trustworthy
۴۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر میدانند و با استناد به متون دینی و گزارشهای گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفتهاند؛ اما در مقابل برخی از اندیشه وران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد میکنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی وقوع آن را بهطور قطعی و یقینی اثبات نمیکند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه میشود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسیهای روان شناختی تاریخی و غیره نشان میدهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزارههایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشتهاند.<ref>هیوم، درباره معجزات، ص412.</ref> | متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر میدانند و با استناد به متون دینی و گزارشهای گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفتهاند؛ اما در مقابل برخی از اندیشه وران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد میکنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی وقوع آن را بهطور قطعی و یقینی اثبات نمیکند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه میشود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسیهای روان شناختی تاریخی و غیره نشان میدهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزارههایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشتهاند.<ref>هیوم، درباره معجزات، ص412.</ref> | ||
در نقد اینگونه سخنان میتوان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر میرسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر میرسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم میشود و در این صورت علم آور هستند. | در نقد اینگونه سخنان میتوان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر میرسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر میرسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم میشود و در این صورت علم آور هستند. | ||
در میان مسلمانان هم کسانی بودهاند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفتهاند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نمودهاند که امام خمینی (ره) در نفی شبهه آنان میفرمایند: «این ماجراجویان دستاویزی پیدا کردهاند و یکسره معجزه را انکار نمودهاند و آیه شریفه قرآن را که میفرماید: | در میان مسلمانان هم کسانی بودهاند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفتهاند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نمودهاند که امام خمینی (ره) در نفی شبهه آنان میفرمایند: «این ماجراجویان دستاویزی پیدا کردهاند و یکسره معجزه را انکار نمودهاند و آیه شریفه قرآن را که میفرماید:{{قرآن|قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا|سوره=اعراف|آیه=188}} بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیدهاند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین علی(ع) عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کردهاند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محلهها و برزنها بگردند و بگویند معجزه میکنیم و کرامت میکنیم مثل اینکه دورهگردها میگویند آب حوض میکشیم فرش میتکانیم و….<ref>موسوی خمینی، سید روحالله، کشف الاسرار، ص45.</ref> | ||
بنابراین اگر پیامبر(ص) برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست؛ بلکه از جهت مصلحتی بوده است که بر ما پوشیده است و چنانچه معجزه اثباتپذیر نباشد، خود قرآن نیز نمیتواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی میفرمایند: «روشن است که آیه «قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا» نمیخواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه میخواهد یکی از آیات توحید و قدرتهای آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچکس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی پشتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری باشند و اگر به باور شما میخواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است؛ زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. حضرت موسی اگر عصای خود را اژدها میکند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و حضرت عیسی اگر مردگان را زنده میکند و کوران را شفا میدهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آیه شریفه: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» ماه را دو نیمه میکند با قدرت بینهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خداداده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند».<ref>موسوی خمینی، سید روحالله، کشف الاسرار، ص48-47.</ref> | بنابراین اگر پیامبر(ص) برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست؛ بلکه از جهت مصلحتی بوده است که بر ما پوشیده است و چنانچه معجزه اثباتپذیر نباشد، خود قرآن نیز نمیتواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی میفرمایند: «روشن است که آیه «قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا» نمیخواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه میخواهد یکی از آیات توحید و قدرتهای آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچکس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی پشتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری باشند و اگر به باور شما میخواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است؛ زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. حضرت موسی اگر عصای خود را اژدها میکند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و حضرت عیسی اگر مردگان را زنده میکند و کوران را شفا میدهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آیه شریفه: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» ماه را دو نیمه میکند با قدرت بینهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خداداده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند».<ref>موسوی خمینی، سید روحالله، کشف الاسرار، ص48-47.</ref> | ||