پرش به محتوا

مبانی لیبرالیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۷: خط ۶:


== معنای لیبرالیسم ==
== معنای لیبرالیسم ==
واژه [[لیبرالیسم]] از واژه لاتین «Liberteh» اشتقاق یافته است، در زبان انگلیسی واژه «Liberty» به معنای آزادی است.<ref>بیات، عبدالرسول، (و دیگران)، فرهنگ واژه‌ها، قم، مؤسسه فرهنگ و اندیشه دینی، چاپ اول، ص۴۵۱.</ref> لیبرالیسم در اصطلاح یک جریان ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی است که در قرن ۱۸ پدید آمد، در این زمان محتوای شعار اصلی لیبرالیسم، فرمول آزادی سرمایه و تجارت بود و چون در آغاز پیدایش لیبرالیسم، بزرگترین مانع بر سر راه لیبرالیسم سرمایه‌داری، سلطنت مطلقه فئودالی بود، شعار اصلی آنها در عرصه سیاست، مخالفت با استبداد مطلقه، دفاع از نظام پارلمانی و آزادی بود و در عرصه اجتماعی نیز شعار لیبرالیسم، گسترش مناسبات سرمایه‌درای به زیان مناسبات فئودالی بود.<ref>آقابخشی، علی، و افشاری راد، مینو، تهران، فرهنگ علوم سیاسی، چاپار، چاپ اول، ص۳۲۵.</ref> بنابراین پیدایش لیبرالیسم علت اقتصادی داشته است. امّا لیبرالیسم امروزی مبتنی بر انسان‌گرایی و فردگرایی است و ریشه در رنسانس و جنبش اصلاح دینی دارد و رایج‌ترین کاربرد آن در حوزه سیاسی است.
واژه [[لیبرالیسم]] از واژه لاتین «Liberteh» اشتقاق یافته است، در زبان انگلیسی واژه «Liberty» به معنای آزادی است.<ref>بیات، عبدالرسول، (و دیگران)، فرهنگ واژه‌ها، قم، مؤسسه فرهنگ و اندیشه دینی، چاپ اول، ص۴۵۱.</ref> لیبرالیسم در اصطلاح یک جریان ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی است که در قرن ۱۸ پدید آمد. در این زمان محتوای شعار اصلی لیبرالیسم، فرمول آزادی سرمایه و تجارت بود و چون در آغاز پیدایش لیبرالیسم، بزرگترین مانع بر سر راه لیبرالیسم سرمایه‌داری، سلطنت مطلقه فئودالی بود، شعار اصلی آنها در عرصه سیاست، مخالفت با استبداد مطلقه، دفاع از نظام پارلمانی و آزادی بود و در عرصه اجتماعی نیز شعار لیبرالیسم، گسترش مناسبات سرمایه‌درای به زیان مناسبات فئودالی بود.<ref>آقابخشی، علی، و افشاری راد، مینو، تهران، فرهنگ علوم سیاسی، چاپار، چاپ اول، ص۳۲۵.</ref> بنابراین پیدایش لیبرالیسم علت اقتصادی داشته است. امّا لیبرالیسم امروزی مبتنی بر انسان‌گرایی و فردگرایی است و ریشه در رنسانس و جنبش اصلاح دینی دارد و رایج‌ترین کاربرد آن در حوزه سیاسی است.


== فردگرایی ==
== فردگرایی ==
خط ۱۴: خط ۱۳:
الف. در حوزه علم، فردگرایی نوعی نگرش فرد محور و تجربه‌گرا را به همراه داشته است که معتقد به بی‌طرفی اخلاقی و ارزشی در واقعیت‌های علمی است و بر مفهوم فرد به عنوان مشاهده کننده مستقل از این واقعیات تأکید دارد. در سایه فردگرایی، تجربه فردی ارزشمند می‌شود.
الف. در حوزه علم، فردگرایی نوعی نگرش فرد محور و تجربه‌گرا را به همراه داشته است که معتقد به بی‌طرفی اخلاقی و ارزشی در واقعیت‌های علمی است و بر مفهوم فرد به عنوان مشاهده کننده مستقل از این واقعیات تأکید دارد. در سایه فردگرایی، تجربه فردی ارزشمند می‌شود.


ب. در عرصه ارزشها و اخلاق: فردگرایی ارزشهای مطلق بیرون از فرد را نفی می‌کند و با تفکیک واقعیت و ارزش یا هست و باید از یکدیگر، اخلاقیات را در حیطه انتخاب فردی و سلیقه شخصی قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، ارزشها به فرد و تجربه و شناخت فردی و اراده او متصل می‌شوند و هیچ حقیقت متعالی که ارزشها بر اساس آن سنجیده شوند وجود ندارد. هیچ مقام و نهادی خواه مذهبی یا دنیوی نمی‌تواند به وضع قواعد و قوانین ارزشی بپردازد؛ بنابراین نظریات «لذت و رنج» فردی به عنوان مبدأ خیر و شر اخلاقی تلقّی می‌گردد.
ب. در عرصه ارزشها و اخلاق: فردگرایی ارزش‌های مطلق بیرون از فرد را نفی می‌کند و با تفکیک واقعیت و ارزش یا هست و باید از یکدیگر، اخلاقیات را در حیطه انتخاب فردی و سلیقه شخصی قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، ارزشها به فرد و تجربه و شناخت فردی و اراده او متصل می‌شوند و هیچ حقیقت متعالی که ارزشها بر اساس آن سنجیده شوند وجود ندارد. هیچ مقام و نهادی خواه مذهبی یا دنیوی نمی‌تواند به وضع قواعد و قوانین ارزشی بپردازد؛ بنابراین نظریات «لذت و رنج» فردی به عنوان مبدأ خیر و شر اخلاقی تلقّی می‌گردد.


ج. در حوزه دین و مذهب: که با تأکید بر وجدان فردی به عنوان معیار تشخیص خوب و بد و آزادی و نیز ارتباط بدون واسطه با خداوند و حق تفسیر متون مذهبی همراه است و در نهایت حقایق و آموزه‌های مذهبی در وجدان گسیخته افراد متعدد و امیال آنها گم می‌شود و به وادی فراموشی سپرده می‌شوند.
ج. در حوزه دین و مذهب: که با تأکید بر وجدان فردی به عنوان معیار تشخیص خوب و بد و آزادی و نیز ارتباط بدون واسطه با خداوند و حق تفسیر متون مذهبی همراه است و در نهایت حقایق و آموزه‌های مذهبی در وجدان گسیخته افراد متعدد و امیال آنها گم می‌شود و به وادی فراموشی سپرده می‌شوند.
خط ۴۰: خط ۳۹:


== عقیده به نیک نهادی انسان و نفی اهمیت عقیده برای انسان ==
== عقیده به نیک نهادی انسان و نفی اهمیت عقیده برای انسان ==
لیبرالیسم انسان‌ها را در همه جا در برابر قانون دارای حقوق برابر می‌داند و معتقد است که اساساً «عقیده» هیچ دخالتی در سیرت انسانی انسان‌ها ندارد، زیرا همه عقاید از حیث انسانی بودن یا نبودن، مساوی بوده و بی‌تأثیرند، به عبارت دیگر حق و باطلی فراتر از امیال و منافع انسان، و ارزشهایی فراتر از تصمیم او وجود ندارد، ملاک رفتار اجتماعی و دوستی‌ها و دشمنی‌های ما، باید منافع باشد نه عقاید، و نه فضیلت و عدالت، به تعبیر گویاتر، مؤمن و کافر مساوی‌اند چون ایمان و کفر مساوی است و سیرت کافران و ظالمان، همان قدر انسانی است که سیرت مؤمنان و عدالت‌خواهان انسان است.
لیبرالیسم انسان‌ها را در همه جا در برابر قانون دارای حقوق برابر می‌داند و معتقد است که اساساً «عقیده» هیچ دخالتی در سیرت انسانی انسان‌ها ندارد، زیرا همه عقاید از حیث انسانی بودن یا نبودن، مساوی بوده و بی‌تأثیرند، به عبارت دیگر حق و باطلی فراتر از امیال و منافع انسان، و ارزش‌هایی فراتر از تصمیم او وجود ندارد. ملاک رفتار اجتماعی و دوستی‌ها و دشمنی‌های ما، باید منافع باشد نه عقاید، و نه فضیلت و عدالت، به تعبیر گویاتر، مؤمن و کافر مساوی‌اند چون ایمان و کفر مساوی است و سیرت کافران و ظالمان، همان قدر انسانی است که سیرت مؤمنان و عدالت‌خواهان انسان است.


'''نقد:'''
'''نقد:'''
خط ۵۱: خط ۵۰:


== عقل‌گرایی ==
== عقل‌گرایی ==
عقل‌گرایی یعنی<ref>همان، ص۴۵۸–۴۶۰.</ref> باور به کفایت و لیاقت و بسندگی عقل انسانی برای تأمین سعادت انسان. در این تفکر همه انسانها به دور از گرایش‌ها، امیال و عواطف از نیروی خرد بهره‌مند هستند و سلب آزادی از خرد انسان، معادل نفی خردورزی اوست. عقل‌گرایی لیبرالیستی به شدت مشحون و پیچیده در تجربه‌گرایی است. به تعبیری، این عقل و عقلانیت، یک عقلانیت علمی است یعنی رهایی از جزمیت و قدرت و اعتقاد و اصرار بر روش آزمون و خطا در تمامی شئون زندگی است. همچنان که فرضیات علمی ابطال‌پذیر است، سیاست‌های جامعه لیبرال نیز در معرض ردّ و ابطال است و نتیجتاً هر دو متضمن تساهل در مواجهه با عقاید دیگران هستند. خلاصه اینکه لیبرالیسم روش تجربی را از حوزه معارف حسی به حوزه‌های دیگر زندگی (مثل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق و…) تسرّی می‌دهد.
عقل‌گرایی یعنی<ref>فرهنگ واژه‌ها،  ص۴۵۸–۴۶۰.</ref> باور به کفایت و لیاقت و بسندگی عقل انسانی برای تأمین سعادت انسان. در این تفکر همه انسانها به دور از گرایش‌ها، امیال و عواطف از نیروی خرد بهره‌مند هستند و سلب آزادی از خرد انسان، معادل نفی خردورزی اوست. عقل‌گرایی لیبرالیستی به شدت مشحون و پیچیده در تجربه‌گرایی است. به تعبیری، این عقل و عقلانیت، یک عقلانیت علمی است یعنی رهایی از جزمیت و قدرت و اعتقاد و اصرار بر روش آزمون و خطا در تمامی شئون زندگی است. همچنان که فرضیات علمی ابطال‌پذیر است، سیاست‌های جامعه لیبرال نیز در معرض ردّ و ابطال است و نتیجتاً هر دو متضمن تساهل در مواجهه با عقاید دیگران هستند. خلاصه اینکه لیبرالیسم روش تجربی را از حوزه معارف حسی به حوزه‌های دیگر زندگی (مثل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اخلاق و…) تسرّی می‌دهد.


'''نقد:''' این دیدگاه منجر به تنگ شدن معیارها و ملاک‌های داوری انسان می‌شود، و مفاهیم دینی و ماوراء طبیعی بی‌مفهوم می‌شود و تنها واقعیت‌هایی که قابل تجربه‌اند حقیقت تلقّی می‌شوند.
'''نقد:''' این دیدگاه منجر به تنگ شدن معیارها و ملاک‌های داوری انسان می‌شود، و مفاهیم دینی و ماوراء طبیعی بی‌مفهوم می‌شود و تنها واقعیت‌هایی که قابل تجربه‌اند حقیقت تلقّی می‌شوند.


== حقوق طبیعی و خودمختاری انسان ==
== حقوق طبیعی و خودمختاری انسان ==
لیبرالیسم<ref>همان، ص۴۶۳.</ref> می‌گوید انسان موجودی دارای حق است نه دارای تکلیف، و از حق حاکمیت برخوردار است و صرفاً برای تأمین آزادی و نظم و امنیت و برای آسان‌تر کردن زندگی و نیل به حقوق فردی، دست به ایجاد حکومت می‌زند و قدرت، خالی از تقدس و احترام است.
لیبرالیسم<ref>فرهنگ واژه‌ها،  ص۴۶۳.</ref> می‌گوید انسان موجودی دارای حق است نه دارای تکلیف، و از حق حاکمیت برخوردار است و صرفاً برای تأمین آزادی و نظم و امنیت و برای آسان‌تر کردن زندگی و نیل به حقوق فردی، دست به ایجاد حکومت می‌زند و قدرت، خالی از تقدس و احترام است.


'''نقد:'''
'''نقد:'''
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵

ویرایش