پرش به محتوا

تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


== هدایت مردم به وسیله حکومت دینی ==
== هدایت مردم به وسیله حکومت دینی ==
با توجه به دلایل متقن و روشنی که ضرورت عقلی و نقلی تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را اثبات می‌کنند.<ref>ر. ک. امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) و جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ و مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج۱</ref> با کدام دلیل منطقی و مجوّز دینی از ترس بدبینی مردم نسبت به دین، بخش عمده و مهمی از احکام و تعالیم دین در عرصه سیاسی و اجتماعی را می‌توان کنار گذاشت و در عین حال مدعی دینداری بود؟ آیا آنچه پس از کنار گذاشتن این بخش از احکام اسلام باقی خواهد ماند، تمام دین است یا تنها بخشی از آن؟ آیا دغدغه و احساس مسئولیت این افراد نسبت به دین، از خداوند متعال و امامان معصوم(ع) بیشتر است که در عصر غیبت مردم را به حال خود رها نکرده و برای اداره جامعه اسلامی برنامه مشخصی ارایه نموده‌اند. مگر نه آنکه فلسفه وجودی دین، هدایت انسان هاست و انسان دارای ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی است که ایجاب می‌کند، دین به عنوان برنامه الهی، تمام این ابعاد را دربرگرفته و مورد توجه قرار دهد و از هیچ عرصه ای فرو گذار ننماید چه اینکه در این صورت، رسالت هدایت دین، ناقص خواهد ماند. بر این اساس، چگونه می‌توان پذیرفت که دین اسلام که داعیه جامعیت و خاتمیت دارد، مسئله حکومت و حاکمیت که اساسی‌ترین نقش در هدایت انسان‌ها را دارد، مورد توجه قرار نداده باشد یا این امر مهم را به خود مردم بسپارد تا با وجود جهل و نادانی آنان و تأثیرپذیری از امیال نفسانی به هر که بخواهند بسپارند؟ نتیجه چنین تفکری، چیزی جز حکم به فقدان جامعیت دین و نقصان در هدایت آن و رها نمودن انسان‌ها در بخش اساسی زندگی آنان خواهد بود؟ آیا تردیدی در زمانمند نبودن و نسخ نشدن احکام اسلام وجود دارد، اگر این چنین است، چگونه می‌توان این بخش از احکام اسلام را نادیده گرفت. بله گاهی شرایط برای تشکیل حکومت دینی فراهم نیست و امکان آن وجود ندارد، اما این به معنای دست برداشتن اسلام از تشکیل حکومت نیست و این مسئله متفاوت است با زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم است، در این صورت نمی‌توان به بهانه بدبین شدن مردم نسبت به دین یا دین گریزی و مانند آنها، دست از انجام وظیفه و مسئولیت در این رابطه برداشت.
با توجه به دلایل متقن و روشنی که ضرورت عقلی و نقلی تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را اثبات می‌کنند.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) و جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ و مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج۱</ref> با کدام دلیل منطقی و مجوّز دینی از ترس بدبینی مردم نسبت به دین، بخش عمده و مهمی از احکام و تعالیم دین در عرصه سیاسی و اجتماعی را می‌توان کنار گذاشت و در عین حال مدعی دینداری بود؟ آیا آنچه پس از کنار گذاشتن این بخش از احکام اسلام باقی خواهد ماند، تمام دین است یا تنها بخشی از آن؟ آیا دغدغه و احساس مسئولیت این افراد نسبت به دین، از خداوند متعال و امامان معصوم(ع) بیشتر است که در عصر غیبت مردم را به حال خود رها نکرده و برای اداره جامعه اسلامی برنامه مشخصی ارایه نموده‌اند. مگر نه آنکه فلسفه وجودی دین، هدایت انسان هاست و انسان دارای ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی است که ایجاب می‌کند، دین به عنوان برنامه الهی، تمام این ابعاد را دربرگرفته و مورد توجه قرار دهد و از هیچ عرصه ای فرو گذار ننماید چه اینکه در این صورت، رسالت هدایت دین، ناقص خواهد ماند. بر این اساس، چگونه می‌توان پذیرفت که دین اسلام که داعیه جامعیت و خاتمیت دارد، مسئله حکومت و حاکمیت که اساسی‌ترین نقش در هدایت انسان‌ها را دارد، مورد توجه قرار نداده باشد یا این امر مهم را به خود مردم بسپارد تا با وجود جهل و نادانی آنان و تأثیرپذیری از امیال نفسانی به هر که بخواهند بسپارند؟ نتیجه چنین تفکری، چیزی جز حکم به فقدان جامعیت دین و نقصان در هدایت آن و رها نمودن انسان‌ها در بخش اساسی زندگی آنان خواهد بود؟ آیا تردیدی در زمانمند نبودن و نسخ نشدن احکام اسلام وجود دارد، اگر این چنین است، چگونه می‌توان این بخش از احکام اسلام را نادیده گرفت. بله گاهی شرایط برای تشکیل حکومت دینی فراهم نیست و امکان آن وجود ندارد، اما این به معنای دست برداشتن اسلام از تشکیل حکومت نیست و این مسئله متفاوت است با زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم است، در این صورت نمی‌توان به بهانه بدبین شدن مردم نسبت به دین یا دین گریزی و مانند آنها، دست از انجام وظیفه و مسئولیت در این رابطه برداشت.


بنابر این، حکومت دینی یک ضرورت غیرقابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش‌هایی نیز مواجه است، اما این مسئله موجب نمی‌شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود. بلکه همه باید تلاش کنند تا حکومت و جامعه ما هر چه بیشتر در مسیر اهداف دین گام بردارد.
بنابر این، حکومت دینی یک ضرورت غیرقابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش‌هایی نیز مواجه است، اما این مسئله موجب نمی‌شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود. بلکه همه باید تلاش کنند تا حکومت و جامعه ما هر چه بیشتر در مسیر اهداف دین گام بردارد.
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵

ویرایش