۱۱٬۹۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
'''داستان بریدن انگشتان دزدی از قبیله کِنده توسط امام علی(ع)''' مضمون حدیثی است در [[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] است. براساس این حدیث، [[امام علی(ع)]] دستور داد انگشتان دزد را قطع کنند. اما وقتی امام(ع) شنید او برای بار نخست دزدی کرده و عجز و ناله او را شنید، ناراحت شد، با این حال از حد شرعی دست نکشید. مرد کندی پس از اجرای حکم، اعتراف کرد برای بار صدم دزدی کرده است. امام(ع) با شنیدن این سخن، گفت، اکنون خداوند اندوهم را از میان برد. | '''داستان بریدن انگشتان دزدی از قبیله کِنده توسط امام علی(ع)''' مضمون حدیثی است در [[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]] است. براساس این حدیث، [[امام علی(ع)]] دستور داد انگشتان دزد را قطع کنند. اما وقتی امام(ع) شنید او برای بار نخست دزدی کرده و عجز و ناله او را شنید، ناراحت شد، با این حال از حد شرعی دست نکشید. مرد کندی پس از اجرای حکم، اعتراف کرد برای بار صدم دزدی کرده است. امام(ع) با شنیدن این سخن، گفت، اکنون خداوند اندوهم را از میان برد. | ||
حدیث قطع دست دزد کندی توسط [[امام علی(ع)]]، در کتاب [[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، بدون سلسله سند ذکر شده است.<ref name=":0" /> بنابراین از نظر سند [[حدیث ضعیف|ضعیف]] بوده و [[حدیث معتبر|معتبر]] نیست. در این روایت، امام علی(ع) در برابر خواهشهای مرد کندی، ابراز دلسوزی و مهربانی کرد، | حدیث قطع دست دزد کندی توسط [[امام علی(ع)]]، در کتاب [[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، بدون سلسله سند ذکر شده است.<ref name=":0" /> بنابراین از نظر سند [[حدیث ضعیف|ضعیف]] بوده و [[حدیث معتبر|معتبر]] نیست. | ||
در این روایت، امام علی(ع) در برابر خواهشهای مرد کندی، ابراز دلسوزی و مهربانی کرد، ولی در اجرای حکم شرع، دچار تردید نشده بود.<ref>علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۰، ص۲۸۷.</ref> | |||
== متن حدیث == | == متن حدیث == | ||
{{نقل قول|[در زمان حکومت امام علی(ع)] مردی از قبیله کنده (از قبایل معتبر عرب)، دزدی کرد. امام علی(ع) دستور داد [انگشتانِ] دستش را قطع کنند. امام(ع) به او که مردی خوش چهره و خوش لباس بود، فرمود: «به سر و شکل ظاهری تو و جایگاه قبیلهات در میان اعراب نمیآید که دزدی کنی.» مرد سرش را پایین انداخت و گفت: «... به خدا سوگند، غیر از این بار دزدی نکردهام.»... آن شخص گریست و امام مدتی سرش را پایین انداخت. آنگاه سرش را بلند کرد و فرمود: «جز قطع انگشتان دستت راهی ندارم.»... | {{نقل قول|[در زمان حکومت امام علی(ع)] مردی از قبیله کنده (از قبایل معتبر عرب)، دزدی کرد. امام علی(ع) دستور داد [انگشتانِ] دستش را قطع کنند. امام(ع) به او که مردی خوش چهره و خوش لباس بود، فرمود: «به سر و شکل ظاهری تو و جایگاه قبیلهات در میان اعراب نمیآید که دزدی کنی.» مرد سرش را پایین انداخت و گفت: «... به خدا سوگند، غیر از این بار دزدی نکردهام.»... آن شخص گریست و امام مدتی سرش را پایین انداخت. آنگاه سرش را بلند کرد و فرمود: «جز قطع انگشتان دستت راهی ندارم.»... |