automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: شاخصه هاي حكومت اسلامي چيست؟ پاسخ اجمالي : پاسخ تفصيلي :...» ایجاد کرد) |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
سؤال: شاخصههای حکومت اسلامی چیست؟ | |||
پاسخ اجمالی: | |||
پاسخ تفصیلی: | |||
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم. | |||
مهمترین شاخصههای حکومت اسلامی عبارتند از: | |||
الف –مبتنی بودن حکومت بر توحید و حق حاکمیت الهی (مشروعیت الهی حکومت): | |||
به عبارت دیگر اساس و سرچشمه قدرت سیاسی و توانایی حکومت بر انجام امور و وظایف و اعمال آمریت را «حاکمیت» مینامند. هر حکومتی با تکیه بر حاکمیت خود به اعمال اقتدار سیاسی میپردازد و خواست خود را در داخل و خارج از کشور تحقق میبخشد. مقوم حاکمیت، سلطه و قدرت سیاسی است که حاکم با کاربرد مشروع آن، انسجام و وحدت جامعه را حفظ میکند. اما در خصوص این مسئله که منشأ حاکمیت چیست، چند نظر مطرح است. | |||
# گروهی منشأ حاکمیت را «سلطه و زور» یک فرد یا طبقه میدانند که از آن به حاکمیت فردی تعبیر میشود. | |||
# گروهی دیگر منشأ آن را اراده و پذیرش عمومی مردم قلمداد میکنند که آن را حاکمیت مردمی گویند. | |||
# گروهی دیگر منشأ حاکمیت را مالکیت و ربوبیت حق تعالی برمیشمارند. | |||
در نظام سیاسی اسلام بر اساس مبانی دینی و از جمله با مراجعه به آیاتی همچون «ان الحکم الا لله<ref>انعام/۵۷</ref>»، «الا له الحکم<ref>همان/۶۲</ref>» و … میتوان دریافت حاکمیت به صورت انحصاری از آن خداوند است و به همین دلیل گفته میشود در نظام سیاسی اسلام حاکمیت از ربوبیت تشریعی خداوند سر چشمه میگیرد و او ربّ و صاحب اختیار هستی و انسانها میباشد. چنین اعتقادی ایجاب میکند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد، در واقع تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسانها و محدود ساختن آزادی افراد است و این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۰.</ref> یا از طرف او مأذون و منصوب باشد. وقتی خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر اکرم(ص)، امامان معصوم(ع) یا جانشینان معصوم واگذار نموده است، او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند، چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی و حقوق و خوبیها از اوست.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۰.</ref> بر این اساس در بینش اسلامی، منبع و سرچشمه مشروعیت، الهی بوده و از ولایت تشریعی و اراده تشریعی خداوند سرچشمه میگیرد، روح مشروعیت را اذن الهی تشکیل میدهد و رأی و خواست مردم در مقام فعلیت بخشیدن و عینیت بخشیدن به حکومت و زمینهسازی برای تشکیل حکومت، مؤثر است، پس اینطور نیست که رأی مردم در مشروعیت دخالت داشته باشد به گونه ای که این رأی موجب نفوذ در حوزه مشروعیت باشد، حوزه مشروعیت همیشه از نظر تطرق<ref>راهیابی و دخالت و نفوذ</ref> مردمی مصون است و حوزه مقبولیت همیشه برای تطرق مردمی باز میباشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، شریعت، روح سیاست، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه، نشستها و گفتگوها، قم، پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱.</ref> در نتیجه بر اساس آموزههای دینی، منبع مشروعیت از ناحیه خداوند است و از ولایت و اراده تشریعی او سرچشمه میگیرد و مردم هیچ حقی در این حوزه ندارند. | |||
به | ب – لزوم کسب مقبولیت مردمی به منظور استقرار حکومت اسلامی: | ||
بدین معنا که اگر چه از منظر اسلام مشروعیت حکومت باید از ناحیه پروردگار متعال باشد اما در عین حال اینگونه نیست که مردم درحکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته باشند بلکه پذیرش مردم هم در عصر حضور امام معصوم و هم در عصر غیبت، شرایط تحقق حکومت و اِعمال حاکمیت را فراهم میآورد. به عبارت دیگر بنا به دلائلی چون آیات و روایات،<ref>آیاتی چون اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و انما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون (مائده آیه ۵۵) دلالت بر نصب امامان معصوم به امر ولایت دارند.</ref> امامان معصوم از جانب پروردگار به امامت و ولایت منصوب گشته و حق حاکمیت، ولایت و زعامت سیاسی را از ناحیه خداوند دارند و روایات معصومین هم حاکی از این است که ولایت و زعامت فقهای جامعالشرایط در عصر غیبت از ناحیه امام معصوم بوده و به نیابت عام از جانب معصوم منصوب شدهاند.<ref>به عنوان مثال امام صادق(ع) در روایت عمربن حنظله به این نصب تصریح میکنند و میفرمایند من کان منکم ممن قد روی حدیثا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته حاکما (اصول کافی جاول کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷)</ref> لکن مشخص است تا مردم حمایت نکنند این ولایت و زعامت در سطح تشکیل حکومت محقق نخواهد گشت و شرایط و زمینه برای اِعمال حاکمیت فراهم نمیگردد، چنانکه حضرت علی(ع) نیز میفرماید: لارأی لمن لایطاع.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷</ref> در واقع بدون اقبال و همراهی مردم، بسط ید برای حاکم و زمینه برای اِعمال حاکمیت وی فراهم نیست و این مطلب از فرمایش حضرت امیر(ع) که فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر،<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم</ref> در خصوص اِعمال حکومت و حاکمیت ایشان، (با توجه به هجوم مردم برای بیعت) فهمیده میشود که حضور و بیعت بیعت کنندگان زمینه گسترده نفوذ و اعمال ولایت حضرت را فراهم نمود و بهانه ای برای مخالفت باقی نگذاشت. دراین زمینه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: و قد کان رسول الله عهد الیّ عهداً فقال یابن ابی طالب لک ولاء امّتی فان ولّوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرّضا فَقُم فی امرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم وما هم فیه فانّ الله سیجعل لک مخرجاً؛ یعنی پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابوطالب، پیشوای و رهبری امت من در حقیقت از آن توست… اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند در امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار، خدا هم برای تو راه نجاتی قرار میدهد.<ref>کشف المحجه، ابن طاووس، چاپ بیروت، ص۱۸</ref> همین روایت مشخص میکند که اگر چه ولایت به حق از آن حضرت امیر(ع) است لکن پذیرش مردم در تحقق حکومت حضرت علی(ع) کارساز است. در واقع مقبولیت و پذیرش مردم بستر و زمینه حاکمیت و اِعمال حکومت مشروع را فراهم میکند و اگر این مقبولیت و پذیرش مردم نباشد گستره نفوذ و اِعمال حاکمیت و ولایت در حدّ ممکن و مقدور محدود میشود و زمینه گسترش آن فراهم نمیشود. | |||
ج – نقش آفرینی مردم پس از استقرار حکومت اسلامی: | |||
به عبارتی دیگر نقش مردم در حکومت اسلامی تنها منحصر به ایجاد و استقرار حکومت دینی نبوده و پس از استقرار حکومت نیز مردم به گونههای مختلف نقش خویش را در حکومت اسلامی ایفا میکنند که از جمله آنها باید به دو نقش ذیل اشاره کرد: | |||
۱ – نقد و نظارت، چنانکه امام علی(ع) در یکی از خطبههایی که برای مردم بیان میکند نصیحت حاکم (که همان معادل انتقاد امروزین میباشد) در آشکار و نهان را یکی از حقوقی معرفی میکند که مردم باید آن را مراعات کنند<ref>أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَه وَ النَّصِیحَه فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیب، نهج البلاغه، خطبه ۳۴</ref> یا در جایی دیگر از مردم میخواهد که حاکم را از گفتار حق و مشورت عادلانه خویش محروم نکنند.<ref>فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَه، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref> | |||
۲ – گزینش مسئولان، چنانکه در تجربه جمهوری اسلامی بعینه شاهد آن هستیم که کلیه مسئولان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منتخب مردم هستند که مقام معظم رهبری نیز به همین مسئله به این صورت اشاره میفرمایند: «امروز در جمهوری اسلامی همهٔ مقاماتی که به نحوی در کار مردم دخالت دارند، مستقیم یا غیرمستقیم منتخب خود مردمند؛ حتّی رهبری.<ref>بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۳۷۰/۱۱/۱۳</ref>» | |||
د – پذیرش آزادیهای مشروع: | |||
اسلام آزادی و آزادیخواهی را به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر مطرح کرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادی با این تعبیرها و تفسیرهای ساختگی، بلکه آزادی به معنای واقعی،<ref>مطهری، مرتضی، آزادی از نگاه استاد مطهری، ص۷۰.</ref> آزادی از منظر اسلام با مصالح مادی و معنوی انسانها ـ فرد و جامعه ـ محدود میشود. آزادی مطلق را کسی نمیتواند بپذیرد، اگر قانون بگوید که آزادی حدی ندارد، این جمله خود متناقض است، چون قانون حدی است که آزادی را محدود مینماید و دایره این محدودیت در نظام اسلامی تنگتر از سایر نظامها است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست، حکومت، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص۵۳.</ref> نگاه اسلام به آزادی و آزادیخواهی نگاهی فراگیر و همهجانبه است در حالی که در مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر که داعیه آزادی دارند آنها به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با هم نوعان خود و با دولت و حکومت پرداختهاند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت قرار داده، از بعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیینکننده میباشد نیز غفلت نکرده است، در بخش آزادی بیرونی اسلام پیام آور راستین آزادی است و در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۳.</ref> از دیدگاه اسلام انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگی میکند و از بهترین و بالاترین نوع آزادی برخوردار است<ref>فصلنامه علوم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم، سال دوم، شماره پنجم، ص۱۲۱.</ref> لیکن آزادی به شکل درست و معقول آن در مرز قانون و از سوی دیگر در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوسها و اسارتهای نفسانی میداند.<ref>جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص۸۴.</ref> | |||
در همین زمینه امام خمینی (ره) میفرمایند آزادی بهترین نعمتی است که خدا برای بشر قرار داده است.<ref>صحیفه نور، ج۶، ص۲۱۰.</ref> امام خمینی (ره) هم چنین درباره آزادی چنین میگویند: «آزادی یک مسئلهای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیدهشان آزاد است کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنید، کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشید … آزادی یک چیز واضحی است».<ref>همان، ج۹، ص۸۸.</ref> در واقع امام (ره) در این سخن، مفهوم آزادی را با اشاره به برخی از مصادیق آن تبیین میکند. | |||
ه – توجه به عدالت، بر این اساس یکی از شاخصههای حکومت اسلامی توجه به مقوله عدالت است؛ البته عدالتی که در حکومت اسلامی مطرح میشود با عدالت مطرح در دیدگاههای چپ گرایانه که به بهانه عدالت، حقوق خصوصی افراد را زیر پا میگذارند تفاوت دارد. در منابع دینی و به ویژه علم کلام عدل را به این معنا تفسیر کردهاند: «اِعطاءُ کل ذی حقٍ حقّه<ref>آموزش عقاید، ص۱۶۲، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم، شرکت چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی.</ref> هر کسی را حقی که سزاوار او است را به او بدهند نه کم و نه زیاد» | |||
از طرفی دیگر از منظر دین مبین اسلام عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان باید رعایت شود. «عدل در وسیعترین مفهومش، شامل حقوق خدا بر انسان (تکالیف الهی که انسان باید انجام بدهد) و حقوق انسان بر انسان (یا حقوق انسانها بر یکدیگر یا عدالت اجتماعی) و حق انسان بر خودش و حتی حق اعضا و جوارحِ انسان بر او هم میشود یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر همه ارزشهای خوب و مثبت است.<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳، محمد تقی مصباح یزدی، چاپ دوم ۱۳۸۰، مؤسسه امام خمینی،</ref> و در تمام ابعاد زندگی باید اجرا شود علاوه بر اینکه عقل انسان بر این مسئله حکم میکند در قرآن و روایات روی این مسئله انگشت تأکید نهاده شده است. خداوند در قرآن میفرماید: | |||
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»<ref>سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد و حضرت علی(ع) میفرماید: عدالت در رأس ایمان و گرد آورنده احسان است.<ref>جلوههای حکمت، ص۳۹۴، سید اصغر ناظم زاده، چ چهارم، دفتر تبلیغات اسلامی به نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۰۳.</ref>یکی از جنبههایی که عدالت باید در آن مورد توجه قرار گیرد عبارت است از: «عدالت اجتماعی» که خود به چند قسم تقسیمبندی میشود: | |||
الف: عدالت در ریاست و رهبری: یکی از مواردی که تأکید فراوانی بر عدالت او شده رهبر و حاکم جامعه است که وظیفه دارد با مردم به عدل رفتار کند و امام ظالم و جائر را شدیداً مورد نکوهش قرار دادهاند. حضرت امیر(ع) میفرماید: پیشوای عادل بهتر است از باران فراوان.<ref>جلوههای حکمت، ص۳۹۳، نقل از دستور معالم الحکم، ص۱۷.</ref> | |||
در | و همچنین در این زمینه فرمودند: عدالت، فضیلت حاکم است.<ref>غررالحکم، ج۱، ص۳۷، حدیث ۷۵۳.</ref> | ||
ب: عدالت در قضاوت: از دیگر مواردی که به عدالت تأکید شده عدالت در مقام قضاوت و داوری است خداوند در قرآن فرموده است: هرگاه قضاوت نمودی در میان ایشان به عدالت داوری کن که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.<ref>مائده، آیه ۴۲.</ref> و در جای دیگر میفرماید: و هر گاه میان مردم داوری کردید به عدل و داد داوری کنید.<ref>سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> و حضرت امیر(ع) در این باره سخن زیبا و متینی دارند: از عدالت به دور است که در قضاوت اعتماد به مجرد ظنّ و گمان شود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.</ref> البته لازم است ذکر شود که قاضی و داور در اسلام شرایطی دارد که از جمله آنها عدالت است؛ یعنی قاضی علاوه بر اینکه در مقام قضاوت باید عدل حکم کند، در محیط فردی خود هم باید عادل باشد و گناه انجام ندهد.<ref>جلوههای حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۲، ص۳۶۸.</ref> | |||
ج: عدالت در سیاست: در مسائل سیاسی نیز این اصل مهم نباید فراموش شود، زیرا مکتب ما سیاست را از دیانت جدا نمیداند، لذا در مسائل سیاسی نیز باید به عدالت نوشت و سخن گفت و موضع گرفت و … حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: در کار سیاست، هیچ ریاستی مثل عدالت و دادگری نیست<ref>مبادی فقه و اصول، ص۳۴۷.</ref> و نیز میفرماید: بهترین سیاستها، دادگستری و عدالت است.<ref>جلوههای حکمت، ص۳۹۵، نقل از غررالحکم، ج۱، ص۳۴۸.</ref> | |||
بسیاری از غربیان و مخالفان مکتب علی(ع) با این فکر و ایده مخالف هستند و اولین کاری که در سیاست انجام میدهند این است که عدالت را به گوشه ای مینهند و با بی عدالتی و منفعت طلبی و هواپرستی در مسائل سیاسی وارد میشوند و هر کاری که به نفع خود یا حزب و گروهشان است را انجام میدهند چه عدالت باشد یا نباشد اما از آنجا که اسلام دینی اجتماعی و سیاسی است، مسئله عدالت را به تمام زندگی انسان از جمله سیاست | |||
میکشاند و دستور به عدل میدهد. | |||
و – پیگیری توأمان پیشرفت و توسعه مادی و معنوی: | |||
و | یکی از موضوعاتی که هر نظام سیاسی به دنبال تحقق آن میباشد یا مدعی است که در پی تحقق آن است عبارت است از «رشد و پیشرفت» کشور، در این میان نظامهای سیاسی از منظر رشدو پیشرفت به دو دسته تقسیم میشوند: یا فاقد الگوی رشد و توسعه مستقل بوده و در نتیجه تابع الگوهای غیر بومی و عمدتاً تقلیدی هستند یا اینکه خود دارای الگوی رشد و توسعه مستقل و بر اساس الزامات بومی و فرهنگی خاص خود میباشند که از میان این دو دسته، نظام حکومتی اسلام، یکی از نظامهایی است که خود دارای الگوهای رشد و پیشرفت مستقل میباشد، البته در زمینه ویژگیهای این الگو مباحث فراوانی میتوان گفت اما آنچه بیش از هر چیز دیگری در این الگو خود نمایی میکند این است که در این الگو، رشد و پیشرفت مادی و معنوی به صورت توامان و همزمان مد نظر است بر خلاف الگوهای غربی رشد و توسعه که با توجه به حاکمیت سکولاریسم و مادی گرایی بر هستیشناسی و انسانشناسی آنها، تنها به فکر رشد و پیشرفت مادی انسانها هستند و کاری با جنبههای معنوی آنها ندارند، در واقع در این مکاتب، انسان تنها جنبه مادی دارد و به همین دلیل اگر هم رشد و پیشرفتی صورت میگیرد صرفاً بایددر جنبههای مادی صورت گیرد، این در حالی است که از منظر اسلام، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت، همه و همه با یکدیگر در پیوند و ارتباط مستقیم بوده و به همین دلیل، انسان تنها در صورتی به رشد حقیقی میرسد که هر دو جنبه آن با یکدیگر رشدو توسعه پیدا کند و گرنه انسانی که رشد در جنبههای معنوی او مورد غفلت قرار بگیردوصرفا به او به عنوان موجودی مادی نگریسته شود حیوانی است که تنها تفاوت آن باسایر جانداران، بالا بودن نسبی قدرت تفکر و نوآوری اوست. بر این اساس نظام اسلامی هم که در روند رشدو پیشرفت خویش از الگوهای بومی خویش بهره میگیرد به تبع ویژگیهای الگوی مورد استفاده خود، به دنبال رشد و پیشرفت توامان جنبههای مادی و معنوی انسانها میباشد. در همین زمینه مقام معظم رهبری معتقدند: «پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادی نیست؛ در همهٔ ابعاد وجودی انسان است؛ که درونش آزادی هم هست، عدالت هم هست، اعتلای اخلاقی و معنوی هم هست.<ref>بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، ۱۴/۳/۱۳۹۱</ref>» | ||
«؟». | |||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |