رابطه ایمان و معرفت: تفاوت میان نسخهها
جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه'
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
(جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
قوم [[بنیاسرائیل]] در عین حال که یقین و معرفت داشتند، باز [[عناد]] و کفر ورزیدند؛ پس معرفت شرط کافی و [[علت تامه]] برای ایمان نیست. حق آن است که ایمان به جز معرفت، باید به زیور تسلیم و [[خضوع]] نیز آراسته باشد. اگر [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]] باشد، اسلام در متن ایمان حضور جدی دارد و همین امر است که ایمان را از دانش صرف و خشک متمایز میسازد. به این ترتیب ایمان با وجود آنکه عین معرفت و تنها معرفت نیست، ولی با معرفت نسبت و پیوندی ناگسستنی دارد. | قوم [[بنیاسرائیل]] در عین حال که یقین و معرفت داشتند، باز [[عناد]] و کفر ورزیدند؛ پس معرفت شرط کافی و [[علت تامه]] برای ایمان نیست. حق آن است که ایمان به جز معرفت، باید به زیور تسلیم و [[خضوع]] نیز آراسته باشد. اگر [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]] باشد، اسلام در متن ایمان حضور جدی دارد و همین امر است که ایمان را از دانش صرف و خشک متمایز میسازد. به این ترتیب ایمان با وجود آنکه عین معرفت و تنها معرفت نیست، ولی با معرفت نسبت و پیوندی ناگسستنی دارد. | ||
همین دیدگاه از کلمات مرحوم [[علامه طباطبایی]] به دست میآید. در اوایل [[سوره بقره]]، قرآن تنها برای متقین، [[کتاب هدایت]] معرفی شده است. [[اهل تقوی]] ویژگیهایی دارند که از آن جمله ایمان به غیب است. مرحوم علامه ایمان را اینگونه تعریف کردهاند: «ایمان تمکّن یافتن اعتقاد در قلب انسان است. ایمان از | همین دیدگاه از کلمات مرحوم [[علامه طباطبایی]] به دست میآید. در اوایل [[سوره بقره]]، قرآن تنها برای متقین، [[کتاب هدایت]] معرفی شده است. [[اهل تقوی]] ویژگیهایی دارند که از آن جمله ایمان به غیب است. مرحوم علامه ایمان را اینگونه تعریف کردهاند: «ایمان تمکّن یافتن اعتقاد در قلب انسان است. ایمان از مادّه امن گرفته شده است. وجه تسمیه آن است که گویا شخص مؤمن با ایمان از ریب و شک که آفت اعتقاد است، ایمن میشود»<ref>المیزان، ج۱، ص۴۵.</ref>. از این عبارت دو نکته مهم به دست میآید: | ||
* اول اینکه ایمان از سنخ [[اعتقاد]] و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است که به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛ زیرا باید معرفت به عقد قلب درآید و با هستی انسانی گره خورد. | * اول اینکه ایمان از سنخ [[اعتقاد]] و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است که به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛ زیرا باید معرفت به عقد قلب درآید و با هستی انسانی گره خورد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
حضرت علی(ع) در بیانی بسیار واضح، ایمان را از سنخ معرفت، اما معرفت قلبی معرفی میکند که اقرار به زبان و رفتار دینی دو علامت آن است؛ «ایمان معرفت قلبی، اقرار لسانی و رفتار جوارحی است»<ref>نهج البلاغه، خ ۲۱۸، ص۱۱۸۶.</ref> . | حضرت علی(ع) در بیانی بسیار واضح، ایمان را از سنخ معرفت، اما معرفت قلبی معرفی میکند که اقرار به زبان و رفتار دینی دو علامت آن است؛ «ایمان معرفت قلبی، اقرار لسانی و رفتار جوارحی است»<ref>نهج البلاغه، خ ۲۱۸، ص۱۱۸۶.</ref> . | ||
از مجموع این مباحث برمیآید که علم و معرفت، جزء مقوّم ایمان است؛ هرچند در مفهوم ایمان عناصر دیگری هم دخالت دارند؛ بنابراین ایمان، آنگونه که [[اشاعره]] و [[مرجئه]] و [[ماتریدیه]] میگویند، صرفاً «تصدیق» نیست.<ref>نقل از: دائره المعارف اسلامی، Iman، ج۳، ص۱۱۷۰؛ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، | از مجموع این مباحث برمیآید که علم و معرفت، جزء مقوّم ایمان است؛ هرچند در مفهوم ایمان عناصر دیگری هم دخالت دارند؛ بنابراین ایمان، آنگونه که [[اشاعره]] و [[مرجئه]] و [[ماتریدیه]] میگویند، صرفاً «تصدیق» نیست.<ref>نقل از: دائره المعارف اسلامی، Iman، ج۳، ص۱۱۷۰؛ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، ص۳۰۲؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ۱۹۶۹، ص۳۴۷؛ بدوی، عبد الرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین، جزء اول، ص۶۲۶؛ رازی، فخر الدین، المحصل، بیروت، مکتبه دارالتراث، ص۵۶۷؛ التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، قم، انتشارات شریف رضی، ج۵، ص۱۸۱ به بعد؛ جعفریان، رسول، مرجئه، تاریخ و اندیشه، ص۴۱.</ref> | ||
همچنین ایمان فقط «عمل» نیست؛ آنگونه که [[معتزله]] پنداشتهاند.<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل، ج۳، ص۲۳۰؛ ایزو تسو، فهم ایمان در کلام اسلامی، فصل سوم؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۵۳۸؛ قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، بخش ۱۳۸۴، ص۷۰۷–۷۰۱؛ مقالات الاسلامیین، بخش ۱۹۶۹، ص۳۳۲ ¬ـ ۳۲۹، احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۶۳.</ref> ایمان | همچنین ایمان فقط «عمل» نیست؛ آنگونه که [[معتزله]] پنداشتهاند.<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل، ج۳، ص۲۳۰؛ ایزو تسو، فهم ایمان در کلام اسلامی، فصل سوم؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۵۳۸؛ قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، بخش ۱۳۸۴، ص۷۰۷–۷۰۱؛ مقالات الاسلامیین، بخش ۱۹۶۹، ص۳۳۲ ¬ـ ۳۲۹، احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۶۳.</ref> ایمان حلقه وصل معرفت و عمل است. اگر دل رنگ ایمان به خود بگیرد، قطعاً در رفتار تأثیر خواهد گذاشت. ایمان پذیرفتن با تمام وجود است و «پذیرفتن» امری است غیر از «دانستن» و بیش از آن. تفاوت در «پذیرفتن، باور کردن، به عقد قلب درآوردن و ایمان داشتن» است؛ بنابراین مؤمن و کافر ممکن است در علم و معرفت مشترک باشند؛ اما مؤمن دانستههای خویش را با جان و قلب پذیرفته است و این ایمان است. اما کافر، چه بسا به معارف صحیح خود اعتماد و باوری پیدا نکرده است و از این روی فاقد ایمان است. | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
== منابع == | == منابع == |