automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
[[امام علی(ع)]]، | [[امام علی(ع)]]، یارانش را از ناسزاگویی حتی به دشمن باز میداشت. برخی از این موارد چنیناند: | ||
* | * «[[حجر بن عدی]]» و «عمرو بن حمق» که از یاران امام علی(ع) بودند، در [[جنگ صفین]] به سپاه شام و [[معاویه]] ناسزا گفتند. هنگامی که امام علی اطلاع یافت فرمود: دوست ندارم دشنامگو باشید. [بهتر است] چگونگی کردارشان را بیان کنید و وضع و حال آنان را به زبان آورید؛ این در گفتار، به درستی نزدیکتر است. به جای دشنام دادن به آنها بگویید: خدایا از ریخته شدن خون ما و خون آنان جلوگیری کن و بین ما و آنان اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست رهبری کن، تا آن کس که به حق، نادان است، آن را بشناسد.<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۶، ص۴۲۸؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۱۸۱.</ref> | ||
* [[ابنابیالحدید]] در شرح نهجالبلاغه نقل کرده که امام(ع) دوست نداشت کسی به اهل شام، فحش و سخنان زشت | * [[ابنابیالحدید]] در شرح نهجالبلاغه نقل کرده که امام(ع) دوست نداشت کسی به اهل شام، فحش و سخنان زشت بگوید؛ ولی از اینکه از آنها اظهار برائت و بیزاری کند، کراهتی نداشت.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۲۱.</ref> | ||
براساس منابع تاریخی، افرادی به امام توهین کرده، ناسزا میگفتند، اما | همچنین براساس منابع تاریخی، افرادی به امام توهین کرده، ناسزا میگفتند، اما او با صبر از این افراد میگذشت. برخی از این موارد عبارتند از: | ||
* در نهجالبلاغه نقل شده که امام علی(ع)، اصحاب خویش را موعظه فرمود، یکی از [[خوارج]] به شگفت آمد و گفت: خدا این کافر را بکشد، چقدر میفهمد. مردم برخاستند تا او را بکشند. امام فرمود: رهایش کنید. پاسخ ناسزاگويى، ناسزاست، يا گذشت از گناه.<ref>نهجالبلاغه، کلمات قصار، ۴۲۰، ص۷۳۰.</ref> | * در نهجالبلاغه نقل شده که امام علی(ع)، اصحاب خویش را موعظه فرمود، یکی از [[خوارج]] به شگفت آمد و گفت: خدا این کافر را بکشد، چقدر میفهمد. مردم برخاستند تا او را بکشند. امام فرمود: رهایش کنید. پاسخ ناسزاگويى، ناسزاست، يا گذشت از گناه.<ref>نهجالبلاغه، کلمات قصار، ۴۲۰، ص۷۳۰.</ref> | ||
*بعد از پایان یافتن [[جنگ جمل]]، صفیه زن عبدالله بن خلف، علی(ع) را دید و فریاد زد: ای علی! ای کشنده خویشان و دوستداران…! خداوند فرزندان تو را یتیم کند. علی(ع) چیزی نفرمود. مردی از قبیله ازد به او گفت: به خدا نباید این زن جان ازدست ما به در برد. علی(ع) از گفته آن مرد خشمگین شد و فرمود خموش! پرده دری مکن! به خانهٔ کسی داخل مشو، هیچ زنی را میازار حتی اگر دشنام دهد و عِرض و ناموس شما را ناسزا گوید. <ref>ابنجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۹۳،</ref> | *بعد از پایان یافتن [[جنگ جمل]]، صفیه زن عبدالله بن خلف، علی(ع) را دید و فریاد زد: ای علی! ای کشنده خویشان و دوستداران…! خداوند فرزندان تو را یتیم کند. علی(ع) چیزی نفرمود. مردی از قبیله ازد به او گفت: به خدا نباید این زن جان ازدست ما به در برد. علی(ع) از گفته آن مرد خشمگین شد و فرمود خموش! پرده دری مکن! به خانهٔ کسی داخل مشو، هیچ زنی را میازار حتی اگر دشنام دهد و عِرض و ناموس شما را ناسزا گوید. <ref>ابنجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۹۳،</ref> |