automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
دانش زبانشناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی را بنویسید. | دانش زبانشناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی را بنویسید. | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}}دانش زبانشناسی به رغم پیشینه نه چندان طولانی آن، تأثیرات فراوانی بر مجموعه گستردهای از دانشهای قرآنی گذاشته است. با این وجود، مطالعات قرآنی هنوز توجه کافی به این دانش نداشته است و نتوانسته است کارکرهای مکابت زبان شناختی را در ترجمههای قرآن لحاظ کند. | ||
== تعریف زبان و زبانشناسی == | == تعریف زبان و زبانشناسی == | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=== زبانشناسی ساختارگرا === | === زبانشناسی ساختارگرا === | ||
دوسوسور (د ۱۹۲۳) بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود که رهیافت جدیدی در دانش مطالعه زبان پایه گذارد. مهمترین اثر او کتاب «دروسی در زبانشناسی عمومی» | دوسوسور (د ۱۹۲۳) بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود که رهیافت جدیدی در دانش مطالعه زبان پایه گذارد. مهمترین اثر او کتاب «دروسی در زبانشناسی عمومی»<ref>با ترجمه کورش صفوی </ref> است. او رهیافتی ساختارگرایانه به زبان دارد. سوسور با تفکیک زبان (Long) از گفتار (Parol) به نوعی آغازگر ساختارگرایی به شمار میآید. لانگ جنبه نظامیافته زبان است که پیش از فرد وجود دارد و افراد در سخن گفتن تابع آن هستند و پارول همان جنبه فردی زبان است که به صورت گفتار ظاهر میشود. در سطح لانگ با دو زنجیره موازی از دال و مدلولها مواجه هستیم که هر دو بر مبنای تفاوت ساخته و گسترش یافتهاند، اما یکی بر مبنای تفاوتهای آوایی و دیگری بر مبنای تفاوتهای اندیشگی. ساختارگرایان بر اساس همین طرز تفکر، خود را در برابر سامانه به نسبت ثابتی میدیدند که به دلیل نیاز گویندگان به ارتباط و انتقال مفاهیم، وحدتی از معنا را در خود حفظ میکند. سوسور به زبان ـ به مثابه یک نظام کلی متمایز از واقعیت بیرونی ـ کلیتی خودبسند بخشیده بود، اما از سوی دیگر ماهیت دو لایهای زبان که هر دو لایه آن متحرکند این انسجام را فرو میپاشند.<ref>ویدوسون، ۱۳۷۷ش، ۱۵۷–۱۶۶. برای آگاهی بیشتر درباره زبانشناسی ساختارگرا: ن.ک. به: سوسور، ۱۳۷۸ش</ref> | ||
=== مردمشناسی و زبانشناسی === | === مردمشناسی و زبانشناسی === | ||
وایسگربر (د ۱۹۸۵) از | وایسگربر (د ۱۹۸۵) از زبانشناسان معروف آلمانی است که بهطور خاص بر لزوم تعامل بین زبانشناسی و مردمشناسی تأکید کرد و بنیانگذار مکتب بن در زبانشناسی به شمار میرود. وی متأثر از ویلهلم فن هومبولت (د ۱۸۳۵) است که درباره وحدت زبان و اندیشه مطالعاتی انجام داده است. وایسگربر بر این باور بود که هر زبانی دارای جهانبینی ویژه خود است. متکلمان به هر زبان، صرفاً این گونه نیست که یک زبان را انتخاب و به آن تکلم میکنند، بلکه این زبان در ورای پیشینه خود، نوعی جهانبینی دارد. نوع نگاه فارس زبانها، عرب زبانها و … به جهان، انسان، هستی، خدا، مرگ، زن و … متفاوت است و چون آگاهیها متفاوت است، بهطور طبیعی زبانها نیز گوناگون میشوند. تفاوت زبانها، تنها بر این مبنا نیست که شیوه تلفظها فرق میکنند؛ بلکه اختلاف اصلی زبانها در عمق جهانبینی متکلمان آن ریشه دارد.<ref>سلمانیان؛ برای آگاهی بیشتر: باطنی، ۱۳۷۴ش</ref> وایسگربر از این جهان بینی به روح زبان تعبیر میکند و زبان را در پیوند تنگاتنگ با اندیشه و احساس و زندگی اجتماعی میشمرد. وی در توضیح نظریه خود از چهار مرحله یاد میکند که زبان با عبور از آنها پدید آمده و گسترش مییابد: | ||
جهان خارج (آنچه هست) ـ روح زبان (آنچه مشترکاً احساس میشود) ـ نظام معنایی (آنچه مشترکاً فهمیده میشود) ـ نظام لفظی (آنچه مشترکاً گفته میشود). | جهان خارج (آنچه هست) ـ روح زبان (آنچه مشترکاً احساس میشود) ـ نظام معنایی (آنچه مشترکاً فهمیده میشود) ـ نظام لفظی (آنچه مشترکاً گفته میشود). | ||
=== زبانشناسی همگانی === | === زبانشناسی همگانی === | ||
«نوآم چامسکی» زبانشناس معروف آمریکایی، بنیانگذار این مکتب به شمار میرود و بعد از وی افرادی مانند «کاتز» و «رودوف» از چهرههای سرشناس این مکتب هستند. مکتب زبانشناسی همگانی بر این باور است که زبان دارای یک ماهیت کاملاً واحد است و همه زبانها از یک منطق پیروی میکنند. پس این مکتب را از این جهت میتوان در برابر مکتب بن قرار داد. وایسگربر سعی داشت، بین زبانها مرز فرهنگی و تمدنی کاملاً مشخصی ایجاد کند و زبانها را مستقل از هم تحلیل نماید. در نتیجه امکان تحلیل یک پدیده زبانی فارغ از نوع زبان آن وجود ندارد. در مقابل «نوآم چامسکی» تأکید دارد که زبان پدیدهای کاملاً واحد است و باید به دنبال مطالعه قواعد عمومی زبان جهت دستیابی به منطق واحد آن باشیم. نظریات و مبانی «نوآم چامسکی» در دانش ترجمه و تولید مترجمهای ماشینی کاربرد فراوانی داشته است | «نوآم چامسکی» زبانشناس معروف آمریکایی، بنیانگذار این مکتب به شمار میرود و بعد از وی افرادی مانند «کاتز» و «رودوف» از چهرههای سرشناس این مکتب هستند. مکتب زبانشناسی همگانی بر این باور است که زبان دارای یک ماهیت کاملاً واحد است و همه زبانها از یک منطق پیروی میکنند. پس این مکتب را از این جهت میتوان در برابر مکتب بن قرار داد. وایسگربر سعی داشت، بین زبانها مرز فرهنگی و تمدنی کاملاً مشخصی ایجاد کند و زبانها را مستقل از هم تحلیل نماید. در نتیجه امکان تحلیل یک پدیده زبانی فارغ از نوع زبان آن وجود ندارد. در مقابل «نوآم چامسکی» تأکید دارد که زبان پدیدهای کاملاً واحد است و باید به دنبال مطالعه قواعد عمومی زبان جهت دستیابی به منطق واحد آن باشیم. نظریات و مبانی «نوآم چامسکی» در دانش ترجمه و تولید مترجمهای ماشینی کاربرد فراوانی داشته است.<ref>اچسون، ۱۳۷۰ش و درباره دیدگاه زبانشناسی چامسکی: چامسکی، ۱۳۸۴ش؛ سازمند، ۱۳۸۳ش؛ اسمیت، ۱۳۶۷ش</ref> | ||
نظریات این مکتب در قاعدهمندی ترجمه قرآن نیز کارایی فراوانی میتواند داشته باشد که متأسفانه تاکنون مورد توجه مترجمان قرآن قرار نگرفته است. یکی از ویژگیهای مهم این مکتب و نیز تا حدودی زبانشناسی ساختارگرا آن است که قرآن فارغ از عربی بودن مطالعه میشود و توجه چندانی به جنبههای قومی و نژادی نمیشود. این نگرش برای نژادهای غیر عرب جذاب است و به تقویت بعد جهانی قرآن میانجامد و مفید میباشد. | نظریات این مکتب در قاعدهمندی ترجمه قرآن نیز کارایی فراوانی میتواند داشته باشد که متأسفانه تاکنون مورد توجه مترجمان قرآن قرار نگرفته است. یکی از ویژگیهای مهم این مکتب و نیز تا حدودی زبانشناسی ساختارگرا آن است که قرآن فارغ از عربی بودن مطالعه میشود و توجه چندانی به جنبههای قومی و نژادی نمیشود. این نگرش برای نژادهای غیر عرب جذاب است و به تقویت بعد جهانی قرآن میانجامد و مفید میباشد. | ||
== شاخههای زبانشناسی == | == شاخههای زبانشناسی == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۷: | ||
۵. '''ریشهشناسی''': دانش (Etymology) به شناخت ریشههای کلمات میپردازد و معادل آن را در دانشهای سنتی ادبیات عرب «علم الاشتقاق» است. ریشهشناسی مانند دیگر شاخههای زبانشناسی، دانشی کاملاً تجربی است و ریشه واژگان را بر مبنای مستندات تاریخی استخراج میکند و سیر پیدایش و پیشرفت آنها تحلیل میشود. در ریشهشناسی تنها به سیر دگرگونیهای ریشه درون یک زبان بسنده نمیشود و پیشینه آن در زبانهای دیگر نیز دنبال میشود. معادل آن در علوم قرآنی «معربات» یا به اصطلاح جدید «واژگان دخیل» است. ریشهشناسی تأثیر بسیار زیادی در دانش مفردات قرآن و در پی آن در دانش تفسیر دارد و ممکن است دانش تفسیر کاملاً دگرگون سازد و بهطور خاص در مفردات قرآن تأثیر بگذارد و به واسطه مفردات، تأثیر خود را در حوزهٔ تفسیر بگذارد. مطالعات به نسبت فراوانی در حوزه ریشهشناسی واژگان قرآنی هست که متأسفانه تعداد کمی از آنها به فارسی برگردان شده است. کتاب واژگان دخیل آرتور جفری از معروفترین منابع در این حوزه است که در کتابنامه آن نیز به منابع متعدد دیگری در این موضوع میتوان دست یافت (برای آگاهی بیشتر از ریشهشناسی و کاربردهای آن و برخی منابع مهم آن، ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۴ش). | ۵. '''ریشهشناسی''': دانش (Etymology) به شناخت ریشههای کلمات میپردازد و معادل آن را در دانشهای سنتی ادبیات عرب «علم الاشتقاق» است. ریشهشناسی مانند دیگر شاخههای زبانشناسی، دانشی کاملاً تجربی است و ریشه واژگان را بر مبنای مستندات تاریخی استخراج میکند و سیر پیدایش و پیشرفت آنها تحلیل میشود. در ریشهشناسی تنها به سیر دگرگونیهای ریشه درون یک زبان بسنده نمیشود و پیشینه آن در زبانهای دیگر نیز دنبال میشود. معادل آن در علوم قرآنی «معربات» یا به اصطلاح جدید «واژگان دخیل» است. ریشهشناسی تأثیر بسیار زیادی در دانش مفردات قرآن و در پی آن در دانش تفسیر دارد و ممکن است دانش تفسیر کاملاً دگرگون سازد و بهطور خاص در مفردات قرآن تأثیر بگذارد و به واسطه مفردات، تأثیر خود را در حوزهٔ تفسیر بگذارد. مطالعات به نسبت فراوانی در حوزه ریشهشناسی واژگان قرآنی هست که متأسفانه تعداد کمی از آنها به فارسی برگردان شده است. کتاب واژگان دخیل آرتور جفری از معروفترین منابع در این حوزه است که در کتابنامه آن نیز به منابع متعدد دیگری در این موضوع میتوان دست یافت (برای آگاهی بیشتر از ریشهشناسی و کاربردهای آن و برخی منابع مهم آن، ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۴ش). | ||
۶. '''معناشناسی''': دانش «Semantics» به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و دگرگونیهای آن میپردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکه ای از معانی مرتبط به هم را استخراج میکند (ن.ک. به: صفوی، ۱۳۸۳، ۵–۲۵؛ برای مطالعه بیشتر درباره معناشناسی؛ پالمر، ۱۳۶۶ش؛ شعیری، ۱۳۸۱ش). معناشناسی به ویژه در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد؛ زیرا این امکان را فراهم میکند که روابط معنایی مفاهیم مختلف قرآنی را به شیوه ای روشمند استخراج کنیم و از این روابط به نظریه ای در موضوع مورد بحث دست یابیم. کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» ایزوتسو از نمونههای بارز این نوع مطالعات است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شدهاند که ما را سرانجام به نظریه ای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی میرساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، همنشینی، تضاد و … استخراج شدهاند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است. یکی از مشکلات جدی منابع لغوی در زبان عربی، فاصله به نسبت دراز بین تاریخ تدوین آنها و عصر نزول قرآن است. این فاصله که دگرگونیهای فراوانی را در زبان عربی شاهد بوده است، موجب بیاعتمادی پژوهشگران به منابع لغوی میشود. از این روی اگر بتوان روشی معتبر در فهم روابط معنایی به کار گرفت که در آن به خصوص منابع لغوی بسنده نشود، تحول و اعتبار بیشتری به مطالعات قرآنی بخشیده خواهد شد | ۶. '''معناشناسی''': دانش «Semantics» به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و دگرگونیهای آن میپردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکه ای از معانی مرتبط به هم را استخراج میکند (ن.ک. به: صفوی، ۱۳۸۳، ۵–۲۵؛ برای مطالعه بیشتر درباره معناشناسی؛ پالمر، ۱۳۶۶ش؛ شعیری، ۱۳۸۱ش). معناشناسی به ویژه در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد؛ زیرا این امکان را فراهم میکند که روابط معنایی مفاهیم مختلف قرآنی را به شیوه ای روشمند استخراج کنیم و از این روابط به نظریه ای در موضوع مورد بحث دست یابیم. کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» ایزوتسو از نمونههای بارز این نوع مطالعات است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شدهاند که ما را سرانجام به نظریه ای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی میرساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، همنشینی، تضاد و … استخراج شدهاند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است. یکی از مشکلات جدی منابع لغوی در زبان عربی، فاصله به نسبت دراز بین تاریخ تدوین آنها و عصر نزول قرآن است. این فاصله که دگرگونیهای فراوانی را در زبان عربی شاهد بوده است، موجب بیاعتمادی پژوهشگران به منابع لغوی میشود. از این روی اگر بتوان روشی معتبر در فهم روابط معنایی به کار گرفت که در آن به خصوص منابع لغوی بسنده نشود، تحول و اعتبار بیشتری به مطالعات قرآنی بخشیده خواهد شد.<ref>ر. ک. مجله قرآن و علم شماره اول، پاییز و زمستان ۱۳۸۶ ش، نویسنده آن دکتر علی معموری با اختصار در اینجا آورده شد.</ref>{{پایان پاسخ}} | ||
{{پایان پاسخ}} | |||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||