automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۹۹۶
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
رفتن به مکه، علاوه بر اینکه یک عبادت بود، اقتدار مسلمانان را نیز در حجاز به نمایش میگذاشت. این تصمیم در پی یک رؤیای صادقه بود. پیامبر خوابی دیدند که با یارانشان به مسجدالحرام وارد شده و مناسک عمره را به جای میآورند.<ref>بهمن زینلی، سید محمدصادق حسینی کجانی، علی اعتصامی، «مقایسه تحلیلی نحوه انعکاس صلح حدیبیه در قرآن کریم و منابع تاریخی (مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری)»، مجله قرآن، فرهنگ و تمدن، سال دوم، تابستان ۱۴۰۱، شماره ۴.</ref> قصد انجام حج اقدامی بود که قریشیان را به مقابلهای ناخواسته در چارچوب ممانعت از انجام حج وادار کرد.<ref>منتظری مقدم، حامد، «صلح و جنگ در سیره پیامبر اعظم(ص)»، مجله معرفت، سال بیست و سوم، فروردین ۱۳۹۳، شماره ۱۹۶، «ویژه تاریخ».</ref> | رفتن به مکه، علاوه بر اینکه یک عبادت بود، اقتدار مسلمانان را نیز در حجاز به نمایش میگذاشت. این تصمیم در پی یک رؤیای صادقه بود. پیامبر خوابی دیدند که با یارانشان به مسجدالحرام وارد شده و مناسک عمره را به جای میآورند.<ref>بهمن زینلی، سید محمدصادق حسینی کجانی، علی اعتصامی، «مقایسه تحلیلی نحوه انعکاس صلح حدیبیه در قرآن کریم و منابع تاریخی (مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری)»، مجله قرآن، فرهنگ و تمدن، سال دوم، تابستان ۱۴۰۱، شماره ۴.</ref> قصد انجام حج اقدامی بود که قریشیان را به مقابلهای ناخواسته در چارچوب ممانعت از انجام حج وادار کرد.<ref>منتظری مقدم، حامد، «صلح و جنگ در سیره پیامبر اعظم(ص)»، مجله معرفت، سال بیست و سوم، فروردین ۱۳۹۳، شماره ۱۹۶، «ویژه تاریخ».</ref> | ||
پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمینبار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند. در پی نشر این خبر، رسول خدا اصحاب را به بیعتِ معروف به [[بیعت رضوان]] فراخواند.<ref>اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.</ref> | پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمینبار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند. در پی نشر این خبر، رسول خدا اصحاب را به بیعتِ معروف به [[بیعت رضوان]] فراخواند.<ref>اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.</ref> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۱: | ||
گزارش حدیبیه که از منابع متقدم رسیده است، حاصل فرایند طولانی نقل و ویرایش بوده است. کهنترین و مفصلترین روایت این موضوع که قابل بازسازی است، از آن [[عروة بن زبیر]](۲۳-۹۴ق) است.<ref>گورکه، آندریاس، «روایت تاریخی حدیبیه، پژوهشی درباره گزارش عروه بن زبیر»، ترجمه سیدعلی آقایی، مجله نامه تاریخپژوهان، زمستان ۱۳۸۵، و بهار ۱۳۸۶، شماره ۸ و ۹.</ref> | گزارش حدیبیه که از منابع متقدم رسیده است، حاصل فرایند طولانی نقل و ویرایش بوده است. کهنترین و مفصلترین روایت این موضوع که قابل بازسازی است، از آن [[عروة بن زبیر]](۲۳-۹۴ق) است.<ref>گورکه، آندریاس، «روایت تاریخی حدیبیه، پژوهشی درباره گزارش عروه بن زبیر»، ترجمه سیدعلی آقایی، مجله نامه تاریخپژوهان، زمستان ۱۳۸۵، و بهار ۱۳۸۶، شماره ۸ و ۹.</ref> | ||
== | == سوره فتح == | ||
مراد از اين | مراد از اين «فتح» به طورى كه قرائن كلام هم تاييد مىكند، فتحى است كه خدا در صلح حديبيه نصيب رسول خدا (ص) فرمود. تمامى پيشرفتهايى كه در اين سوره اشارهاى به آنها دارد، از روزى شروع شده كه آن جناب از مدينه به سوى مكه بيرون رفت و سرانجام مسافرتش به صلح حديبيه منتهى گرديد، مانند منت نهادن بر رسول خدا (ص) و مؤمنين، و مدح مؤمنين، و خشنوديش از بيعت ايشان، و وعده جميلى كه به ايشان داده كه در دنيا به غنيمتهاى دنيايى و در آخرت به بهشت مىرساند، و مذمت عربهاى متخلف كه رسول خدا (ص) خواست آنان را به سوى جنگ حركت دهد، ولى حاضر نشدند، و مذمت مشركين در اينكه سد راه رسول خدا و همراهيان آن جناب از داخل شدن به مكه شدند، و مذمت منافقين و تصديق خدا رؤياى رسول گراميش را، و همچنين اينكه مىفرمايد:" او چيزهايى مىداند كه شما نمىدانيد، و در پس اين حوادث فتحى نزديك قرار دارد" همه اينها اگر صريح نباشد نزديك به صريح است كه مربوط به خروج آن جناب از مدينه به سوى مكه كه منتهى به صلح حديبيه شد مىباشد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱۸، ص: ۳۷۹. | ||
</ref> | </ref> | ||