۱٬۴۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
درباره ویژگی دوم، یعنی داوری در قبال انسانها بر اساس مخالفت یا موافقت آنان در زمینه آتوریته، باید گفت مگر قرآن چنین نکرد؟ شما از بیست آیه اول سوره بقره به دست میآورید که انسانها سه دستهاند: متقین، کفار و منافقین. آن که اهل نفاق یا کفر است با ما نیست. تنها متقین با یکدیگر برادرند: {{قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه}} و دربارهٔ آخرین ویژگی نظامهای دگماتیک، یعنی حک و اصلاحناپذیر بودن، باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ علوم اسلامی خلاف این را نشان میدهد. تاریخ علوم اسلامی سرشار از اختلافات علمی، مباحثات جدی، انتقادهای بیرحمانه و در نتیجه رشد جریان علم است. یکی از بهترین نمونهها، ایرادها و انتقادهای سخت و جدیای است که غزالی و فخر رازی به حکمت بوعلی داشتند و پاسخهایی است که خواجه برای احیای تفکر کلامی فلسفی ارائه کرد. | درباره ویژگی دوم، یعنی داوری در قبال انسانها بر اساس مخالفت یا موافقت آنان در زمینه آتوریته، باید گفت مگر قرآن چنین نکرد؟ شما از بیست آیه اول سوره بقره به دست میآورید که انسانها سه دستهاند: متقین، کفار و منافقین. آن که اهل نفاق یا کفر است با ما نیست. تنها متقین با یکدیگر برادرند: {{قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه}} و دربارهٔ آخرین ویژگی نظامهای دگماتیک، یعنی حک و اصلاحناپذیر بودن، باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ علوم اسلامی خلاف این را نشان میدهد. تاریخ علوم اسلامی سرشار از اختلافات علمی، مباحثات جدی، انتقادهای بیرحمانه و در نتیجه رشد جریان علم است. یکی از بهترین نمونهها، ایرادها و انتقادهای سخت و جدیای است که غزالی و فخر رازی به حکمت بوعلی داشتند و پاسخهایی است که خواجه برای احیای تفکر کلامی فلسفی ارائه کرد. | ||
نقد خصوصیات نظامهای غیردگماتیک | '''نقد خصوصیات نظامهای غیردگماتیک''' | ||
درباره | درباره نظامهای غیر دگماتیک نیز چهار ویژگی بیان شد که چون این چهار خصیصه در برابر خصایص قبلی است تکرارشان نمیکنیم، و تنها چند اشکال دیگر را مطرح میکنیم: | ||
* استشهاد به سخن بوعلی بیجاست؛ زیرا بحث درباره اعتقاد غیر دگماتیک است و اینکه چون اینگونه عقاید با هر واقعیتی سازگار است، انسان را مبتلا به دلهره و اضطراب نمیکند؛ اما جملهٔ بوعلی درباره عارف و سالک است که هرگاه با واردات غیبی و لمعات رحمانی مواجه شود، چنان سرور و جذبه او را فرا میگیرد که علایمش به صورت خوشرویی و تبسم ظاهر میشود یا اینکه چون جهان را زیبا میبیند ـ{{قرآن|الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ|سوره = سجده|آیه = ۷|ترجمه = آن خدایی که هر چیز را به نیکوترین وجه خلقت کرد.}} به جهان اخم نمیکند، نه این که با سیلان واقعیت او هم سیال است و از این روی مهربان است؛ | |||
* سومین ویژگی نظامهای غیر دگماتیک آن است که آتوریته واحدی ندارد. حال سوال این است، اگر انسان یک آتوریته داشته باشد بهتر است یا چند آتوریته مختلف و گاه متضاد؟ به این آیه دقت کنید: {{قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ|سوره = زمر|آیه = ۲۹|ترجمه = خدا (برای کفر و ایمان) مثلی زده است. آیا شخصی که اربابانی متعدد دارد که همه مخالف با یکدیگرند، با آن کسی که تسلیم امر یک نفر است، حال این دو شخص یکسان است؟}} افزون بر اینکه قائلین به این دیدگاه پذیرفتند که باورهای غیر دگماتیک هم از سنخ باورهای آتوریته است. حداکثر اینکه در این نظریه آتوریتهها متعدد شدند و اگر دگم بودن معادل آتوریته بودن است، تفکیک نظامهای دگم و غیر دگم بیحاصل است؛ زیرا غیر دگماتیکها نیز آتورتیه شدند. | |||
* درباره اصلاحپذیری باید گفت که این بیان مبتنی بر پذیرش نظریه انسجام<ref>مدعای اصلی انسجامگروی توجیهی چنین است: یک باور تا حدی موجه است که با مجموعه باورها هماهنگ و سازگار باشد. در این نظریه ملاک صدق و توجیه، مطابقت گزاره با واقع نیست.</ref> است که این نظریه به مثابه یک بحث معرفتشناسی، خالی از مشکل نیست.<ref>نظریه انسجام که امروزه در معرفتشناسی طرفداران فراوانی دارد، منتقدانی نیز دارد از جمله اینکه میتوان دو مجموعه را در نظر گرفت که عناصر هر یک در درون خود از انسجام و سازگاری کافی برخوردارند؛ در عین حال این دو مجموعه طبق فرض با یکدیگر سرسازش نداشتند و متناقضاند. در این حالت باید هر دو مجموعه موجه و معتبر باشند. حال آنکه چون متناقضاند یکی از این دو مجموعه قطعاً موجه نیست. برای تفصیل بیشتر، ر ، ک: فعالی، محمد تقی، درآمدی بر معرفتشناسی، ص۱۹۶.</ref> | |||
'''پاسخ مقدمه سوم''' | |||
تفکیک اعتقاد از ایمان، و اعتقاد را ثابت، و ایمان را پویا و بیقراری دانستن. در اینباره میتوان گفت: | |||
* در بیان این مقدمه سخن از معرفت و شناخت است. چنین بیان شده: «صاحب ایمان کسی است که میگوید من باید جهان را آهسته آهسته بشناسم». همچنین گفته شده: «اگر بخواهد رأیش مطابق با واقع باشد، باید سایه به سایه واقعیت متبدل و متحول سیر کنند؛ باید حاضر باشد عقاید خود را با سیلان واقعیت سیلان بدهد». اینها، همه معرفت است؛ بنابراین شما ایمان را امر معرفتی دانستهاید. پس چگونه در قبال ایمان موضع شکاکانه اتخاذ میکنید. | |||
ثانیاً. در اینجا اعتقاد را اصولاً محکوم میکنید و به ایمان اصالت میدهید: «ایمان طلب واقعیت بیقرار است؛ در حالی که اعتقاد میخواهد واقعیت بیقرار را صاحب قرار کند. اما به محض آن که بخواهیم واقعیت بیقرار را متقرر کنیم آن واقعیت از دست میرود و مُثله میشود». این در حالی است که شما در مقدمه چهارم، نظامهای اعتقادی را دو دسته کردید و بر بخش غیر دگماتیک آن مهر تأیید نهادید. این دو سخن با یکدیگر سازگار نیست؛ زیرا در کلام نخست اعتقاد را به کلّی محکوم کردهاید و در بیان دوم بخشی از آن را تأیید نمودهاید. | ثانیاً. در اینجا اعتقاد را اصولاً محکوم میکنید و به ایمان اصالت میدهید: «ایمان طلب واقعیت بیقرار است؛ در حالی که اعتقاد میخواهد واقعیت بیقرار را صاحب قرار کند. اما به محض آن که بخواهیم واقعیت بیقرار را متقرر کنیم آن واقعیت از دست میرود و مُثله میشود». این در حالی است که شما در مقدمه چهارم، نظامهای اعتقادی را دو دسته کردید و بر بخش غیر دگماتیک آن مهر تأیید نهادید. این دو سخن با یکدیگر سازگار نیست؛ زیرا در کلام نخست اعتقاد را به کلّی محکوم کردهاید و در بیان دوم بخشی از آن را تأیید نمودهاید. |
ویرایش