automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
ویژگیهای مدرنیسم در شاخههای مختلف معرفتشناختی، هستیشناختی، انسانشناختی و جامعهشناختی، شناخته میشوند. | |||
== ویژگیهای | == ویژگیهای معرفتشناختی مدرنیسم == | ||
۱. | ۱. علمگرایی یا علمزدگی: مدرنیسم با اصالت دادن به علوم تجربی، آن را از سایر شناختها برتر دانسته و در امور مختلف زندگی بر آن تکیه میکند.<ref>همان، ص۵۹.</ref> و قلمرو معرفتی انسان را به پدیدهها محدود ساخته، واقعیتهای دیگر را مردود میداند یا از آن غفلت میورزد. | ||
در واقع، پس از رنسانس، هنگامی که تفکر اروپایی درصدد گریز از ساختارها و سختگیریهای حکمت مدرسی برآمد، دو الگوی برجسته در اندیشه فلسفی، یعنی عقلگرایی و تجربه گرایی، شروع به شکلگیری کردند. هم عقل گرایان و هم تجربه گرایان با جدّیّت تمام در صدد ارائه ویژگیهای جایگزین برای خصوصیات ارسطویی فلسفه قرون وسطا برآمدند. هر دو گروه، فهم ارسطو از استدلال و معرفت و علم را مورد انتقاد قرار دادند. تجربه گرایان بر نقش تجربه حسی در کسب معرفت تأکید کردند. از همین رو، علوم تجربی سیطره کاملی بر غرب و اندیشه غربی یافت؛ به گونه ای که تاریخ هیچیک از علوم ـ از فیزیک و زیستشناسی گرفته تا روانشناسی و اقتصاد ـ نمیتواند بدون توجه به تأثیر تفکر تجربه گرایی بر پیشرفت این علوم، کامل باشد.<ref>Muhammad Legenhausen; Contemporary Topics Of Islamic Thought; P.۸۴.</ref> | در واقع، پس از رنسانس، هنگامی که تفکر اروپایی درصدد گریز از ساختارها و سختگیریهای حکمت مدرسی برآمد، دو الگوی برجسته در اندیشه فلسفی، یعنی عقلگرایی و تجربه گرایی، شروع به شکلگیری کردند. هم عقل گرایان و هم تجربه گرایان با جدّیّت تمام در صدد ارائه ویژگیهای جایگزین برای خصوصیات ارسطویی فلسفه قرون وسطا برآمدند. هر دو گروه، فهم ارسطو از استدلال و معرفت و علم را مورد انتقاد قرار دادند. تجربه گرایان بر نقش تجربه حسی در کسب معرفت تأکید کردند. از همین رو، علوم تجربی سیطره کاملی بر غرب و اندیشه غربی یافت؛ به گونه ای که تاریخ هیچیک از علوم ـ از فیزیک و زیستشناسی گرفته تا روانشناسی و اقتصاد ـ نمیتواند بدون توجه به تأثیر تفکر تجربه گرایی بر پیشرفت این علوم، کامل باشد.<ref>Muhammad Legenhausen; Contemporary Topics Of Islamic Thought; P.۸۴.</ref> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
بدین ترتیب، در اندیشه مدرنیسم، یگانه راه دستیابی به معرفت حقیقی، هم در حوزه طبیعت و هم در سایر حوزههای معرفتی، همان راه تجربه حسی (ظاهری) است و از این رو در این فرایند، تلاش تمدّن مدرن، پایهریزی جهان بینی و فلسفه خود بر پایه متدولوژی علمی است.<ref>بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژهها، ص۵۳۱.</ref> | بدین ترتیب، در اندیشه مدرنیسم، یگانه راه دستیابی به معرفت حقیقی، هم در حوزه طبیعت و هم در سایر حوزههای معرفتی، همان راه تجربه حسی (ظاهری) است و از این رو در این فرایند، تلاش تمدّن مدرن، پایهریزی جهان بینی و فلسفه خود بر پایه متدولوژی علمی است.<ref>بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژهها، ص۵۳۱.</ref> | ||
۲. رویکرد | ۲. رویکرد غایتگرایانه: مدرنیسم، در معرفت شناختی رویکردی غایت گرایانه (Teleological) و ابزارگرایانه (Instrumental) در پیش گرفت و آن را با ملاک بیرونی ارزیابی کرد. در این راستا، مدرنیسم ملاک معرفت را فراهم ساختن قدرت و سود برای حیات دنیوی انسان قرار داد. بر این اساس، بازگشت منبع شناخت، موضع شناخت و هدف آن، به جهان محسوس و دنیوی و به تعبیری به واقعیت این جهانی، میباشد.<ref>اندیشه حوزه، همان، ص۶۳.</ref> | ||
۳. عقلگرایی یا | ۳. عقلگرایی یا استدلالگرایی (Rationalism): عقل مدرن؛ عقل ابزاری، استدلال گر، جزئی، فنی و تکنولوژیک است و از آن به(Reason) تعبیر میشود و در مقابل آن، «عقل کلّی» یا «عقل سنّتی» قرار دارد که از آن با عنوان (Intellect) یاد میشود. این عقل از ویژگیهایی برخوردار است که آن را مختصّ به عصر مدرن کرده است: ۱. برخلاف عقل کلّی، تنها معطوف به غایات و اغراض عملی صرف است؛ ۲. قلمرو آن طبیعت مادّی است؛ ۳. شأن آن عبارت است از تنظیم منطقی مواد خام و معلومات تجربی (اعم از علوم طبیعی و علوم اجتماعی) و نتیجهگیری از آنها. به دلیل ویژگی دوم، عقل مدرن همواره درصدد ایجاد قدرت پیشبینی و کنترل طبیعت و روابط اجتماعی و طرح و برنامهریزی جهت امر معاش است.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۳۲.</ref> این عقلانیّت، یکی از محوریترین مؤلفههای مدرنیسم است و در واقع نقطه جدایی سه دوره یا سه رویکرد ماقبل مدرن، مدرن و پست مدرن را تشکیل میدهد؛ چرا که در تفکر ماقبل مدرن و سنّتی، عقل، عنصری لازم اما ناکافی قلمداد میشود، ولی عصر مدرن آن را کافی و کامل دانسته و بر آن تکیه میکند و آن را تنها عنصر سعادت آفرین میداند (عقل بسندگی). رویکرد پست مدرن، در نقطه مقابل این دو رویکرد، با نوعی بدبینی و شکاکیت، عقل را از اعتبار و فایده میاندازد (عقل گریزی) و گاه آن را به سخریّه میگیرد.<ref>همان، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref> | ||
== ویژگیهای | == ویژگیهای هستیشناختی مدرنیسم == | ||
رویکرد مدرنیسم نسبت به ساختار کلّی جهان و چگونگی ارتباط عناصر آن با یکدیگر، از ویژگیهای چندی برخوردار است که مهمترین آنها عبارتند از: | رویکرد مدرنیسم نسبت به ساختار کلّی جهان و چگونگی ارتباط عناصر آن با یکدیگر، از ویژگیهای چندی برخوردار است که مهمترین آنها عبارتند از: | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
۲. تغییر اندیشه رابطه انسان، جهان و خدا؛ اگر بر اساس تفکر سنّتی، خداوند حاکم مطلق و انسان، فرع تلقی میشد، مدرنیسم خدا را از حاکمیت مطلق بر انسان و جهان به زیر آورده و با اصالت دادن به انسان، وی را مسلط بر طبیعت خواند.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref> | ۲. تغییر اندیشه رابطه انسان، جهان و خدا؛ اگر بر اساس تفکر سنّتی، خداوند حاکم مطلق و انسان، فرع تلقی میشد، مدرنیسم خدا را از حاکمیت مطلق بر انسان و جهان به زیر آورده و با اصالت دادن به انسان، وی را مسلط بر طبیعت خواند.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۳۲–۵۳۳.</ref> | ||
== ویژگیهای | == ویژگیهای انسانشناختی مدرنیسم == | ||
مدرنیسم، نگاه ویژه ای به وجود انسان و جایگاه و اهداف او در جهان دارد که دارای مشخصاتی است، از جمله: | مدرنیسم، نگاه ویژه ای به وجود انسان و جایگاه و اهداف او در جهان دارد که دارای مشخصاتی است، از جمله: | ||