پرش به محتوا

حدیث فتح شهر امان به‌دست امام علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


'''داستان فتح شهر امان توسط امام علی(ع)''' مضمون حدیثی است که در کتاب [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|المناقب]] نوشته [[ابن شهر آشوب]]، بدون سند نقل شده و [[حدیث معتبر|معتبر]] نیست. بر اساس این روایت [[امام علی(ع)]] توسط [[پیامبر(ص)]] به جنگ با جُلُنْدَی بن کِرکِره حاکم وقت شهر امان (پایتخت کنونی عمان) فرستاده شد. بر پایه این حدیث، امام علی(ع) با فیل‌هایی که سپاه جلندی به همراه داشت سخن گفت و آنها امام(ع) را از ایمان خود به پیامبر(ص) خبر دادند. امام(ع) تنها، فیل فرمانده سپاه را که به پیامبر(ص) ایمان نداشت کشت.
'''داستان فتح شهر اَمّان توسط امام علی(ع)''' مضمون حدیثی است که در کتاب [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|المناقب]] نوشته [[ابن شهر آشوب]]، بدون سند نقل شده و [[حدیث معتبر|معتبر]] نیست. بر اساس این روایت [[امام علی(ع)]] توسط [[پیامبر(ص)]] به جنگ با جُلُنْدَی بن کِرکِره حاکم وقت شهر امان (پایتخت کنونی اردن) فرستاده شد. امام علی(ع) با فیل‌هایی که سپاه جلندی به همراه داشت سخن گفت و آنها امام(ع) را از ایمان خود به پیامبر(ص) خبردار کردند. امام(ع) تنها، فیل فرمانده سپاه را که به پیامبر(ص) ایمان نداشت کشت.


محتوای این حدیث نیز، با روایت‌های تاریخی سازگاری ندارد؛ زیرا جلندی در آن زمان درگذشته بود و فرزندان او حاکم امان بودند. همچنین با توجه به برخی روایت‌های تاریخی، [[عمرو بن عاص]] به دستور پیامبر(ص) به امان رفت و مردم آن بدون جنگ [[اسلام]] آوردند.
محتوای این حدیث نیز، با روایت‌های تاریخی سازگاری ندارد؛ زیرا جلندی در آن زمان درگذشته بود و فرزندان او حاکم امان بودند. همچنین با توجه به برخی روایت‌های تاریخی، [[عمرو بن عاص]] به دستور پیامبر(ص) به امان رفت و مردم آن بدون جنگ [[اسلام]] آوردند.
خط ۱۴: خط ۱۴:
{{عربی|لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ(ص) عَلِیّاً(ع) إِلَی مَدِینَةِ عَمَّانَ فِی قِتَالِ الْجُلُنْدَی بْنِ کِرْکِرَةَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ… دَعَا الْجُلُنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَةِ السَّوْدَاءِ… فَتَأْخُذَهُ أَسِیراً… أُزَوِّجُکَ ابْنَتِی… فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلُنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا… و [علی(ع)] جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَةٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ… ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُّ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلَ الْأَبْیَضَ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ… فَضَرَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَرْبَةً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ… وَ أَخَذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ… قَالَ(ع)... مُدَّ نَظَرَکَ فَمَدَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَصَرِهِ فَنَظَرَ النَّبِیَّ عَلَی سُورِ الْمَدِینَةِ وَ صَحَابَتِهِ. فَقَالَ: مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ؟ فَقَالَ: سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ؟ قَالَ: مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً. فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ… مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ. وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلُنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً… وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ…}}<ref name=":0">ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ ق، ج‏۲، ص۳۱۱.</ref>
{{عربی|لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ(ص) عَلِیّاً(ع) إِلَی مَدِینَةِ عَمَّانَ فِی قِتَالِ الْجُلُنْدَی بْنِ کِرْکِرَةَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ… دَعَا الْجُلُنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَةِ السَّوْدَاءِ… فَتَأْخُذَهُ أَسِیراً… أُزَوِّجُکَ ابْنَتِی… فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلُنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا… و [علی(ع)] جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَةٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ… ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُّ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلَ الْأَبْیَضَ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ… فَضَرَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَرْبَةً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ… وَ أَخَذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ… قَالَ(ع)... مُدَّ نَظَرَکَ فَمَدَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَصَرِهِ فَنَظَرَ النَّبِیَّ عَلَی سُورِ الْمَدِینَةِ وَ صَحَابَتِهِ. فَقَالَ: مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ؟ فَقَالَ: سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ؟ قَالَ: مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً. فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ… مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ. وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلُنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً… وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ…}}<ref name=":0">ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ ق، ج‏۲، ص۳۱۱.</ref>


{{نقل قول|پیامبر(ص)، علی(ع) را به سوی امّان (پایتخت کشور عمان) برای جنگ با جلندی بن کرکره فرستاد، بین آنها جنگ سختی روی داد… جلندی به غلامش کندی گفت: «اگر تو به جنگ شخصی که عمامه سیاه دارد بروی و او را اسیر کنی… دخترم را به عقد تو درمی‌آورم.» کندی سوار فیل سفید شد. جلندی سی فیل داشت که با فیل‌ها و لشکر به جنگ مسلمانان رفت… امام علی(ع) با کلماتی با فیل‌ها سخن گفت که کسی از انسان‌ها آن را نمی‌فهمید. ۲۹ زنجیر فیل سرهای‌شان را پایین انداخته و به لشکر مشرکان از راست و چپ حمله‌ور شدند… سپس فیل‌ها به سوی امام علی(ع) برگشته و به او، طوری که مردم صدای آنها را می‌شنیدند گفتند: «ای علی! ما محمد را می‌شناسیم و به پروردگار محمد ایمان داریم؛ به جز آن فیل سفید که محمد و آل او را نمی‌شناسد.»...  امام(ع) با ذوالفقار یک ضربه بر او زد که سرش از بدنش جدا شد... او کندی را از پشت فیل گرفت... [و] به او گفت: «نگاه کن.» پس خداوند حجاب‌ها را از جلوی چشمان او برداشت و او، پیامبر(ص) را با اصحابش در مدینه دید و گفت: «ای اباالحسن! این شخص کیست؟» حضرت فرمود: «سید و آقای‌مان رسول خدا است.» کندی گفت: «از اینجا تا آنجا چقدر فاصله است؟» امام(ع) فرمود: «چهل روز.» کندی گفت: «...دستت را دراز کن تا ایمان بیاورم.» آنگاه گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله»؛ امام علی(ع) جلندی را کشت و افراد زیادی با او در دریا غرق شدند... و دیگران اسلام آوردند.}}
{{نقل قول|پیامبر(ص)، علی(ع) را به سوی امّان (پایتخت کشور اردن) برای جنگ با جلندی بن کرکره فرستاد، بین آنها جنگ سختی روی داد… جلندی به غلامش کندی گفت: «اگر تو به جنگ شخصی که عمامه سیاه دارد بروی و او را اسیر کنی… دخترم را به عقد تو درمی‌آورم.» کندی سوار فیل سفید شد. جلندی سی فیل داشت که با فیل‌ها و لشکر به جنگ مسلمانان رفت… امام علی(ع) با کلماتی با فیل‌ها سخن گفت که کسی از انسان‌ها آن را نمی‌فهمید. ۲۹ زنجیر فیل سرهای‌شان را پایین انداخته و به لشکر مشرکان از راست و چپ حمله‌ور شدند… سپس فیل‌ها به سوی امام علی(ع) برگشته و به او، طوری که مردم صدای آنها را می‌شنیدند گفتند: «ای علی! ما محمد را می‌شناسیم و به پروردگار محمد ایمان داریم؛ به جز آن فیل سفید که محمد و آل او را نمی‌شناسد.»...  امام(ع) با ذوالفقار یک ضربه بر او زد که سرش از بدنش جدا شد... او کندی را از پشت فیل گرفت... [و] به او گفت: «نگاه کن.» پس خداوند حجاب‌ها را از جلوی چشمان او برداشت و او، پیامبر(ص) را با اصحابش در مدینه دید و گفت: «ای اباالحسن! این شخص کیست؟» حضرت فرمود: «سید و آقای‌مان رسول خدا است.» کندی گفت: «از اینجا تا آنجا چقدر فاصله است؟» امام(ع) فرمود: «چهل روز.» کندی گفت: «...دستت را دراز کن تا ایمان بیاورم.» آنگاه گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله»؛ امام علی(ع) جلندی را کشت و افراد زیادی با او در دریا غرق شدند... و دیگران اسلام آوردند.}}


=== بررسی سند ===
=== بررسی سند ===
automoderated
۶٬۳۴۱

ویرایش