automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
(←محتوا) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
بر اساس این روایت، امام رضا(ع) تصویر شیری را در مجلس ... زنده کرد و شیر، ... بلعید. محتوای این روایت با [[قرآن]] که معجزه [[حضرت موسی(ع)]] را بیان میکند، سازگار است؛ زیرا یکی از راههای اثبات راستگویی [[پیامبران]] و جانشینان آنان [[معجزه]] و [[کرامت]] است. | بر اساس این روایت، امام رضا(ع) تصویر شیری را در مجلس ... زنده کرد و شیر، ... بلعید. محتوای این روایت با [[قرآن]] که معجزه [[حضرت موسی(ع)]] را بیان میکند، سازگار است؛ زیرا یکی از راههای اثبات راستگویی [[پیامبران]] و جانشینان آنان [[معجزه]] و [[کرامت]] است. | ||
== حدیث و ترجمه == | ==حدیث و ترجمه== | ||
حدیث زنده شدن تصویر شیر به امر امام رضا (ع)، حدیثی طولانی است که در ابتدا به ماجرای خشکسالی در دوران مأمون خلیفه عباسی میپردازد که با خواندن نماز باران توسط امام رضا (ع) باران آمده و خشکسالی برطرف میشود. پس از آن به نگرانی اطرافیان خلیفه عباسی از جایگاه امام رضا (ع) پرداختهاست. در ادامه به ماجرای زنده شدن تصویر شیر به امر امام رضا (ع) پرداخته که بخشی از آن چنین است: | حدیث زنده شدن تصویر شیر به امر امام رضا (ع)، حدیثی طولانی است که در ابتدا به ماجرای خشکسالی در دوران مأمون خلیفه عباسی میپردازد که با خواندن نماز باران توسط امام رضا (ع) باران آمده و خشکسالی برطرف میشود. پس از آن به نگرانی اطرافیان خلیفه عباسی از جایگاه امام رضا (ع) پرداختهاست. در ادامه به ماجرای زنده شدن تصویر شیر به امر امام رضا (ع) پرداخته که بخشی از آن چنین است: | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
{{نقل قول|... یکی از وابستگان مأمون که امید داشت او را به ولایتعهدی انتخاب کنند نه امام رضا (ع) را… به مأمون گفت: از بزرگان این مرز و بوم جماعتی را حاضر کن؛ مانند سران سپاه، قاضیان و فقیهان، تا من نقص و کاستی علی بن موسی (امام رضا (ع)) را در حضور جمع روشن کنم… مأمون شخصیتهای بزرگی را در مجلس وسیعی حاضر کرد و خود در آن مجلس حضور یافت و امام رضا (ع) را در مقابل خود در جایگاه ولایتعهدی که برای او مقرّر داشته بود نشاند. آنگاه آن مرد حاجب که قول داده بود امام رضا (ع) را از مقامش پایین بیاورد، خطاب به امام (ع) گفت: مردم خیلی چیزها از شما حکایت میکنند و به قدری در وصف شما تندروی میکنند که اگر خود بر آن اطّلاع پیدا کنید از آن بیزاری خواهید جست. اوّلین چیزی که باید بگویم نماز طلب باران شما است که دعا کردی و باران آمد و حال اینکه بدون دعای شما هر ساله بدون هیچ دعائی در این موقع باران میبارد. مردم آن را برای شما معجزهای دانستهاند، و با این معجزه ثابت کردهاند که تو نظیر نداری و مانند تو کسی در دنیا نیست، در صورتی که این امیر المؤمنین -که خداوند پایدارش بدارد- [یعنی مأمون] از هر کسی برتر است و تو را منصب ولایتعهدی دادهاست و در مقامی قرار دادهاست که میشناسی و میدانی، پس سزاوار نیست که آنچه را به دروغ دربارهٔ تو گفتهاند تجویز کنی و وزر آن بر امیر المؤمنین باشد، امام رضا (ع) گفت: من بندگان خدا را از سخن گفتن دربارهٔ نعمتهایی که خدا به فضل خود به من داده مانع نمیشوم، نهایت آن است که من شوق و نشاط و خوشحالی بر اوصاف خود نمیکنم، و امّا اینکه گفتی: صاحبت یعنی مأمون من را در این منصب قرار دادهاست، بدان که او به من منصبی داده مانند منصبی که پادشاه مصر به یوسف صدیق داد و شرح حال آن دو را تو میدانی (یعنی تو میدانی که پادشاه مصر کافر بود و یوسف صدّیق پیامبر خدا). مرد با شنیدن این مطلب خشمگین شد و گفت: پسر موسی! از حدّ خود تجاوز کردی! خداوند برای باران زمانی را تقدیر کرده و آن در وقت معیّن میبارد، تو آن را برای خود علامت و معجزه قرار دادهای و به آن میبالی و برای خود برتری و قدرت نشان میدهی، گویا که کاری مانند حضرت ابراهیم (ع) هنگامی که مرغان قطعه قطعه شده را به اذن خدا زنده کرد انجام دادهای. اگر راست میگویی این دو را زنده کن و بر جان من بیانداز (اشاره کرد به دو شیر که بر مسند مأمون نقش شده بود). اگر این کار را انجام دادی آن وقت میتوانی آن را معجزه به حساب بیاوری، زیرا بارانی که عادت به باریدن دارد، تو سزاوارتر از دیگران نیستی که فقط به خاطر دعای تو باران ببارد، بلکه دیگران نیز با تو دعا کردند و اشاره کرد به نقش دو شیری که روبهروی هم بر تخت مأمون کشیده بودند، امام رضا (ع) خشگمین شد و فریادی بر آن دو صورت زد و گفت: این بدکار را بدرید و اثری از او باقی نگذارید. آن دو نقش به صورت دو شیر زنده درآمدند و بر مرد حمله کرده، او را دریدند و استخوانش را شکسته، جویدند و او را خوردند و خونش را لیسیدند. حاضران همه تماشا میکردند و حیران مانده بودند که چه میبینند…}} | {{نقل قول|... یکی از وابستگان مأمون که امید داشت او را به ولایتعهدی انتخاب کنند نه امام رضا (ع) را… به مأمون گفت: از بزرگان این مرز و بوم جماعتی را حاضر کن؛ مانند سران سپاه، قاضیان و فقیهان، تا من نقص و کاستی علی بن موسی (امام رضا (ع)) را در حضور جمع روشن کنم… مأمون شخصیتهای بزرگی را در مجلس وسیعی حاضر کرد و خود در آن مجلس حضور یافت و امام رضا (ع) را در مقابل خود در جایگاه ولایتعهدی که برای او مقرّر داشته بود نشاند. آنگاه آن مرد حاجب که قول داده بود امام رضا (ع) را از مقامش پایین بیاورد، خطاب به امام (ع) گفت: مردم خیلی چیزها از شما حکایت میکنند و به قدری در وصف شما تندروی میکنند که اگر خود بر آن اطّلاع پیدا کنید از آن بیزاری خواهید جست. اوّلین چیزی که باید بگویم نماز طلب باران شما است که دعا کردی و باران آمد و حال اینکه بدون دعای شما هر ساله بدون هیچ دعائی در این موقع باران میبارد. مردم آن را برای شما معجزهای دانستهاند، و با این معجزه ثابت کردهاند که تو نظیر نداری و مانند تو کسی در دنیا نیست، در صورتی که این امیر المؤمنین -که خداوند پایدارش بدارد- [یعنی مأمون] از هر کسی برتر است و تو را منصب ولایتعهدی دادهاست و در مقامی قرار دادهاست که میشناسی و میدانی، پس سزاوار نیست که آنچه را به دروغ دربارهٔ تو گفتهاند تجویز کنی و وزر آن بر امیر المؤمنین باشد، امام رضا (ع) گفت: من بندگان خدا را از سخن گفتن دربارهٔ نعمتهایی که خدا به فضل خود به من داده مانع نمیشوم، نهایت آن است که من شوق و نشاط و خوشحالی بر اوصاف خود نمیکنم، و امّا اینکه گفتی: صاحبت یعنی مأمون من را در این منصب قرار دادهاست، بدان که او به من منصبی داده مانند منصبی که پادشاه مصر به یوسف صدیق داد و شرح حال آن دو را تو میدانی (یعنی تو میدانی که پادشاه مصر کافر بود و یوسف صدّیق پیامبر خدا). مرد با شنیدن این مطلب خشمگین شد و گفت: پسر موسی! از حدّ خود تجاوز کردی! خداوند برای باران زمانی را تقدیر کرده و آن در وقت معیّن میبارد، تو آن را برای خود علامت و معجزه قرار دادهای و به آن میبالی و برای خود برتری و قدرت نشان میدهی، گویا که کاری مانند حضرت ابراهیم (ع) هنگامی که مرغان قطعه قطعه شده را به اذن خدا زنده کرد انجام دادهای. اگر راست میگویی این دو را زنده کن و بر جان من بیانداز (اشاره کرد به دو شیر که بر مسند مأمون نقش شده بود). اگر این کار را انجام دادی آن وقت میتوانی آن را معجزه به حساب بیاوری، زیرا بارانی که عادت به باریدن دارد، تو سزاوارتر از دیگران نیستی که فقط به خاطر دعای تو باران ببارد، بلکه دیگران نیز با تو دعا کردند و اشاره کرد به نقش دو شیری که روبهروی هم بر تخت مأمون کشیده بودند، امام رضا (ع) خشگمین شد و فریادی بر آن دو صورت زد و گفت: این بدکار را بدرید و اثری از او باقی نگذارید. آن دو نقش به صورت دو شیر زنده درآمدند و بر مرد حمله کرده، او را دریدند و استخوانش را شکسته، جویدند و او را خوردند و خونش را لیسیدند. حاضران همه تماشا میکردند و حیران مانده بودند که چه میبینند…}} | ||
== سند == | |||
حدیث زنده کردن تصویر شیر به امر امام رضا(ع)، توسط شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) ذکر شده است. او این حدیث را از ابوالحسن محمد بن قاسم مُفَسّر، از یوسف بن محمد بن زیاد، از علی بن محمد بن سیّار، از پدران آن دو، از امام حسن عسکری(ع)، از پدرش امام هادی(ع)، از پدرش امام جواد(ع) روایت کرده است. | |||
<br /> | |||
==محتوا== | ==محتوا== | ||