پرش به محتوا

جنگ و جهاد از دیدگاه امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|غدیر|حکومت دینی}}
{{درگاه|غدیر|حکومت دینی}}
جنگ و جهاد در راه خدا
 
== جنگ و جهاد در راه خدا ==
از ديدگاه امام علي(ع)، جنگ و جهادي ارزش و اهميت دارد که با انگيزه‌اي الهي و يا به عبارتي «في سبيل‌الله» باشد.<ref>همان‌گونه که در اسلام نيز تنها جنگ و جهادي ارزش دارد که «در راه خدا» باشد. «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ کفَرُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ کيْدَ الشَّيْطانِ کانَ ضَعيفاً»، نساء/ ۷۶، «مَنْ يُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما»، نساء/ ۷۴.</ref> و هدف از آن اعتلاي «کلمه الله» و پست شدن کلمه‌ي کافران باشد.<ref>ناصرمکارم شيرازي، قواعد الفقهيه، ج۱، ص۱۹۵؛ شيخ طوسي، التبيان، ج۳، ص۳۰۰.</ref>  
از ديدگاه امام علي(ع)، جنگ و جهادي ارزش و اهميت دارد که با انگيزه‌اي الهي و يا به عبارتي «في سبيل‌الله» باشد.<ref>همان‌گونه که در اسلام نيز تنها جنگ و جهادي ارزش دارد که «در راه خدا» باشد. «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ کفَرُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ کيْدَ الشَّيْطانِ کانَ ضَعيفاً»، نساء/ ۷۶، «مَنْ يُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما»، نساء/ ۷۴.</ref> و هدف از آن اعتلاي «کلمه الله» و پست شدن کلمه‌ي کافران باشد.<ref>ناصرمکارم شيرازي، قواعد الفقهيه، ج۱، ص۱۹۵؛ شيخ طوسي، التبيان، ج۳، ص۳۰۰.</ref>  
   
   
خط ۲۵: خط ۲۵:
   
   
بنابراين حضرت جهاد «في سبيل الله» را داراي ارزش مي‌داند و در نظر ايشان مرگ در راه خدا گرامي‌ترين مرگ‌هاست. عليA مي‌فرمايد: پربرکت‌ترين و شرافت‌مندانه‌ترين و باشکوه‌ترين مرگ‌ها، کشته شدن در راه خداست، سوگند به خدايي که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشير بر من آسان‌تر از آن است که در بسترم بميرم، در حالي که در مسير انجام فرمان خدا نباشم.<ref>«اِنَّْ اکرم الموت القتل و الذي نفس ابن ابيطالب بيده لالف ضربه بالسيفِ اهونُ عليّ من ميته، علي الفراش في غير طاعه الله» همان، خطبه‌ي ۱۲۳، ص۲۳۴؛ مجلسي، همان، ج۳۳، ص۴۵۵.</ref>
بنابراين حضرت جهاد «في سبيل الله» را داراي ارزش مي‌داند و در نظر ايشان مرگ در راه خدا گرامي‌ترين مرگ‌هاست. عليA مي‌فرمايد: پربرکت‌ترين و شرافت‌مندانه‌ترين و باشکوه‌ترين مرگ‌ها، کشته شدن در راه خداست، سوگند به خدايي که جان فرزند ابوطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشير بر من آسان‌تر از آن است که در بسترم بميرم، در حالي که در مسير انجام فرمان خدا نباشم.<ref>«اِنَّْ اکرم الموت القتل و الذي نفس ابن ابيطالب بيده لالف ضربه بالسيفِ اهونُ عليّ من ميته، علي الفراش في غير طاعه الله» همان، خطبه‌ي ۱۲۳، ص۲۳۴؛ مجلسي، همان، ج۳۳، ص۴۵۵.</ref>
 
۲. جنگ، آخرين راهکار
== جنگ، آخرين راهکار ==
حضرت عليA، همواره جنگ را آخرين راه‌ مي‌دانست و تا مجبور نمي‌شد، اقدام به جنگ نمي‌کرد. آن حضرت، سعي داشت با نصيحت و خيرخواهي از بروز جنگ جلوگيري کند و بعد او اتمام حجت، جنگ را آغاز مي‌نمود. ايشان طبق آموزه‌هاي الهي، صلح را از جنگ ستوده‌تر و بهتر معرفي مي‌کند. و به مالک اشتر چنين سفارش مي‌کند: ... در ميدان نبرد، بسيار اتفاق افتد که نيروي دشمن، سفره‌ي صلح اندازد و پرچم دوستي و آشنايي برفرازد، همين که مطابق آزمايش‌هاي سياسي، به راستي گفتار دشمن اعتماد کردي و رضاي خدا و مصلحت کشور را در صلح يافتي، بي‌درنگ صلح کن؛ زيرا صلح هر چه باشد از جنگ ستوده‌تر و بهتر است... .<ref>نهج‌البلاغه، همان، نامه ۵۳، ص۵۸۶؛ ابن‌شعبه حراني، تحف العقول، ص۱۴۵؛ شيخ محمدباقر محمودي، نهج السعاده، ج۵، ص۱۱۳.</ref>
حضرت عليA، همواره جنگ را آخرين راه‌ مي‌دانست و تا مجبور نمي‌شد، اقدام به جنگ نمي‌کرد. آن حضرت، سعي داشت با نصيحت و خيرخواهي از بروز جنگ جلوگيري کند و بعد او اتمام حجت، جنگ را آغاز مي‌نمود. ايشان طبق آموزه‌هاي الهي، صلح را از جنگ ستوده‌تر و بهتر معرفي مي‌کند. و به مالک اشتر چنين سفارش مي‌کند: ... در ميدان نبرد، بسيار اتفاق افتد که نيروي دشمن، سفره‌ي صلح اندازد و پرچم دوستي و آشنايي برفرازد، همين که مطابق آزمايش‌هاي سياسي، به راستي گفتار دشمن اعتماد کردي و رضاي خدا و مصلحت کشور را در صلح يافتي، بي‌درنگ صلح کن؛ زيرا صلح هر چه باشد از جنگ ستوده‌تر و بهتر است... .<ref>نهج‌البلاغه، همان، نامه ۵۳، ص۵۸۶؛ ابن‌شعبه حراني، تحف العقول، ص۱۴۵؛ شيخ محمدباقر محمودي، نهج السعاده، ج۵، ص۱۱۳.</ref>
   
   
خط ۴۳: خط ۴۲:
   
   
در جنگ صفين نيز، وقتي حضرت عليA، «جرير بن عبدالله بجلّي» را نزد معاويه فرستاد و طي نامه‌اي معاويه را به بيعت و به رسميت شناختن حکومت شرعي خويش. دعوت نمود، ياران امام اشاره نمودند که، بايد براي جنگ با اهل شام، آماده شد؛ حضرت فرمود: جنگ با اهل شام، بازداشتن آنان از رسيدن به رستگاري و طاعت الهي است، در صورتي که خواهان آن باشند... من چاره‌ي کار را در نرمش و شکيبايي مي‌بينيم»؛<ref>«أَنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَکنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاه» نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۴۳، ص۹۶. و ابن‌قتيبه دينوري، الامامه و السياسه، ترجمه‌ي سيدناصر طباطبائي، ص۱۲۵.</ref> در صفين، بعد از آن‌که دو لشکر روبروي هم قرار گرفتند، ياران حضرت نارضايتي خود را از تأخير در جنگيدن با شاميان، ابراز داشتند و برخي از افراد نادان گمان مي‌کردند، اين تأخير شايد به اين جهت باشد که حضرت، از مرگ مي‌ترسد؛ حضرت به آنان فرمود: اما اين‌که شما مي‌پرسيد: آيا اين همه تأخير به خاطر ناگواري مرگ است؟ به خدا سوگند که هيچ باک ندارم که من به سوي مرگ روم يا مرگ به سويم آيد! اما اين‌که مي‌گوييد در جنگيدن با اهل شام، دو دل هستم، به خدا يک روز هم جنگ را به تاخير نينداختم، مگر به اين اميد که گروهي از آنان، به من بپيوندند و به دست من هدايت يابند و در پرتو روشنايي من رستگار شوند.<ref>«فَوَالله ما دفعت الحرب...». همان، خطبه ۵۵، ص۱۰۶؛ ابن‌اعثم کوفي، همان، ص۱۰۲۳؛ ابوجعفر اسکافي، المعيار والموازنه، ص۲۰۱.</ref>
در جنگ صفين نيز، وقتي حضرت عليA، «جرير بن عبدالله بجلّي» را نزد معاويه فرستاد و طي نامه‌اي معاويه را به بيعت و به رسميت شناختن حکومت شرعي خويش. دعوت نمود، ياران امام اشاره نمودند که، بايد براي جنگ با اهل شام، آماده شد؛ حضرت فرمود: جنگ با اهل شام، بازداشتن آنان از رسيدن به رستگاري و طاعت الهي است، در صورتي که خواهان آن باشند... من چاره‌ي کار را در نرمش و شکيبايي مي‌بينيم»؛<ref>«أَنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَکنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاه» نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۴۳، ص۹۶. و ابن‌قتيبه دينوري، الامامه و السياسه، ترجمه‌ي سيدناصر طباطبائي، ص۱۲۵.</ref> در صفين، بعد از آن‌که دو لشکر روبروي هم قرار گرفتند، ياران حضرت نارضايتي خود را از تأخير در جنگيدن با شاميان، ابراز داشتند و برخي از افراد نادان گمان مي‌کردند، اين تأخير شايد به اين جهت باشد که حضرت، از مرگ مي‌ترسد؛ حضرت به آنان فرمود: اما اين‌که شما مي‌پرسيد: آيا اين همه تأخير به خاطر ناگواري مرگ است؟ به خدا سوگند که هيچ باک ندارم که من به سوي مرگ روم يا مرگ به سويم آيد! اما اين‌که مي‌گوييد در جنگيدن با اهل شام، دو دل هستم، به خدا يک روز هم جنگ را به تاخير نينداختم، مگر به اين اميد که گروهي از آنان، به من بپيوندند و به دست من هدايت يابند و در پرتو روشنايي من رستگار شوند.<ref>«فَوَالله ما دفعت الحرب...». همان، خطبه ۵۵، ص۱۰۶؛ ابن‌اعثم کوفي، همان، ص۱۰۲۳؛ ابوجعفر اسکافي، المعيار والموازنه، ص۲۰۱.</ref>
 
== جلوگیری از جنگ بدون اتمام حجت ==
اميرمؤمنانA، هيچ گاه بدون اتمام حُجت بر دشمن، جنگ را آغاز نمي‌کرد. شيخ مفيدw، در مورد جنگ جمل مي‌نويسد:
اميرمؤمنانA، هيچ گاه بدون اتمام حُجت بر دشمن، جنگ را آغاز نمي‌کرد. شيخ مفيدw، در مورد جنگ جمل مي‌نويسد:
   
   
خط ۵۱: خط ۵۱:
   
   
تمام اين جريانات تاريخي، حکايت از اين دارند که هدف حضرت، صرف جنگ و نابود کردن دشمن نبوده است، بلکه هدف اصلي ايشان، در حقيقت، هدايت دشمن بوده است؛ هدايتي که سبب شود، دشمن از راه گمراهي خويش باز گردد و به حق رو آورد. بنابراين حضرت از هرگونه تلاشي، در جهت عدم شروع جنگ دريغ نمي‌کرد.  
تمام اين جريانات تاريخي، حکايت از اين دارند که هدف حضرت، صرف جنگ و نابود کردن دشمن نبوده است، بلکه هدف اصلي ايشان، در حقيقت، هدايت دشمن بوده است؛ هدايتي که سبب شود، دشمن از راه گمراهي خويش باز گردد و به حق رو آورد. بنابراين حضرت از هرگونه تلاشي، در جهت عدم شروع جنگ دريغ نمي‌کرد.  
در اين خصوص در بحث «اخلاق در جنگ» نیز به مناسبت، سخن خواهيم گفت.
   
   
==منابع==
==منابع==
۱۱٬۹۱۳

ویرایش