پرش به محتوا

لیلةالمبیت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


== نقشه قتل پیامبر ==
== نقشه قتل پیامبر ==
مشرکان در طول تاریخ اسلام دسیسه‌های فراوانی برای پیامبر اکرم کردند و همگی برای این بود که چون مشرکان مکه نتوانستند از دعوت پیامبر اسلام(ص) جلوگیری کنند تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند؛ غافل از این‌که خداوند حافظ و نگهبان پیامبر خویش هست. آنها برای رویارویی با پیامبر اکرم، در آخر ماه صفر سال ۱۴ بعثت در «دار الندوه» (مجلس شورای مکه) اجتماع کردند و به چاره اندیشی پراختند. در این شورا برخی از حاضران پیشنهاد کردند که پیامبر تبعید یا زندانی شود ولی پیشنهاد رد شد. بعضی از مورخین نقل کرده‌اند، در این هنگام شیطان به صورت پیری پشمینه‌پوش، خوش‌قیافه و آراسته در آنجا حاضر شد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زندگانی محمد پیامبر اسلام، ترجمه: سید هاشم رسولی، چاپ هفتم|سال=۱۳۷۵|نام=عبدالملک|نام خانوادگی=ابن هشام|ناشر=کتابچی|جلد=۱|صفحه=۳۱۳_۳۱۵|مکان=تهران}}</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از مردم نجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رای من استفاده نمائید.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکامل فی التاریخ|سال=۱۳۸۵|نام=عزالدین علی|نام خانوادگی=ابن اثیر|ناشر=دارصادر|جلد=۱|صفحه=۶۹۴|مکان=بیروت}}</ref> سرانجام تصمیم گرفتند حضرت را به قتل برسانند و از هر قبیله جوانی آماده شود تا شبانه دسته‌جمعی بر سر حضرت محمد(ص) بریزند و او را در بستر خواب به قتل برسانند، در این صورت قاتل، یک نفر نخواهد بود و بنی هاشم نمی‌توانند به خون‌خواهی برخیزند، زیرا جنگ با همه قبائل برای آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خون‌بها راضی خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد یافت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اعلام الوری|سال=۱۴۱۷|نام=فضل بن حسن|نام خانوادگی=طبرسی|ناشر=دارالکتب العلمیه|صفحه=۱۴۷|مکان=بیروت}}</ref> پس تصمیم گرفتند که از هر قبیله یک نفر به‌طور دسته جمعی به خانه پیامبر رفته و شبانه آن حضرت را در بستر خواب به قتل برسانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۷۲|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع)|صفحه=۳۷|مکان=تهران}}</ref>
مشرکان در طول تاریخ اسلام دسیسه‌های فراوانی برای پیامبر اکرم کردند و همگی برای این بود که چون مشرکان مکه نتوانستند از دعوت پیامبر اسلام(ص) جلوگیری کنند تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند؛ غافل از این‌که خداوند حافظ و نگهبان پیامبر خویش هست. آنها برای رویارویی با پیامبر اکرم، در آخر ماه صفر سال ۱۴ بعثت در «دار الندوه» (مجلس شورای مکه) اجتماع کردند و به چاره اندیشی پراختند. در این شورا برخی از حاضران پیشنهاد کردند که پیامبر تبعید یا زندانی شود ولی پیشنهاد رد شد. بعضی از مورخین نقل کرده‌اند، در این هنگام شیطان به صورت پیری پشمینه‌پوش، خوش‌قیافه و آراسته در آنجا حاضر شد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زندگانی محمد پیامبر اسلام، ترجمه: سید هاشم رسولی|سال=۱۳۷۵|نام=عبدالملک|نام خانوادگی=ابن هشام|ناشر=کتابچی|جلد=۱|صفحه=۳۱۳_۳۱۵|مکان=تهران|نوع=چاپ هفتم}}</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از مردم نجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رای من استفاده نمائید.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکامل فی التاریخ|سال=۱۳۸۵|نام=عزالدین علی|نام خانوادگی=ابن اثیر|ناشر=دارصادر|جلد=۱|صفحه=۶۹۴|مکان=بیروت}}</ref> سرانجام تصمیم گرفتند حضرت را به قتل برسانند و از هر قبیله جوانی آماده شود تا شبانه دسته‌جمعی بر سر حضرت محمد(ص) بریزند و او را در بستر خواب به قتل برسانند، در این صورت قاتل، یک نفر نخواهد بود و بنی هاشم نمی‌توانند به خون‌خواهی برخیزند، زیرا جنگ با همه قبائل برای آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خون‌بها راضی خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد یافت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اعلام الوری|سال=۱۴۱۷|نام=فضل بن حسن|نام خانوادگی=طبرسی|ناشر=دارالکتب العلمیه|صفحه=۱۴۷|مکان=بیروت}}</ref> پس تصمیم گرفتند که از هر قبیله یک نفر به‌طور دسته جمعی به خانه پیامبر رفته و شبانه آن حضرت را در بستر خواب به قتل برسانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۷۲|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق(ع)|صفحه=۳۷|مکان=تهران}}</ref>


اما در همان شب، حضرت جبرئیل نازل شدند و نقشه مشرکان را به پیامبر گفتند و پس از آن، حضرت جریان را با حضرت علی(ع) در میان گذاشتند، علی(ع) هم جهت آگاه نشدن قریش از غیبت پیامبر در بستر پیامبر(ص) خوابیدند و پیامبر(ص) شبانه از خانه خارج شده، به سوی مدینه رفتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فروغ ابدیت|سال=۱۳۸۵|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|ناشر=بوستان کتاب قم|جلد=۱|صفحه=۴۰۷|مکان=قم}}</ref>
اما در همان شب، حضرت جبرئیل نازل شدند و نقشه مشرکان را به پیامبر گفتند و پس از آن، حضرت جریان را با حضرت علی(ع) در میان گذاشتند، علی(ع) هم جهت آگاه نشدن قریش از غیبت پیامبر در بستر پیامبر(ص) خوابیدند و پیامبر(ص) شبانه از خانه خارج شده، به سوی مدینه رفتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فروغ ابدیت|سال=۱۳۸۵|نام=جعفر|نام خانوادگی=سبحانی|ناشر=بوستان کتاب قم|جلد=۱|صفحه=۴۰۷|مکان=قم}}</ref>
trustworthy
۱۸۹

ویرایش