هجوم به خانه حضرت فاطمه در منابع اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(این ویرایش توسط ارزیابان ویکی‌پاسخ از صفحه مبدا پیش نویس:اسناد شهادت حضرت فاطمه(س) در کتب اهل سنت که توسط کاربر:Mohammadaminrazi ساخته شده بود، به اینجا منتقل شده است.)
برچسب: خنثی‌سازی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
* [[بلاذری]] (۲۷۹ق)، در کتاب ''[[انساب الاشراف]]'' خود، مطلبی را از ماجرای بیعت‌گیری از حضرت علی(ع) نقل می‌کند، او می‌نویسد: {{متن عربی|بعث أبوبکر عمربن الخطاب إلى علی حین قعد عن بیعته، و قال: ائتنی به بأعنف العنف…|ترجمه=وقتی علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، ابوبکر، عمربن خطاب را به دنبال وی فرستاد و به او گفت: علی را با بی‌رحمی تمام نزد من بیاور!...}}<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=أنساب الأشراف|سال=1417|نام=أحمد بن یحیی بن جابر|نام خانوادگی= البلاذری|ناشر=دارالفکر|جلد=1|صفحه=587|زبان=عربی|مکان=بیروت|ویرایش=|پیوند=}}</ref>
* [[بلاذری]] (۲۷۹ق)، در کتاب ''[[انساب الاشراف]]'' خود، مطلبی را از ماجرای بیعت‌گیری از حضرت علی(ع) نقل می‌کند، او می‌نویسد: {{متن عربی|بعث أبوبکر عمربن الخطاب إلى علی حین قعد عن بیعته، و قال: ائتنی به بأعنف العنف…|ترجمه=وقتی علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، ابوبکر، عمربن خطاب را به دنبال وی فرستاد و به او گفت: علی را با بی‌رحمی تمام نزد من بیاور!...}}<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=أنساب الأشراف|سال=1417|نام=أحمد بن یحیی بن جابر|نام خانوادگی= البلاذری|ناشر=دارالفکر|جلد=1|صفحه=587|زبان=عربی|مکان=بیروت|ویرایش=|پیوند=}}</ref>
* [[بلاذری]] محدث بزرگ اهل سنت نقل می‌کند: ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی(ع) از بیت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتش‌زا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه رو به رو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می‌بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت:بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=انساب الاشراف|سال=1338|نام=احمد بن یحیی|نام خانوادگی=بلاذزی|ناشر=مؤسسة الأعلمی للمطبوعات|صفحه=586|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
* [[بلاذری]] محدث بزرگ اهل سنت نقل می‌کند: ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی(ع) از بیت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتش‌زا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه رو به رو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می‌بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت:بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=انساب الاشراف|سال=1338|نام=احمد بن یحیی|نام خانوادگی=بلاذزی|ناشر=مؤسسة الأعلمی للمطبوعات|صفحه=586|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
*[[ابن قتیله]] می‌نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمد بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آننان فرستاد، او به در خانه علی(ع) آمد و به همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش می‌زنم، مردی به عمر گفت: ای [[ابا حفص]] (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد! ابن قتیله دنباله این داستان را سوزناتر و دردناک‌تر نوشته است، او می‌گوید: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید، افرادی که همراه عمر بودند هنگامی که صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند؛ ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن؛ علی(ع) گفت: اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می‌زنیم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الامامه و السیاسه|سال=1410|نام=عبدالله بن مسلم|نام خانوادگی=ابن‌قتیبه|ناشر=دار الأضواء|صفحه=12|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
*[[ابن قتیله]] می‌نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمد بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(ع) آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش می‌زنم، مردی به عمر گفت: ای [[ابا حفص]] (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد! ابن قتیله دنباله این داستان را سوزناتر و دردناک‌تر نوشته است، او می‌گوید: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید، افرادی که همراه عمر بودند هنگامی که صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند؛ ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن؛ علی(ع) گفت: اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می‌زنیم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الامامه و السیاسه|سال=1410|نام=عبدالله بن مسلم|نام خانوادگی=ابن‌قتیبه|ناشر=دار الأضواء|صفحه=12|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
*[[محمد بن جریر طبری]] اول (۳۱۰ق) در کتاب ''[[تاریخ طبری]]'' خود، مطلبی را درباره ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(س)، نقل می‌کند: {{متن عربی|حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال: «أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه|ترجمه=عمربن خطاب، به درب منزل علی بن ابی طالب(ع) آمد و در خانه طلحه و زبیر و برخی از مهاجرین بودند، فریاد زد: به خدا قسم اگر خارج نشوید و بیعت نکنید، خانه را آتش می‌زنم…}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ الامم والملوک|سال=|نام=أبی جعفر محمد بن جریر|نام خانوادگی= الطبری |ناشر=الاعلمی للمطبوعات|جلد=2|صفحه=443|زبان=عربی|مکان=بیروت|ویرایش=|پیوند=}}</ref>
*[[محمد بن جریر طبری]] اول (۳۱۰ق) در کتاب ''[[تاریخ طبری]]'' خود، مطلبی را درباره ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(س)، نقل می‌کند: {{متن عربی|حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال: «أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه|ترجمه=عمربن خطاب، به درب منزل علی بن ابی طالب(ع) آمد و در خانه طلحه و زبیر و برخی از مهاجرین بودند، فریاد زد: به خدا قسم اگر خارج نشوید و بیعت نکنید، خانه را آتش می‌زنم…}}.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ الامم والملوک|سال=|نام=أبی جعفر محمد بن جریر|نام خانوادگی= الطبری |ناشر=الاعلمی للمطبوعات|جلد=2|صفحه=443|زبان=عربی|مکان=بیروت|ویرایش=|پیوند=}}</ref>
*[[طبری]] می‌نویسد: عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: ربیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود. ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری|سال=303|نام=محمد بن جریر بن یزید|نام خانوادگی=طبری|جلد=2|صفحه=443}}</ref>
*[[طبری]] می‌نویسد: عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: ربیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود. ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری|سال=303|نام=محمد بن جریر بن یزید|نام خانوادگی=طبری|جلد=2|صفحه=443}}</ref>
trustworthy
۵۶۵

ویرایش