automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←درخواست ملاقات با امام رضا(ع): ابرابزار) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
این روایت در کتاب المناقب علوی بدون سند و در کتاب احتجاج طبرسی (طبرسی نیز مجهول الهویه است) با سلسله سند آمده است؛ اما بخاطر توثیق نشدن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار، معتبر نیست. | این روایت در کتاب المناقب علوی بدون سند و در کتاب احتجاج طبرسی (طبرسی نیز مجهول الهویه است) با سلسله سند آمده است؛ اما بخاطر توثیق نشدن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار، معتبر نیست. | ||
==درخواست ملاقات با امام رضا(ع)== | == درخواست ملاقات با امام رضا(ع) == | ||
محمد بن علی ابن شهر آشوب و | محمد بن علی ابن شهر آشوب و احمد بن علی طبرسی از محدثان شیعه در قرن ۶ قمری در کتاب «مناقب آل ابیطالب» و «الاحتجاج» روایتی از امام حسن عسکری(ع) نقل کردهاند که امام فرمود: | ||
«وقتی مسئله ولایتعهدی برای امام رضا(ع) قرار گرفت، دربان گفت: گروهی پشت در ایستاده و میگویند: ما از شیعیان علی(ع) هستیم! حضرت فرمود: من فعلًا مشغولم آنان را بازگردان. این آمد و شدها و جواب منفی امام دو ماه بطول انجامید تا جایی که دیگر از رسیدن به او ناامید شده و به دربان گفتند: به آقایمان بگو ما از شیعیان پدرت علی(ع) هستیم! ... | «وقتی مسئله ولایتعهدی برای امام رضا(ع) قرار گرفت، دربان گفت: گروهی پشت در ایستاده و میگویند: ما از شیعیان علی(ع) هستیم! حضرت فرمود: من فعلًا مشغولم آنان را بازگردان. این آمد و شدها و جواب منفی امام دو ماه بطول انجامید تا جایی که دیگر از رسیدن به او ناامید شده و به دربان گفتند: به آقایمان بگو ما از شیعیان پدرت علی(ع) هستیم! ... | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
حضرت فرمود: اجازه بده داخل شوند، آنان وارد شده سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلامشان را داد و نه اذن جلوس صادر کرد و همانطور ایستادند. همگی گفتند: ای زاده رسولخدا، این چه جفای عظیم و استخفاف پس از آن حجاب سخت است! دیگر چه جفائی مانده تا بر سر ما آید؟! | حضرت فرمود: اجازه بده داخل شوند، آنان وارد شده سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلامشان را داد و نه اذن جلوس صادر کرد و همانطور ایستادند. همگی گفتند: ای زاده رسولخدا، این چه جفای عظیم و استخفاف پس از آن حجاب سخت است! دیگر چه جفائی مانده تا بر سر ما آید؟! | ||
حضرت رضا فرمود: | حضرت رضا فرمود: … بخدا سوگند که من در این کار تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم، آنان بر شما نکوهش کردند، من نیز اقتدا نمودم. | ||
گفتند: برای چه ای زاده رسول خدا؟! امام فرمود: برای این ادّعا که شما شیعه أمیرالمؤمنین هستید! وای بر شما! شیعیان او حسن و حسین و سلمان و أبوذر و مقداد و عمار و محمد بن أبیبکر بودند، همانها که ذرهای از دستورات او سرپیچی نکردند، | گفتند: برای چه ای زاده رسول خدا؟! امام فرمود: برای این ادّعا که شما شیعه أمیرالمؤمنین هستید! وای بر شما! شیعیان او حسن و حسین و سلمان و أبوذر و مقداد و عمار و محمد بن أبیبکر بودند، همانها که ذرهای از دستورات او سرپیچی نکردند، … اگر شما در همان ابتدای کار میگفتید ما از موالی و محبین اوئیم و از دوستداران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم من منکر این قول شما نشده بودم…<ref>طبرسی، احمد، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق، ج۲، ص۴۴۰؛ ابن شهر آشوب، المناقب، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۸ ق ص۱۷۴، حدیث ۴۸.</ref> | ||
سند روایات | == سند روایات == | ||
روایات کتاب المناقب ابن شهر آشوب سلسله سند ندارد و مرحوم طبرسی هر چند سند روایات کتاب احتجاج را بخاطر مشهور بودن در میان شیعه و سنی یا مورد قبول عقل بودن (استدلالی بودن مطالب علاوه بر نقل از ائمه)، حذف کرده است؛ ولی روایاتی را که از امام حسن عسکری نقل میکند، سلسله سند را در اولین حدیث نقل کرده و برای بقیه گفته با همان سند امام حسن عسکری چنین فرمود.<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹.</ref> | |||
===سند حدیث در کتاب احتجاج طبرسی=== | |||
* أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِیُّ بْنُ أَبِی حَرْب: وی مردی عالم، فاضل، فقیه و اهل تقوی و از مشایخ طبرسی.<ref>رک: ابن شهرآشوب، محمد علی، معالم العلماء، قم، بی نا، بی تا، ص۱۸.</ref> | |||
* أبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَد: وی ثقه است.<ref>رک: طوسی، محمد، رجال الطوسی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ق، ص۴۱۹. رجال ابن داود، ص۶۵.</ref> | |||
* أَبو جعفر مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَد: از بزرگان شیعه و از مشایخ شیخ صدوق.<ref>رک: بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۲۵.</ref> مرحوم خوئی وی را فقیه، عالم و فاضل دانسته اما تصریح به ثقه بودنش نکرده است.<ref>خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۹.</ref> | |||
* أبو جَعْفَر مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُ معروف به [[شیخ صدوق]]. | |||
* أبو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِی: راوی تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) است که مرحوم خوئی مینویسد: وی مجهول است و به صراحت توثیق یا تضعیف نشده است.<ref>معجم رجال الحدیث، پیشین، ج۱۸، ص۱۶۲.</ref> | |||
* أبو یَعْقُوبَ یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ: هر دو مجهولند و به روایتشان از امام حسن عسکری اعتنا نمیشود.<ref>معجم رجال الحدیث، پیشین، ج۱۳، ص۱۵۷. ج۲۱، ص۱۸۶.</ref> | |||
این روایت بخاطر مجهول بودن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار قابل اعتماد و معتبر نیست. البته راویان دیگر این روایت مانند مَهْدِیُّ بْنُ أَبِی حَرْبٍ و مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَد، نیز هر چند گفته شده است که از مشایخ بودند و عالم؛ اما باز به صراحت توثیق نشدهاند. | |||
دلالت حدیث | ==دلالت حدیث== | ||
* هر کسی اعتقاد داشته باشد که امیرمؤمنان(ع) جانشین الهی رسولخدا(ص) است، شیعه است هر چند شیعیان نیز در مقام و منزلت دارای مراتبی هستند و محب بودن یکی از درجات شیعه است.<ref>ابن بابویه، محمد، فضائل الشیعه، ترجمه: اعلمی، تهران، انتشارات اعلمی، چاپ اول، بی تا، ص۵.</ref> | |||
* در این روایت امام حسن و امام حسین(ع) با سلمان و مقداد و … همردیف شدهاند در حالی که ائمه اطهار هیچ وقت در روایات هم ردیف افراد عادی قرار نگرفتهاند و نمیتوان گفت که سلمان به همان اندازه شیعه امیر مؤمنان است که امام حسن و امام حسین هستند. | |||
* اجازه ندادن به شیعیان آن هم دو ماه پی در پی و نیز جواب سلام را ندادن که جزو واجبات دین است، بدور از سیره و اخلاق معصومین(ع) میباشد و بخصوص امام رضا(ع) که به امام رئوف معروفند. | |||
* مرحوم طبرسی خود اعتراف دارد که روایات نقل شده از امام حسن عسکری(ع) در میان علما و کتابهای معتبر مشهور نیست و این روایت در هیچکدام از کتابهای معتبر حدیث نیامده است بنابراین از این منظر نیز چنین روایتی مورد قبول علما نبوده است. | |||
* با اینکه یکی از راویان این روایت، شیخ صدوق است؛ اما در هیچکدام از کتابهای شیخ صدوق این روایت نیامده است حتی در کتابی که بنام «فضایل الشیعه» میباشد و این یعنی خود شیخ صدوق چنین روایتی را قبول نداشتند و گرنه روایت را به عنوان یکی از صفات و ویژگیهای شیعه در کتاب شان میآوردند. | |||
{{پایان پاسخ}} | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |