پیش نویس:امکلثوم(س)
امکلثوم، دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، از بانوان برجسته اهلبیت بود که در واقعه کربلا نقش مهمی در همراهی کاروان اسرا ایفا کرد. درباره حضور او در کربلا اختلافنظرهایی وجود دارد، اما بسیاری از منابع تاریخی از سخنرانیهای او در کوفه و شام یاد کردهاند. پس از واقعه عاشورا، او همراه اسیران به شام برده شد و سپس به مدینه بازگشت. در مورد زمان و مکان وفاتش نیز اختلاف است، اما برخی منابع وفات او را در مدینه ذکر کردهاند. مزار او نیز بهطور دقیق مشخص نیست و گزارشهای مختلفی درباره محل دفن او وجود دارد.
زندگینامه
امکلثوم بنت علی(س) دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بود. او در مدینه متولد شد و در خانوادهای که به دانش، شجاعت و دیانت شهرت داشت، پرورش یافت.[۱] برخی منابع او را کوچکترین دختر حضرت علی(ع) دانستهاند.[۲] از نظر تاریخی، اختلافاتی در مورد سال تولد او وجود دارد و برخی روایات تولد او را قبل از شهادت حضرت فاطمه(س) و برخی دیگر پس از آن دانستهاند.[۳]
در مورد ازدواج امکلثوم، گزارشهای تاریخی مختلفی وجود دارد. منابعی همچون ابن سعد در «الطبقات الکبری»[۴] و طبری در «تاریخ طبری»[۵] از ازدواج او با عمر بن خطاب سخن گفتهاند، اما این موضوع در میان تاریخنگاران و علمای شیعه و سنی محل اختلاف است.[۶] شیخ مفید در «المسائل العکبریة»[۷] و علامه امینی در «الغدیر»[۸] این ازدواج را رد کردهاند و آن را ساخته مخالفان دانستهاند. در مقابل، برخی منابع اهل سنت بر این ازدواج تأکید دارند و آن را نشانهای از ارتباط حسنه میان خاندان پیامبر(ص) و خلفا دانستهاند.[۹] همچنین، برخی منابع از ازدواج او با عون بن جعفر سخن گفتهاند، اما در مورد تعداد ازدواجهای او و فرزندانش اطلاعات دقیقی در دست نیست.[۱۰]
حضور در کربلا
در خصوص حضور امکلثوم در واقعه کربلا، گزارشهای تاریخی متفاوتی وجود دارد. برخی منابع تصریح کردهاند که او به همراه کاروان امام حسین(ع) در این واقعه حضور داشت. ابن طاووس در «لهوف» و خوارزمی در «مقتل الحسین» نام او را در میان اسرا ذکر کرده و گفتهاند که او در کنار حضرت زینب(س) و سایر زنان اهل بیت، پس از شهادت امام حسین(ع)، به اسارت سپاه کوفه درآمد و همراه سایر اسرا به شام برده شد.[۱۱][۱۲]
امکلثوم پس از فاجعه عاشورا نقش فعالی در پیامرسانی این واقعه داشت. ابناعثم کوفی به ذکر خطبهای از امکلثوم در کوفه پرداخته که در آن، وی مردم کوفه را برای خیانت به امام حسین(ع) سرزنش میکند.[۱۳] وی در سخنان خود خطاب به مردم کوفه گفت: "ای مردم خیانتکار! آیا شرم ندارید که فرزند پیامبر خود را به این وضع دچار کردید؟" این خطبه، همچون خطبه حضرت زینب(س)، در افشای جنایات یزید و سپاهیان او تأثیرگذار بود.[۱۴] به گزارش ابن کثیر در «البدایة و النهایة»، امکلثوم در مسیر اسارت در شام، در کنار حضرت زینب(س)، نقش حمایتی و مدیریتی مهمی بر عهده داشت. وی در جریان ملاقات کاروان اسرا با یزید بن معاویه، در دربار شام نیز سخنرانی کرد و او را به سبب ظلم و کشتار فرزند پیامبر(ص) مورد انتقاد قرار داد.[۱۵] شیخ مفید نیز روایت میکند که امکلثوم در کنار سایر زنان اهل بیت، مسئولیت پرستاری از کودکان و زنان مجروح را نیز بر عهده داشت.[۱۶] برخی گزارشها حاکی از آن است که او در مواجهه با جسارتهای سپاهیان یزید، نقش یک محافظ را ایفا میکرد و در برابر آزار و اذیتهای آنان ایستادگی مینمود.[۱۷]
برخی منابع نیز حضور امکلثوم را در کربلا کمرنگتر دانسته و تنها به ذکر نام او در میان زنان خاندان اهل بیت اشاره کردهاند.[۱۸] اما در مقابل، علامه مجلسی در «بحارالانوار» حضور فعال او را در کنار حضرت زینب(س) و دیگر اسرا تأیید کرده و نقل میکند که وی در شام از یزید خواست تا به اهل بیت احترام بگذارد و آنان را آزاد کند.[۱۹]
وفات
در مورد وفات امکلثوم، روایتهای مختلفی وجود دارد. برخی منابع از وفات او در مدینه و دفن در قبرستان بقیع سخن گفتهاند.[۲۰] ابنحجر عسقلانی در «الإصابة فی تمییز الصحابة» نیز از مدفن او در بقیع سخن گفته است.[۲۱] در مقابل، برخی دیگر معتقدند که او در مسیر بازگشت از شام، درگذشت؛ ابنجوزی از احتمال وفات او در مسیر بازگشت از شام و دفن در سرزمین شام یاد کرده است. برخی گزارشها حاکی از آن است که امکلثوم پس از بازگشت به مدینه، زندگی خود را در انزوا گذراند و به ذکر و عبادت پرداخت.[۲۲]
منابع
- ↑ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله (۱۴۱۲). الاستیعاب فی معرفة الأصحاب. ج۴. بیروت: دارالجیل. ص۱۹۵۴.
- ↑ ابن شهر آشوب مازندرانی (۱۳۷۹). مناقب آل أبیطالب(ع). ج۳. قم: انتشارات علامه. ص۳۰۴.
- ↑ بلاذری (۱۴۱۷). انساب الاشراف. ج۲. بیروت: دار الفکر. ص۳۲۲.
- ↑ ابن سعد (۱۴۰۵). الطبقات الکبری. ج۸. بیروت: دار صادر. ص۴۶۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۱۴۰۹). تاریخ طبری. ج۳. بیروت: دار التراث. ص۵۰.
- ↑ بلاذری (۱۴۱۷). انساب الاشراف. ج۲. بیروت: دار الفکر. ص۳۲۳.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). المسائل العکبریه. بیروت: انتشارات دار المفید. ص۳۳.
- ↑ علامه امینی (۱۳۹۷). الغدیر. ج۶. بیروت: دار الکتاب العربی. ص۳۴۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۳. بیروت: دار التراث. ص۵۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۳. بیروت: دار التراث. ص۵۱.
- ↑ سید بن طاووس (۱۴۱۶). لهوف. تهران: دار الاسوه. ص۱۸۰.
- ↑ خوارزمی (۱۴۱۰). مقتل الحسین. ج۲. بیروت: دارالمعرفه. ص۳۵۰.
- ↑ کوفی، ابن اعثم (۱۴۱۱). الفتوح. ج۵. بیروت: دار الکتب العلمیة. ص۲۲۸.
- ↑ کوفی، ابن اعثم (۱۴۱۱). الفتوح. ج۵. بیروت: دار الکتب العلمیة. ص۲۲۸.
- ↑ ابن کثیر (۱۴۱۷). البدایه و النهایه. ج۸. بیروت: دارالفکر. ص۲۱۵.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج۲. بیروت: دار المفید. ص۱۳۵.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج۲. بیروت: دار المفید. ص۱۳۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۳. بیروت: دار التراث. ص۵۶.
- ↑ علامه مجلسی (۱۴۰۳). بحار الانوار. ج۴۵. بیروت: موسسه الوفاء. ص۱۳۴.
- ↑ ابن عساک (۱۴۱۵). تاریخ دمشق. ج۷. بیروت: دارالفکر. ص۳۶۰.
- ↑ عسقلانی، ابن حجر (۱۴۱۵). الاصابه فی تمییز الصحابه. ج۸. بیروت: دارالکتب العلمیة. ص۳۲۱.
- ↑ ابن جوزی (۱۴۰۱). صفوة الصفوة. ج۲. بیروت: دارالفکر. ص۳۱۱.