب کنز]] آمده است.<ref>شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶، ج۱۲، ص۴۰۵.</ref> | ||