|
|
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| ویژگیهای جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی | | ویژگیهای جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی(ع) چیست؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| {{درگاه|غدیر|حکومت دینی}} | | {{درگاه|غدیر|حکومت دینی}}انگیزه الهی و در راه خدا بودن را از اصلیترین ویژگی جنگ و جهاد در نگاه [[امام علی(ع)]] دانستهاند. به توصیه امام علی(ع)، مجاهدان نباید عقدههای شخصی را در نبرد با دشمن دخالت دهند. |
| | |
| | امام علی(ع)، جنگ را آخرین راه میدانست و تأکید داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. امام، [[صلح]] را بهتر از جنگ میدانست؛ چنانکه در سفارش خود به مالک اشتر صلح را بهتر از جنگ معرفی کرده و از او خواست که در صورت پیشنهاد صلح از جانب دشمن، اگر مصلحت کشور و رضای خداوند را در آن دید، بیدرنگ صلح کند. |
| | |
| | علی(ع) آغاز جنگ، بدون اتمام حجت را عملی نادرست میدانست و با تلاش فراوان، سعی در [[هدایت]] طرف مقابل داشت. |
|
| |
|
| == جنگ و جهاد در راه خدا == | | == جنگ و جهاد در راه خدا == |
| از دیدگاه امام علی(ع)، جنگ و جهاد، اگر با انگیزهای الهی و «فی سبیلالله» باشد، ارزش و اهمیت دارد. توصیه امام علی(ع)، به یاران خویش این بود که به خاطر عقدههای شخصی با دشمن نبرد نکنند بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد؛ به همین جهت به «معقل بن قیس» از فرماندهان نظامی خویش سفارش کرد که مواظب باشد بهخاطر دشمنی شخصی، با دشمنان پیکار نکند.<ref>همان، نامه ۱۲، ص۴۹۳؛ نصربنمزاحم منقری، همان، ص۲۰۵.</ref> | | از دیدگاه امام علی(ع)، جنگ و [[جهاد]]، اگر با انگیزهای الهی و در راه خدا باشد، ارزش و اهمیت دارد. توصیه امام علی(ع) به یارانش این بود که به خاطر عقدههای شخصی با دشمن نبرد نکنند؛ بلکه جنگ آنان، در راه خداوند باشد؛ او به «معقل بن قیس» از فرماندهان نظامی خویش سفارش کرد که بهخاطر دشمنی شخصی، با دشمنان پیکار نکند.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، نامه ۱۲، ص۴۹۳.</ref> |
|
| |
|
| عبدالرحمن بن ابیلیلی نقل میکند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در صفین روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود اگر با شمشیر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستمگران، پست گردد، راه رستگاری را یافتهایم.<ref>نهج البلاغه، حکمت۳۷۳، ص۷۱۹.</ref> | | عبدالرحمن بن ابیلیلی نقل میکند، زمانی که سپاه امام علی(ع) با سپاه شام در [[صفین]] روبرو شدند، علی(ع) سخنرانی کرد و در آن فرمود: اگر در مقابل تجاوزی برخیزیم تا کلام خدا، بلند و گفتار ستمگران، پست گردد، راه [[رستگاری]] را یافتهایم.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، حکمت۳۷۳، ص۷۱۹.</ref> |
| | |
| امام علی(ع) پس از ضربت خوردن توسط ابنملجم، وصیتی برای فرزندانش دارد و در آن چنین توصیه میکند که با اموال، جان و زبانشان، جهاد در راه خدا داشته باشند.<ref>نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 421</ref>
| |
|
| |
|
| | [[امام علی(ع)]] پس از ضربت خوردن توسط [[ابنملجم]]، وصیتی برای فرزندانش دارد و در آن چنین توصیه میکند که با اموال، جان و زبانتان، در راه خدا جهاد کنند.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة ، ص۴۲۱.</ref> |
| == جنگ، آخرین راهکار == | | == جنگ، آخرین راهکار == |
| حضرت علی(ع)، همواره جنگ را آخرین راه میدانست و تا مجبور نمیشد، اقدام به جنگ نمیکرد. آن حضرت، سعی داشت با نصیحت و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری کند و بعد او اتمام حجت، جنگ را آغاز مینمود. ایشان طبق آموزههای الهی، صلح را از جنگ ستودهتر و بهتر معرفی میکند. و به مالک اشتر چنین سفارش میکند: … در میدان نبرد، بسیار اتفاق افتد که نیروی دشمن، سفرهٔ صلح اندازد و پرچم دوستی و آشنایی برفرازد، همین که مطابق آزمایشهای سیاسی، به راستی گفتار دشمن اعتماد کردی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بیدرنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ ستودهتر و بهتر است….<ref>نهجالبلاغه، همان، نامه ۵۳، ص۵۸۶؛ ابنشعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۴۵؛ شیخ محمدباقر محمودی، نهج السعاده، ج۵، ص۱۱۳.</ref>
| | امام علی(ع)، جنگ را آخرین راه میدانست و تأکید داشت با [[نصیحت]] و خیرخواهی از بروز جنگ جلوگیری شود. امام، [[صلح]] را بهتر از جنگ میدانست و به [[مالکاشتر]] گفت در میدان نبرد، اگر دشمن پرچم دوستی برافراشت، و به آنها اعتماد داشتی و رضای خدا و مصلحت کشور را در صلح یافتی، بیدرنگ صلح کن؛ زیرا صلح هر چه باشد از جنگ بهتر است….<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، نامه ۵۳، ص۵۸۶.</ref> |
| | |
| قبل از آغاز جنگ جمل فرمودند: … ما امید صلح داریم، اگر آنها اجابت کنند و بپذیرند؛ و اگر نپذیرند، باید به آخرین علاج یعنی (جنگ)، اقدام نمود.<ref>طبری، همان، ج۶، ص۲۴۱۸؛ سیفبنعمر الضبی الاسدی، الفتنه و وقعه الجمل، ص۱۵۰.</ref>
| |
| | |
| امام علی(ع) معتقد بودند اگر شیوههای سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود، و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامهای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت: اگر آن پیمان شکنان، به سایهٔ فرمانبرداری بازگردند، دلخواه همین است.<ref>«فَإِنْ عَادُوا إِلَی ظِلِّ الطَّاعَه فَذَاک الَّذِی نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَی الشِّقَاقِ وَ الْعِصْیَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَک إِلَی مَنْ عَصَاک» همان، نامهٔ ۴، ص۴۸۴.</ref>
| |
| | |
| ایشان عجله برای شروع جنگ را ناپسند دانسته و معتقد بود برای شروع جنگ نباید عجله کرد، باید با نرمش و شکیبایی دشمن را به اطاعت از حق فراخواند و حجّت را بر او تمام کرد.
| |
| | |
| در جنگ جمل، بعد از اینکه نیروهای کوفی، جهت همراهی با حضرت، برای مقابله با اصحاب جمل جمع شدند، حضرت فرمودند: «شما باید در موافقت من، به بصره آئید که در آنجا بنگریم، خیال ایشان چیست؟! ابتدا ایشان را نصیحت کنیم، باشد که رشد خویش بازیابند. و اگر روی به جنگ آرند، ما نیز در اطفاء نایره (آتش) سعی نمائیم تا حکم و تقدیر حق سبحانه در چیست؟<ref>«نستظهر باللّه علیهم…» محمّدبنمحمّدبننعمان، (شیخ مفید)، الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، ص۳۳۹؛ ابن اعثم کوفی، همان، ص۴۱۵.</ref>
| |
| | |
| {{نقل قول|هنگامی که امام علی(ع) به ربذه رسید، «رفاعه بن رافع» چنین گفت: ای امیرمؤمنان برچه کاری تصمیم گرفتهای؟ علی(ع): آنچه نیت کردهام و تصمیم بر انجامش دارم، اصلاح است. اگر از ما بپذیرند. رفاعه: نپذیرفتند چه کنیم؟ امام: آنان را فرا میخوانیم و از حق، به اندازهای به آنان میبخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه: اگر راضی نشدند؟ امام: اگر ما را به خود واگذارند، آنها را به حال خود وا میگذاریم. رفاعه: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع): در مقابل آنان از خود دفاع میکنیم؛ رفاعه گفت: نیکو تصمیمی است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۷.</ref>}}
| |
| | |
| در صفین، یاران حضرت نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند. امام فرمود: اما اینکه شما میپرسید: آیا این همه تأخیر به خاطر ناگواری مرگ است؟ به خدا سوگند که هیچ باک ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ به سویم آید! اما اینکه میگویید در جنگیدن با اهل شام، دو دل هستم، به خدا یک روز هم جنگ را به تأخیر نینداختم، مگر به این امید که گروهی از آنان، به من بپیوندند و به دست من هدایت یابند و در پرتو روشنایی من رستگار شوند.<ref>«فَوَالله ما دفعت الحرب…». همان، خطبه ۵۵، ص۱۰۶؛ ابناعثم کوفی، همان، ص۱۰۲۳؛ ابوجعفر اسکافی، المعیار والموازنه، ص۲۰۱.</ref>
| |
|
| |
|
| == جلوگیری از جنگ بدون اتمام حجت ==
| | علی(ع) معتقد بود اگر شیوههای سیاسی مناسب برای جلوگیری از جنگ کارساز نبود، و به جنگ منجر شد، باید از هر فرصتی برای اتمام جنگ و بازگرداندن صلح استفاده نمود. حضرت در نامهای به یکی از فرماندهان خویش، در مورد گروهی از یاغیان نوشت: اگر آن پیمان شکنان، به سایه فرمانبرداری بازگشتند، این همان چیزی است که ما میخواهیم.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، نامه۴، ص۴۸۴.</ref> |
| امیرمؤمنان(ع)، هیچگاه بدون اتمام حُجت بر دشمن، جنگ را آغاز نمیکرد. شیخ مفیدw، در مورد جنگ جمل مینویسد:
| |
|
| |
|
| امام علی(ع) خطاب به مردم گفت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم. سپس عبداللهبن عبّاس را احضار کرد و قرآنی به او داد و فرمود: (این قرآن را، پیش طلحه و زبیر و عایشه ببر و آنان را به احکام قرآن، فرا خوان و به طلحه و زبیر بگو: علی میگوید: مگر شما به اختیار خود با من بیعت نکردید؟ اکنون چه انگیزهای شما را به شکستن بیعت من واداشته است و این کتاب خدا، میان من و شماست!<ref>«ودعا عبداللهبنالعباس رضیالله عنه فاعطاه المصحف و قال امض بهذا المصحف الی طلحه و الزبیر و عائشه وادعهم الی ما فیه». شیخ مفید، الجمل، همان، ص۳۳۶.</ref> | | امام پیش از آغاز [[جنگ جمل]] گفت که امید صلح دارد، اگر آنها اجابت کنند و بپذیرند. اما اگر نپذیرند، باید به آخرین علاج یعنی جنگ، اقدام نمود.<ref>سیفبنعمر الضبی الاسدی، الفتنه و وقعه الجمل، ص۱۵۰.</ref> |
|
| |
|
| ابنعباس نزد دشمن رفت، پس از برگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ میباشند. حضرت فرمود: ما برای پیروزی بر آنان، به خداوند تکیه داریم.<ref>«نستظهر بالله علیهم»، همان، ص۳۳۹.</ref> ابنعبّاس میگوید: هنوز از جایم حرکت نکرده بودم که تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران ما کردند. گفتم: ای امیرالمؤمنین چه میاندیشی؟ تا چه هنگام این قوم، هر کار میخواهند انجام دهند؟! فرمان بده تا آنان را کنار بزنیم! حضرت فرمود: تا یک بار دیگر حجّت برایشان تمام کنم؛ سپس فرمود: چه کسی این قرآن را از من میگیرد و بر آنان، عرضه میدارد و ایشان را به احکام قرآن، فرا میخواند؟ و باید بداند که کشته خواهد شد!<ref>همان، ص۳۳۹. مَن یَأخذُ هذا المُصحَف فَیَدعُوهُم الیهِ و هُو المقتول و أنَا ضامنُ لد علی الله الجنه؟ و قاضینعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۱، ص۳۹۴؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۲۸؛ ابنابیالحدید، همان، ج۹، ص۱۱۲؛ طبری، همان، ج۶، ص۲۴۳۸.</ref>
| | {{نقل قول|رفاعه بن رافع به امام علی(ع) گفت: ای امیرمؤمنان برچه کاری تصمیم گرفتهای؟ علی(ع): آنچه نیت کردهام، اصلاح است. اگر از ما بپذیرند. رفاعه: نپذیرفتند چه کنیم؟ امام: آنان را فرا میخوانیم و از حق، به اندازهای به آنان میبخشیم که امید داریم، راضی شوند؛ رفاعه: اگر راضی نشدند؟ امام: اگر ما را به خود واگذارند، آنها را به حال خود وا میگذاریم. رفاعه: اگر ما را به خود واگذار نکنند؟ علی(ع): در مقابل آنان از خود دفاع میکنیم. رفاعه: نیکو تصمیمی است.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۷.</ref>}} |
|
| |
|
| == پیوند به بیرون ==
| | پیش از جنگ صفین، سپاه امام علی(ع)، نارضایتی خود را از تأخیر در جنگیدن با شامیان، ابراز داشتند. امام، تأخیر در جنگ را به این امید دانست که گروهی از دشمنان، به امام بپیوندند و [[هدایت]] یابند.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغه، خطبه ۵۵، ص۱۰۶.</ref> |
| این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش. | |
|
| |
|
| | == جلوگیری از جنگ پیش از اتمام حجت == |
| | در مورد امام علی(ع) گفتهاند که هیچگاه بدون اتمام حُجت، جنگ را آغاز نمیکرد. [[شیخ مفید]]، در مورد جنگ جمل مینویسد که امام علی(ع) خطاب به مردم گفت: «برای شروع جنگ شتاب مکنید! تا حجت را بر این قوم تمام کنم». سپس [[عبدالله بن عباس]] را احضار کرد، [[قرآن|قرآنی]] به او داد تا نزد [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] ببرد و آنان را به احکام قرآن، فراخواند.<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۳۳۶.</ref> ابنعباس نزد دشمن رفت و پس از بازگشت، گفت: این قوم، تنها، خواستار جنگ هستند. تیراندازان دشمن، شروع به تیرباران کردند و ابنعباس از امام خواست تا فرمان جنگ دهد؛ اما امام دستور آغاز جنگ را نداد و خواست تا یکبار دیگر با آنها اتمام حجت شود.<ref>طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۲۸.</ref> |
| == منابع == | | == منابع == |
| {{پانویس|۲}} | | :<small>''این مدخل برگرفته از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده»، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش، است.''</small> |
| | {{پانویس}} |
| | {{جهاد}} |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = تاریخ | | | شاخه اصلی = تاریخ |
خط ۴۸: |
خط ۴۰: |
| }} | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه =شد |
| | تیترها = | | | تیترها =شد |
| | ویرایش = | | | ویرایش =شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی =شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | بازبینی = شد |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت =ب |
| | کیفیت = | | | کیفیت =ب |
| }} | | }} |
|
| |
|
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |