پرش به محتوا

دوستی میان معاویه و امام حسین(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پایان شبهه}}
{{پایان شبهه}}


کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان‌های جعلی و دروغین مصون نمانده است ولذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساکر تنها کسی است که روایت یاد شده را به‌طور مرسل نقل کرده است و حتی یک شاهد هر چند باخبری ضعیف هم نیاورده است. ولذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می‌باشد.
== جعل روایت دربارهٔ سیرهٔ امام حسین(ع) ==
 
تردیدی نیست که کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان‌های جعلی و دروغین مصون نمانده است و لذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساکر تنها کسی است که روایت یاد شده را به‌طور مرسل نقل کرده است و حتی یک شاهد هر چند با خبری ضعیف هم نیاورده است. ایشان در مقدمه زندگانی امام حسین(ع) می‌نویسد: «و نزد معاویه رفت و در سپاهی که فرماندهیش با یزید بن معاویه بود، رهسپار جنگ قسطنطنیه گشت.<ref>و وفد علی معاویه و توجه غازیا إلی القسطنطینیه فی الجیش الذی کان أمیره یزید بن معاویه. (ابن عساکر، علی بن حسن‏، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص ۱۱۱. دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق)</ref> و لذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می‌باشد.
== جعل روایت دربارهٔ سیرهٔ امام حسین ==
تردیدی نیست که کتب و آثار تاریخی و روایی اسلامی از رخنه روایات و داستان‌های جعلی و دروغین مصون نمانده است ولذا روایات دروغین در مورد زندگی و سیره امام حسین(ع) نیز ممکن است وجود داشته باشند که روایت فوق در زمره همین روایات است. ابن عساکر تنها کسی است که روایت یاد شده را به‌طور مرسل نقل کرده است و حتی یک شاهد هر چند باخبری ضعیف هم نیاورده است. ایشان در مقدمه زندگانی امام حسین علیه السلام می‌نویسد: «و نزد معاویه رفت و در سپاهی که فرماندهیش با یزید بن معاویه بود، رهسپار جنگ قسطنطنیه گشت.<ref>و وفد علی معاویه و توجه غازیا إلی القسطنطینیه فی الجیش الذی کان أمیره یزید بن معاویه. (ابن عساکر، علی بن حسن‏، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص ۱۱۱. دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق)</ref> ولذا این جریان فاقد هرگونه سند معتبر می‌باشد.


== عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه ==
== عدم حضور امام حسین(ع) در جنگ قسطنطنیه ==
گزارش جنگ قسطنطنیه را ابن اثیـر در ضمن حوادث سال ۴۹ این گونه نقـل کرده است: «در این سال، وگفـته شده است که در سال پنـجاه، معـاویه سپـاهی انبوه را به جنگ با سرزمین روم فرستاد و سفیان بن عوف را فرمانده آنان ساخت و به پسرش یزید دستور داد که همراهشان به جنگ برود، اما او کاهلی کرد و عذر آورد و پدرش از او دست برداشت. مردم در این جنگ گرفتار گرسنگی و بیماری شدید شدند و یزید شعری سرود که ترجمه اش اینست:
گزارش جنگ قسطنطنیه را ابن اثیـر در ضمن حوادث سال ۴۹ این گونه نقـل کرده است: «در این سال، و گفـته شده است که در سال پنـجاه، معـاویه سپـاهی انبوه را به جنگ با سرزمین روم فرستاد و سفیان بن عوف را فرمانده آنان ساخت و به پسرش یزید دستور داد که همراهشان به جنگ برود، اما او کاهلی کرد و عذر آورد و پدرش از او دست برداشت. مردم در این جنگ گرفتار گرسنگی و بیماری شدید شدند و یزید شعری سرود که ترجمه‌اش اینست:


از حصبه و تبی که گروه‌هایشان در فرقدونه بدان مبتلا شدند مرا چه باک و حال که در «دیر مران» بر سریرها تکیه داده باشم و ام کلثوم نزدم باشد.
از حصبه و تبی که گروه‌هایشان در فرقدونه بدان مبتلا شدند مرا چه باک و حال که در «دیر مران» بر سریرها تکیه داده باشم و ام کلثوم نزدم باشد.


معـاویه از شعر او آگاه شد و سوگند خورد که او باید در سرزمین روم به سفیان بپیوندد تا هر چه به مردم رسیده است به او نیز برسد؛ یزید با گروهی که پدرش با وی همراه ساخت حرکت کرد. پسر عباس، پسر عمر، پسر زبیر و ابوایوب انصاری و دیگران و عبدالعزیز بن زراره کلابی نیز در این سپاه بودند… سپس یزید همراه سپاه به شام بازگشت؛ و ابوایوب انصاری در قسطنطنیه درگذشت و نزدیک حصارش به خاک سپرده شد.<ref>ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۸–۴۵۹، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.</ref>
معـاویه از شعر او آگاه شد و سوگند خورد که او باید در سرزمین روم به سفیان بپیوندد تا هر چه به مردم رسیده است به او نیز برسد؛ یزید با گروهی که پدرش با وی همراه ساخت حرکت کرد. پسر عباس، پسر عمر، پسر زبیر و ابوایوب انصاری و دیگران و عبدالعزیز بن زراره کلابی نیز در این سپاه بودند… سپس یزید همراه سپاه به شام بازگشت؛ و ابوایوب انصاری در قسطنطنیه درگذشت و نزدیک حصارش به خاک سپرده شد.»<ref>ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۵۸–۴۵۹، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.</ref>


پس قدر متیقّن از نقل ابن اثیر این است که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.
نقل ابن اثیر نشان می‌دهد که یزید فرمانده این سپاه نبوده است و از امام حسین(ع) هم در این جنگ گزارش نمی‌دهد.


طبـری در تاریخش بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ خبر می‌دهد، گرچه ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>
طبـری در تاریخش بر عدم حضور امام حسین(ع) در این جنگ خبر می‌دهد، گرچه ادعا می‌کند که یزید امیر سپاه بوده و در این سال جنگ یزید بن معاویه با روم بود، تا آن که به قسطنطنیه رسید و پسر عباس، پسر عمر و پسر زبیر و ابوایوب انصاری به همراهش بودند.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۲۳۲، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷/۱۹۶۷.</ref>


اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.</ref> که پیش ازین از الکامل نقل کردیم.
اما یعـقوبی می گوید: معاویه پسرش، یزید، را به جنگ تابستانی فرستاد در حالی که سفـیان بن سیـف غامدی همـراهش بود و پیش از او به سرزمین روم وارد شد. مسلمانان در روم گرفتار تب و آبله شدند. در آن هنگام ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر زن یزید بن معاویه بود و یزید او را بسیار دوست می‌داشت…<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۱، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش‏.</ref>  


== سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع) ==
== سفارش و وصیت معاویه به مدارا با امام حسین(ع) ==
ابن اثیر و طبری در تاریخ خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>».
ابن اثیر و طبری در تاریخ خود نقل کرده‌اند که چون هنگام مرگ معاویه فرارسید پسرش یزید را طلبید و به او چنین گفت: «ای پسرم من براستی سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها را برای تو هموار کرده و کارها را برای تو آماده ساخته‌ام و دشمنان را برایت رام، و گروه‌های عرب را برای تو خاضع و آنچه را هیچ‌کس برای دیگری جمع‌آوری نمی‌کند گرد آوردم، اینک تو نگران اهل حجاز باش که آنها اصل و ریشهٔ تو هستند،... به خصوص در مورد مردم عراق بنگر که اگر هر روز از تو خواستند که فرمانداری را عزل کنی حتماً این کار را بکن، زیرا عزل یک فرماندار آسانتر است از اینکه صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود، و دربارهٔ مردم شام نیز بنگر که اینها باید پشتوانه و ذخیرهٔ تو باشند که اگر از دشمن خود چیزی مشاهده کردی آنها را به کمک‌ گیری، و چون بهرهٔ خود را از ایشان گرفتی مردم شام را به شهرهای خود بازگردان که اگر اینها در غیر از شهرهای خود اقامت گزینند اخلاقشان دگرگون شود… من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر، اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه‌تکه کن و خون مردم او را هر چه می‌توانی بریز.<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶؛ تاریخ الامم والملوک، ج۶ ص۱۷۹.</ref>


== آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه ==
== آخرین وصیت، یا تلاش مذبوحانه ==
شکی نیست معاویه با شناختی که از امام حسین(ع) و دیگر افراد صاحب نفوذ در میان مسلمانان داشت، و فرزندش یزید را هم بیش از هر کس دیگر می‌شناخت، شدیداً نگران سرنوشت کرسی خلافت و حکومتی بود که تا کنون با زور و تزویر بر آن تکیه زده بود و خیلی دوست داشت بعد از خودش به خلف فاسدش یعنی یزید به ارث برسد ولذا تمام تلاشش بر این بود که راه را برای یزید هموار و مرکب سرکش خلافت را برای او رام نماید؛ در همین راستا نسبت به شخصیت‌هایی که ممکن بود مانع رسیدن یزید به خلافت بشود به او هشدار داده و راه برخورد با آنان را به سفارش و یادآوری کرده است و این هرگز به معنای محبت، الفت و دلسوزی به امام حسین(ع) و اهل بیت نبوده بلکه ناشی از محبت پدرانه به یزید و مشاوره پیشگیرانه از سیاست‌های خشن و بر باد دهنده او می‌باشد. و این چیزی است که از ملاحظه متن سخنان معاویه بویژه در مورد امام حسین(ع) بخوبی آشکار است؛ آن جا که می‌گوید: «و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است،»
شکی نیست معاویه با شناختی که از امام حسین(ع) و دیگر افراد صاحب نفوذ در میان مسلمانان داشت، و فرزندش یزید را هم بیش از هر کس دیگر می‌شناخت، شدیداً نگران سرنوشت کرسی خلافت و حکومتی بود که تا کنون با زور و تزویر بر آن تکیه زده بود و خیلی دوست داشت بعد از خودش به خلف فاسدش یعنی یزید به ارث برسد ولذا تمام تلاشش بر این بود که راه را برای یزید هموار و مرکب سرکش خلافت را برای او رام نماید؛ در همین راستا نسبت به شخصیت‌هایی که ممکن بود مانع رسیدن یزید به خلافت بشود به او هشدار داده و راه برخورد با آنان را سفارش و یادآوری کرده است و این هرگز به معنای محبت، الفت و دلسوزی به امام حسین(ع) و اهل بیت نبوده بلکه ناشی از محبت پدرانه به یزید و مشاوره پیشگیرانه از سیاست‌های خشن و بر باد دهنده او می‌باشد. و این چیزی است که از ملاحظه متن سخنان معاویه بویژه در مورد امام حسین(ع) بخوبی آشکار است؛ آن جا که می‌گوید: «و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ‌گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد(ص) است،»


حلم و بردباری معاویه و دستور احسان و نیکی دربارهٔ دودمان پاک و طاهر رسول خدا (ص) از برخوردهای او با امیرالمؤمنین و امام حسن (ع) و صحابه صالح مانند حجر بن عدی و یارانش، هویدا است و تصور نمی‌شود نیاز به این وصیت نامه آن هم به شخصی مانند یزید باشد؛ اما قطعاً یک کاربرد مهم دارد و آن فریفتن عوام و قشرها انبوه و عادی امت اسلامی که ارادت و محبت رسول خدا و اهل بیت اطهارش را در دل دارند و با شنیدن این وصیت نامه ممکن است یکبار دیگر حیله و مکر معاویه، چند صباح دیگر به حاکمیت عوام فریبانه اموی استمرار بخشیده و معاویه و آل سفیان را دوستدار خاندان رسالت و نبوت قلمداد نماید.
حلم و بردباری معاویه و دستور احسان و نیکی دربارهٔ دودمان پاک و طاهر رسول خدا (ص) از برخوردهای او با امیرالمؤمنین و امام حسن (ع) و صحابه صالح مانند حجر بن عدی و یارانش، هویدا است و تصور نمی‌شود نیاز به این وصیت نامه آن هم به شخصی مانند یزید باشد؛ اما قطعاً یک کاربرد مهم دارد و آن فریفتن عوام و قشرها انبوه و عادی امت اسلامی که ارادت و محبت رسول خدا و اهل بیت اطهارش را در دل دارند و با شنیدن این وصیت نامه ممکن است یکبار دیگر حیله و مکر معاویه، چند صباح دیگر به حاکمیت عوام فریبانه اموی استمرار بخشیده و معاویه و آل سفیان را دوستدار خاندان رسالت و نبوت قلمداد نماید.
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵

ویرایش