automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۸۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
'''علت مخالفت عمر بن خطاب با دستور پیامبر(ص) مبنی بر آوردن دوات و قلم'''، در لحظات واپسین عمر ایشان، جلوگیری از تعیین خلافت [[امام علی(ع)]] دانسته شده است؛ چنانکه از [[عمربن خطاب|عمر]] نیز نقل شده که از روی عمد با دستور پیامبر مخالفت کرده است چون میدانسته است که هدف پیامبر جانشینی علی(ع) بوده است. | '''علت مخالفت عمر بن خطاب با دستور پیامبر(ص) مبنی بر آوردن دوات و قلم'''، در لحظات واپسین عمر ایشان، جلوگیری از تعیین خلافت [[امام علی(ع)]] دانسته شده است؛ چنانکه از [[عمربن خطاب|عمر]] نیز نقل شده که از روی عمد با دستور پیامبر مخالفت کرده است چون میدانسته است که هدف پیامبر جانشینی علی(ع) بوده است. | ||
برخی معتقدند که مخالفت عمر با دستور پیامبر خلاف نص صریح قرآن است که همگان را به پیروی از دستورات پیامبر(ص) فرا میخواند؛ چنانکه او با تخطی از دستور پیامبر(ص)، اجتهاد در مقابل نص انجام داده است. | برخی معتقدند که مخالفت عمر با دستور پیامبر خلاف [[نص]] صریح قرآن است که همگان را به پیروی از دستورات پیامبر(ص) فرا میخواند؛ چنانکه او با تخطی از دستور پیامبر(ص)، [[اجتهاد در مقابل نص]] انجام داده است. | ||
== گزارش مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم == | == گزارش مخالفت عمر با آوردن دوات و قلم == | ||
در برخی از گزارشها آمده است که رسول خدا(ص) در بستر بیماری، فرمود: کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. در این میان عمر برخاست و گفت: «إنّ الرجل لیهجر، أو إنّ الرجل غلبه الوجع»، «پیامبر گرفتار تب شده (و هذیان میگوید) درد بر او غلبه یافته است.»<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، ص۲۴۵ – ۲۴۲؛ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، ج۱، ص۳۲۵؛ عبدالرزاق بن همام الصنعانی، الامالی فی آثار الصحابه، قاهره، مکتبه القرآن، ص۳۸؛ برای مصادر بیشتر ر.ک. مکاتیب الرسول، ج۲، ص ۶۲۶ – ۶۱۸.</ref> | {{اصلی|حدیث دوات و قلم}} | ||
در برخی از گزارشها آمده است که [[پیامبر(ص)|رسول خدا(ص)]] در بستر بیماری، فرمود: کاغذ و قلمی برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. در این میان عمر برخاست و گفت: «إنّ الرجل لیهجر، أو إنّ الرجل غلبه الوجع»، «پیامبر گرفتار تب شده (و هذیان میگوید) درد بر او غلبه یافته است.»<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، ص۲۴۵ – ۲۴۲؛ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، ج۱، ص۳۲۵؛ عبدالرزاق بن همام الصنعانی، الامالی فی آثار الصحابه، قاهره، مکتبه القرآن، ص۳۸؛ برای مصادر بیشتر ر.ک. مکاتیب الرسول، ج۲، ص ۶۲۶ – ۶۱۸.</ref> | |||
این روایت را که به واقعه «یوم الخمیس» رخداد روز پنجشنبه معروف است، اکثر مورخان و محدثان | این [[روایت]] را که به واقعه «یوم الخمیس» رخداد روز پنجشنبه معروف است، اکثر مورخان و محدثان نقل کردهاند. از جمله بخاری در چند جای کتاب صحیح خود، در باب «کتاب العلم» و «باب قول المریض: قوموا عنی…» حدیث را آورده است.<ref>بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، کتاب العلم، ج۱، ص ۲۳ – ۲۲، باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد، ج۲، ص۱۲۰.</ref> | ||
بخاری و ابن سعد، نقل | از بخاری و ابن سعد، نقل شده است که [[عبدالله بن عباس]] در حالی که اشک بر گونههایش جاری بود، گفت: تمامی مصیبت و بدبختی به خاطر آن است که برخی با اختلاف و شلوغکاری خود، مانع از نوشتن کتاب توسط پیامبر(ص) شدند و گفتند که رسول خدا(ص) هذیان میگوید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۳، ص۱۹۳.</ref> پس از این مخالفت، رسول خدا(ص) فرمود: «برخیزید و بروید که نباید در حضور پیامبری ندای اختلاف برخیزد.» | ||
== دلیل مخالفت == | == دلیل مخالفت == | ||
در برخی گزارشهای تاریخی، عمر اعتراف میکند که از روی عمد مانع آوردن کاغذ و قلم، برای رسول خدا(ص) شده است، چنانچه میگوید من میدانستم که آن حضرت(ص) قصد دارد اسم علی(ع) را به صراحت به عنوان خلیفه بعد از خود بنویسد. ابن ابی الحدید به نقل از کتاب «تاریخ بغداد» نقل میکند که بعد از این که ابن عباس به عمر میگوید؛ رسول خدا(ص) علی(ع) را به خلافت منصوب کرده بود. عمر گفت: «آری رسول خدا(ص) تصمیم داشت تا حجت را با تصریح کردن به خلافت علی تمام کند؛ اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم.»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱۲، ص۲۱؛ ابوسعید آبی، نثر الدر، مصر، الهیئه العامه المصریه للکتب، | در برخی گزارشهای تاریخی، [[عمر بن خطاب]] اعتراف میکند که از روی عمد مانع آوردن کاغذ و قلم، برای رسول خدا(ص) شده است، چنانچه میگوید من میدانستم که آن حضرت(ص) قصد دارد اسم [[امام علی(ع)|علی(ع)]] را به صراحت به عنوان خلیفه بعد از خود بنویسد. [[ابن ابی الحدید]] به نقل از کتاب «تاریخ بغداد» نقل میکند که بعد از این که ابن عباس به عمر میگوید؛ رسول خدا(ص) علی(ع) را به خلافت منصوب کرده بود. عمر گفت: «آری رسول خدا(ص) تصمیم داشت تا حجت را با تصریح کردن به خلافت علی تمام کند؛ اما من به خاطر [[اسلام]] از این کار ممانعت کردم.»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱۲، ص۲۱؛ ابوسعید آبی، نثر الدر، مصر، الهیئه العامه المصریه للکتب، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۸.</ref> | ||
مخالفت عمر با هر توجیهی، با توجه به تصریح قرآن بر اطاعت از پیامبر(ص)، تخطی از دستور رسول خدا(ص)<ref>سوره نساء، آیه ۵۲.</ref> و به نوعی اجتهاد در مقابل نص دانسته شده است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱۲، ص۸۳ – ۸۲.</ref> | مخالفت عمر با هر توجیهی، با توجه به تصریح قرآن بر اطاعت از پیامبر(ص)، تخطی از دستور رسول خدا(ص)<ref>سوره نساء، آیه ۵۲.</ref> و به نوعی [[اجتهاد در مقابل نص]] دانسته شده است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مصر، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱۲، ص۸۳ – ۸۲.</ref> | ||
از سوی دیگر تخلف عمر از دستور | از سوی دیگر تخلف عمر از دستور پیامبر(ص) فقط مختص به این جریان نبوده است؛ چنانکه در همان روزها وقتی پیامبر(ص) سپاه اسامه را جهت جنگ با رومیان آماده کرد و فرمود: «انفذوا جَیشَ اُسامَه»<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، ص۱۹۰ – ۱۸۹.</ref> با این حال عمر و ابوبکر از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کردند؛ تا رسول خدا(ص) رحلت کرد. عدهای معتقدند در این که سران [[صحابه]] از جمله دو خلیفه نخست میبایست در سپاه باشند هیچ تردیدی وجود ندارد.<ref>الناشی الاکبر، مسائل الامامه و مقتطفات من الکتاب الاُوسط فی المقالات، بیروت، ۱۹۷۱م، ص۵۳؛ محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، ص۲۴۹؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۸۴.</ref> در کلمات امام علی(ع) آمده است که هدف از اعزام این سپاه، تثبیت ولایت آن حضرت بوده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۷۳، (به نقل از خصال شیخ صدوق).</ref> | ||
<span></span> | <span></span> | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =شد | ||
| تیترها = | | تیترها =شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |