trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
=== در منابع شیعی === | === در منابع شیعی === | ||
این جمله در منابع قبل از قرن پنجم قمری شیعه بهعنوان حدیث نقل نشده است. اولین منبع موجود که این جمله بهعنوان روایت در آن نقل شده تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشتهٔ پس از ۵۵۲ق) است.<ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۹.</ref> در قرن دهم قمری، [[ملا فتح الله کاشانی]] (درگذشتهٔ ۹۸۸ق) این جمله را در تفسیر خود به عنوان روایت نقل کرده است. در دورهٔ صفوی، این روایت را [[شیخ حر عاملی]] (۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ق) در مقدمهٔ امل الآمل بهعنوان روایت نقل کرده است.<ref name=":1" /> [[شیخ عباس قمی]] (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق)، با استناد به کلام شیخ حر عاملی، این جمله را بهعنوان روایتی مرسل نقل کرده است.<ref>القمی، عباس بن محمدرضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، تهران، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۲۵.</ref> در دورههای بعد، [[ملا احمد نراقی]] (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) این جمله را بهعنوان روایت در کتاب خزائن خود آورده است.<ref>نراقی، احمد بن محمدمهدی، خزائن، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، قیام، ۱۳۸۰ش، ص۵۲۸.</ref> | این جمله در منابع قبل از قرن پنجم قمری شیعه بهعنوان حدیث نقل نشده است. اولین منبع موجود که این جمله بهعنوان روایت در آن نقل شده تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشتهٔ پس از ۵۵۲ق) است.<ref>ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۹.</ref> در قرن دهم قمری، [[ملا فتح الله کاشانی]] (درگذشتهٔ ۹۸۸ق) این جمله را در تفسیر خود به عنوان روایت نقل کرده است. در دورهٔ صفوی، این روایت را [[شیخ حر عاملی]] (۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ق) در مقدمهٔ امل الآمل بهعنوان روایت نقل کرده است.<ref name=":1">عمادزاده اصفهانی، حسین، نقل از چهارده معصوم، نشر طلوع، ۱۳۶۶ش، ص۱۴۳.</ref> [[شیخ عباس قمی]] (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق)، با استناد به کلام شیخ حر عاملی، این جمله را بهعنوان روایتی مرسل نقل کرده است.<ref>القمی، عباس بن محمدرضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، تهران، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۲۵.</ref> در دورههای بعد، [[ملا احمد نراقی]] (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) این جمله را بهعنوان روایت در کتاب خزائن خود آورده است.<ref>نراقی، احمد بن محمدمهدی، خزائن، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، قیام، ۱۳۸۰ش، ص۵۲۸.</ref> | ||
در منابع متأخر شیعی، [[سید محسن امین]]<ref>الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق السید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۰۱.</ref> (۱۲۸۴- ۱۳۷۱ق)، [[سید جعفر مرتضی عاملی]]<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، </ref> (۱۳۶۴ – ۱۴۴۱ق) و محمد محمدی ریشهری<ref>محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (با ترجمهٔ فارسی)، قم، مؤسسهٔ علمی و فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹ش، ج۱۳، ص۲۳۶.</ref> (۱۳۲۵-۱۴۰۱ش) این جمله را بهعنوان روایت نقل کردهاند. در تمام این منابع، این جمله بهعنوان روایتی مرسل نقل شده است.<ref>رحیمی، مرتضی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ش۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش، ص۲۲۲.</ref> در منابع تحلیلی متأخر شیعی برخی بر حدیثنبودن این جمله تأکید کردهاند.<ref>سیمایی، مهدی، مشهورات بیاعتبار در تاریخ و حدیث، قم، کتاب طه، ۱۳۹۸ش، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref> اما برخی این روایت را به دلیل شهرت و استنادهای زیاد به آن به عنوان حدیث به عنوان روایت مرسل و ضعیف تلقی کرده اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۲۲.</ref> | در منابع متأخر شیعی، [[سید محسن امین]]<ref>الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق السید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۰۱.</ref> (۱۲۸۴- ۱۳۷۱ق)، [[سید جعفر مرتضی عاملی]]<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، </ref> (۱۳۶۴ – ۱۴۴۱ق) و محمد محمدی ریشهری<ref>محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (با ترجمهٔ فارسی)، قم، مؤسسهٔ علمی و فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹ش، ج۱۳، ص۲۳۶.</ref> (۱۳۲۵-۱۴۰۱ش) این جمله را بهعنوان روایت نقل کردهاند. در تمام این منابع، این جمله بهعنوان روایتی مرسل نقل شده است.<ref>رحیمی، مرتضی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ش۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش، ص۲۲۲.</ref> در منابع تحلیلی متأخر شیعی برخی بر حدیثنبودن این جمله تأکید کردهاند.<ref>سیمایی، مهدی، مشهورات بیاعتبار در تاریخ و حدیث، قم، کتاب طه، ۱۳۹۸ش، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref> اما برخی این روایت را به دلیل شهرت و استنادهای زیاد به آن به عنوان حدیث به عنوان روایت مرسل و ضعیف تلقی کرده اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۲۲.</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
* عدهای وطن را امری دنیایی دانستهاند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref> | * عدهای وطن را امری دنیایی دانستهاند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref> | ||
* برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانستهاند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref> | * برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانستهاند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref> | ||
* عدهای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کردهاند. | * عدهای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کردهاند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۵.</ref> | ||
* بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانستهاند.<ref>الخویی، میرزا حبیبالله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref> | * بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانستهاند.<ref>الخویی، میرزا حبیبالله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref> | ||
* برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کردهاند. | * برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کردهاند.<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ضلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملائین، ۱۹۷۹م، ج۱، ص۲۰۲. </ref> | ||
* بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، بهشمار بردهاند.<ref>عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref> | * بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، بهشمار بردهاند.<ref>عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref> | ||
== | ==بازتاب در عرفان و تصوف== | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||