پرش به محتوا

کاربر:Mohammadaminrazi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:




فطرت [[انسان]] یعنی سرشت خاص و [[آفرینش]] ویژه [[انسان]]. این لغت را [[قرآن کریم]] در مورد [[انسان]] به کار برد.<ref>مطهری، مرتضی، فطرت، ناشر انجمن اسلامی دانشجویان، چاپ اول، ۱۳۶۱، ص۱۳–۱۴.</ref> مقصود از فطرت این است که در خلقت [[انسان]]، خصلت و ویژگی [[خداشناسی]]، [[خداجویی]] و [[توحید]] قرار داده شده است.
[[فطرت]] [[انسان]] یعنی سرشت خاص و [[آفرینش]] ویژه [[انسان]]. این لغت را [[قرآن کریم]] در مورد [[انسان]] به کار برد.<ref>مطهری، مرتضی، [[فطرت]]، ناشر انجمن اسلامی دانشجویان، چاپ اول، ۱۳۶۱، ص۱۳–۱۴.</ref> مقصود از [[فطرت]] این است که در خلقت [[انسان]]، خصلت و ویژگی [[خداشناسی]]، [[خداجویی]] و [[توحید]] قرار داده شده است.
عالمان معتقدند فطرت با مسئله [[اختیار]] منافاتی ندارد؛ زیرا فطرت توحیدی [[انسان]]، تنها در حد شناخت است، یعنی او فطرتاً خدا را با وصف وحدانیتش می‌شناسد و اگر [[گناه]]، محیط، [[شیطان در قرآن|شیطان]] و … این فطرت را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند.
عالمان معتقدند [[فطرت]] با مسئله [[اختیار]] منافاتی ندارد؛ زیرا [[فطرت]] توحیدی [[انسان]]، تنها در حد شناخت است، یعنی او [[فطرتاً]] خدا را با وصف وحدانیتش می‌شناسد و اگر [[گناه]]، محیط، [[شیطان در قرآن|شیطان]] و … این [[فطرت]] را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند.


برای اين که جواب سؤال به خوبی روشن شود، نخست لازم است واژه [[فطرت]] تعريف شود تا افق مناسب برای بحث ايجاد گردد.
برای اين که جواب سؤال به خوبی روشن شود، نخست لازم است واژه [[فطرت]] تعريف شود تا افق مناسب برای بحث ايجاد گردد.
خط ۱۴: خط ۱۴:
== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==


فطرت از ماده «فطر» به معنای شكافتن چيزی از طرف طول است، سپس به هرگونه شكافتن اطلاق شده است و از آن جا كه آفرينش و خلقت به منزله شكافتن پرده تاريک عدم است، يكی از معانی مهم اين واژه، همان [[آفرينش و خلقت]] است. واژه فطرت معنای ابداع و اختراع را نيز افاده می كند.<ref>لسان العرب، ابن منظور، ج5، ص55و56،‌ ماده فطرت.</ref>
[[فطرت]] از ماده «فطر» به معنای شكافتن چيزی از طرف طول است، سپس به هرگونه شكافتن اطلاق شده است و از آن جا كه آفرينش و خلقت به منزله شكافتن پرده تاريک عدم است، يكی از معانی مهم اين واژه، همان [[آفرينش و خلقت]] است. واژه [[فطرت]] معنای ابداع و اختراع را نيز افاده می كند.<ref>لسان العرب، ابن منظور، ج۵، ص۵۵و۵۶،‌ ماده فطرت.</ref>


فطرت بر وزن فعله است كه دلالت بر نوع می كند و در لغت به معنای گونه‌ای خاص از [[آفرينش و خلقت]] است. بنابراين [[فطرت]] [[انسان]] ؛ يعنی سرشت خاص و آفرينش ويژه [[انسان]]، ظاهراً اين لغت را اولين بار [[قرآن كريم]] در مورد [[انسان]] به كار برد و پيش از آن، كاربرد واژه فطرت سابقه‌ای نداشته است.<ref>مطهري، مرتضي، فطرت، ناشر انجمن اسلامي دانشجويان مدرسه عالي ساختمان، چاپ اول، 1361، ص13ـ14.</ref> اين معنا از فطرت با [[اختيار]] [[انسان]] هيچ منافاتی ندارد، چون آفرينش مخصوص[[انسان]] يعنی آفرينشی که در آن ويژگی اختيار هم نهفته است.  اما آن معنا از فطرت که می تواند منشأ شبهه [[جبر]] شود، عبارت است از معنايی که نوعاً علما از فطرت بدست داده اند و در آن معنا فطرت را به [[توحيد]] تفسير نموده اند. مطابق اين تفسير، شايد بتوان اين پرسش را مطرح نمود که اگر در خلقت [[انسان]] خصلت و ويژگي [[خدا شناسی]] و [[خداجويی]] و [[توحيد]] سرشته شده، پس از اول مسير او معلوم شده و او در انتخاب راه از خود اختياری ندارد.
[[فطرت]] بر وزن فعله است كه دلالت بر نوع می‌كند و در لغت به معنای گونه‌ای خاص از [[آفرينش و خلقت]] است. بنابراين [[فطرت]] [[انسان]] ؛ يعنی سرشت خاص و آفرينش ويژه [[انسان]]، ظاهراً اين لغت را اولين بار [[قرآن كريم]] در مورد [[انسان]] به كار برد و پيش از آن، كاربرد واژه [[فطرت]] سابقه‌ای نداشته است.<ref>مطهری، مرتضی، فطرت، ناشر انجمن اسلامی دانشجويان مدرسه عالی ساختمان، چاپ اول، ۱۳۶۱، ص۱۳ـ۱۴.</ref> اين معنا از [[فطرت]] با [[اختيار]] [[انسان]] هيچ منافاتی ندارد، چون آفرينش مخصوص[[انسان]] يعنی آفرينشی که در آن ويژگی اختيار هم نهفته است.  اما آن معنا از [[فطرت]] که می تواند منشأ شبهه [[جبر]] شود، عبارت است از معنايی که نوعاً علما از [[فطرت]] بدست داده اند و در آن معنا [[فطرت]] را به [[توحيد]] تفسير نموده اند. مطابق اين تفسير، شايد بتوان اين پرسش را مطرح نمود که اگر در خلقت [[انسان]] خصلت و ويژگي [[خدا شناسی]] و [[خداجويی]] و [[توحيد]] سرشته شده، پس از اول مسير او معلوم شده و او در انتخاب راه از خود اختياری ندارد.


== بررسی ==
== بررسی ==
از اين شبهه می توان جواب های متعدد داد:
از اين شبهه می‌توان جواب‌های متعدد داد:
#اولين جواب آن است که فطرت توحيدی [[انسان]] تنها در حد [[شناخت خدا|شناخت]] است، يعنی او فطرتاً [[خدا]] را با وصف وحدانيتش می شناسد و اگر غبار [[گناه]]، محيط، [[شيطان]] و... اين فطر را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند. اما اولا واضح است که از شناخت تا [[ايمان]] به توحيد و عمل بر اساس توحيد، تفاوت بسيار است. [[ايمان]] بدون شناخت امکان ندارد، اما تنها شناخت نيست، عمل و تصديق قلبی هم در آن دخيل است. بحث [[اختيار]] و [[جبر]] در خود شناخت معنا ندارد، بلکه مربوط به ساحت عمل، يا در مقدمات شناخت است و يا در تبعات شناخت که عبادت غير [[خدا]] و ... است. چون تنها اين امور است که عمل در آن ها وجود دارد.
#اولين جواب آن است که [[فطرت]] توحيدی [[انسان]] تنها در حد [[شناخت خدا|شناخت]] است، يعنی او [[فطرتاً]] [[خدا]] را با وصف وحدانيتش می‌شناسد و اگر غبار [[گناه]]، محيط، [[شيطان]] و... اين فطر را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند. اما اولا واضح است که از شناخت تا [[ايمان]] به توحيد و عمل بر اساس توحيد، تفاوت بسيار است. [[ايمان]] بدون شناخت امکان ندارد، اما تنها شناخت نيست، عمل و تصديق قلبی هم در آن دخيل است. بحث [[اختيار]] و [[جبر]] در خود شناخت معنا ندارد، بلکه مربوط به ساحت عمل، يا در مقدمات شناخت است و يا در تبعات شناخت که عبادت غير [[خدا]] و ... است. چون تنها اين امور است که عمل در آن ها وجود دارد.
#ثانياً حتی در همين شناخت او مجبور نيست. به اين معنا که چنين نيست که او هميشه [[خدا شناس]] بماند و همواره خداوند را با وصف [[توحيد]] بشناسد و اين شناخت او دستخوش هيچ گونه تغييری نگردد. ممکن است، عوامل محيطی، [[خانوادگی]]، [[تربيتی]] و ... بر همين  شناخت هم پرده افکنده آن را در محاق افکند؛ اتفاقی که بسياری از [[انسان]] ها گرفتارش هستند.
#ثانياً حتی در همين شناخت او مجبور نيست. به اين معنا که چنين نيست که او هميشه [[خدا شناس]] بماند و همواره خداوند را با وصف [[توحيد]] بشناسد و اين شناخت او دستخوش هيچ گونه تغييری نگردد. ممکن است، عوامل محيطی، [[خانوادگی]]، [[تربيتی]] و ... بر همين  شناخت هم پرده افکنده آن را در محاق افکند؛ اتفاقی که بسياری از [[انسان]]‌ها گرفتارش هستند.
#[[وجدان]] [[انسان]] شاهد اختيارش هست. به گفتة [[علامه طباطبايی]](ره): «اگر [[انسان]] خود را فطرتاً [[مختار]] نمی دانست هيچ گاه با فكر، فعلی را انجام نمی داد و يا ترک نمی كرد و هرگز اجتماعی را كه دارای شئون مختلفه [[امر و نهی]] و [[پاداش]] و [[تربيت]] و ساير توابع است برپا نمی كرد.».<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقي، مطهری، مرتضی، چاپ افست، سهام عام، ج1ـ3، ص478.</ref>
#[[وجدان]] [[انسان]] شاهد اختيارش هست. به گفته [[علامه طباطبايی(ره)]]: «اگر [[انسان]] خود را [[فطرتاً]] [[مختار]] نمی‌دانست هيچ گاه با فكر، فعلی را انجام نمی‌داد و يا ترک نمی‌كرد و هرگز اجتماعی را كه دارای شئون مختلفه [[امر و نهی]] و [[پاداش]] و [[تربيت]] و ساير توابع است برپا نمی‌كرد.».<ref>طباطبايی، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقی، مطهری، مرتضی، چاپ افست، سهام عام، ج۱ـ۳، ص۴۷۸.</ref>


== دلائل ==
== دلائل ==
=== عقلی ===
=== عقلی ===
اگر [[انسان]] فطرتاً [[اختيار]] نداشته باشد ديگر جايی برای وظيفه و تكليف و [[امر و نهی]] و [[پاداش و كيفر]] باقی نخواهد ماند. بلكه مستلزم پوچی و بی هدف بودن نظام تكوين می باشد. زيرا چنانكه از آيات [[قرآن]]<ref>هود/ ملك/ كهف/ ذاريات/ 56؛ توبه/ 72.</ref>،[[روايات]] و [[براهين عقلی]] بدست می آيد، هدف از آفرينش جهان طبيعت، فراهم شدن زمينه [[آفرينش]] [[انسان]] است تا با فعاليت اختياری و عبادت و بندگی [[خدای متعال]]، به والاترين كمالات و مقام قرب الهی نايل گردد و شايسته دريافت رحمت‌های ويژه [[پروردگار]] شود، و در صورتی كه [[انسان]]، [[اختيار]] نداشته باشد شايسته دريافت پاداش و نعمت‌های جاودانی و رضوان الهی نخواهد شد و هدف آفرنيش نقض خواهد گرديد و دستگاه آفرينش به صورت يک صحنه وسيع خيمه شب‌بازی در خواهد آمد كه [[انسان‌]]ها عروسک‌های آن را تشكيل می دهند و بی اختيار، حركاتی در آنان پديد می آيد. بنابراين، [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار]] است.
اگر [[انسان]] [[فطرتاً]] [[اختيار]] نداشته باشد ديگر جايی برای وظيفه و تكليف و [[امر و نهی]] و [[پاداش و كيفر]] باقی نخواهد ماند. بلكه مستلزم پوچی و بی‌هدف بودن نظام تكوين می‌باشد. زيرا چنانكه از آيات [[قرآن]]<ref>هود/ ۷؛ ملك/ ۲؛ كهف/ ۷؛ ذاريات/ ۵۶؛ توبه/ ۷۲.</ref>،[[روايات]] و [[براهين عقلی]] بدست می‌آيد، هدف از آفرينش جهان طبيعت، فراهم شدن زمينه [[آفرينش]] [[انسان]] است تا با فعاليت اختياری و عبادت و بندگی [[خدای متعال]]، به والاترين كمالات و مقام قرب الهی نايل گردد و شايسته دريافت رحمت‌های ويژه [[پروردگار]] شود، و در صورتی كه [[انسان]]، [[اختيار]] نداشته باشد شايسته دريافت پاداش و نعمت‌های جاودانی و رضوان الهی نخواهد شد و هدف آفرنيش نقض خواهد گرديد و دستگاه آفرينش به صورت يک صحنه وسيع خيمه شب‌بازی در خواهد آمد كه [[انسان‌]]ها عروسک‌های آن را تشكيل می‌دهند و بی اختيار، حركاتی در آنان پديد می‌آيد. بنابراين، [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار]] است.


اینکه [[انسان]] فطرتا [[مختار]] است، به چند دليل قابل اثبات مي‌ باشد:
اینکه [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار]] است، به چند دليل قابل اثبات می‌باشد:
#[[وجدان]]: همه جوامع بشری اعم از [[خداپرست]] و مادی و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند كه بايد [[قانون]] بر جوامع [[انسان]]ی حكم‌فرما باشد و افراد در مقابل قوانين مسئوليت دارند و كسانی كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوی [[مجازات]] شوند. بنابراين، حاكميت قانون و مسئوليت افراد در برابر آن، و مجازات متخلف، از مسايلی است كه مورد اتفاق همگان است، و اين مسأله كه از آن به [[وجدان عمومی]] تعبير می شود. روشن‌ترين دليل بر [[اختيار]] [[انسان]] است. زيرا اگر [[انسان]] مجبور باشد، چگونه او را در برابر قوانين مسئول بدانيم و به هنگام تخلف، در قانون به پای ميز محاكمه بكشانيم و تحت بازپرسی قرار بدهيم؟<ref>مكارم شيرازي، ناصر، پنجاه درس اصول عقايد براي جوانان، مؤسسه الامام علي بن ابيطالب، چاپ نهم، 1376، ص125ـ123.</ref>
#[[وجدان]]: همه جوامع بشری اعم از [[خداپرست]] و مادی و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند كه بايد [[قانون]] بر جوامع [[انسان]]ی حكم‌فرما باشد و افراد در مقابل قوانين مسئوليت دارند و كسانی كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوی [[مجازات]] شوند. بنابراين، حاكميت قانون و مسئوليت افراد در برابر آن، و مجازات متخلف، از مسايلی است كه مورد اتفاق همگان است، و اين مسأله كه از آن به [[وجدان عمومی]] تعبير می‌شود. روشن‌ترين دليل بر [[اختيار]] [[انسان]] است. زيرا اگر [[انسان]] مجبور باشد، چگونه او را در برابر قوانين مسئول بدانيم و به هنگام تخلف، در قانون به پای ميز محاكمه بكشانيم و تحت بازپرسی قرار بدهيم؟<ref>مكارم شيرازي، ناصر، پنجاه درس اصول عقايد برای جوانان، مؤسسه الامام علی بن ابيطالب، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ص۱۲۵ـ۱۲۳.</ref>
#انكار اصل [[اختيار]] در [[انسان]]، مايه سقوط تمام ارزش‌های [[انسان]]ی است و در نتيجه ميان [[نيكوكار]] و [[بدكار]]، [[ستمگر و دادگر]]، [[خدمت‌گزار]] و [[جانی]]، فرقی نخواهد بود، زيرا هيچ كدام از اين دو گروه در انجام عمل خود، [[مختار و آزاد]] نبوده و يک رشته عوامل مرموز، از مرئی و نامرئی افراد را به [[اعمال خوب و بد]] سوق می دهد.
#انكار اصل [[اختيار]] در [[انسان]]، مايه سقوط تمام ارزش‌های [[انسان]]ی است و در نتيجه ميان [[نيكوكار]] و [[بدكار]]، [[ستمگر و دادگر]]، [[خدمت‌گزار]] و [[جانی]]، فرقی نخواهد بود، زيرا هيچ كدام از اين دو گروه در انجام عمل خود، [[مختار و آزاد]] نبوده و يک رشته عوامل مرموز، از مرئی و نامرئی افراد را به [[اعمال خوب و بد]] سوق می‌دهد.
#انكار [[اختيار]] نه تنها، [[فلسفه اخلاق|ارزش‌های اخلاقی]] را بر باد می دهد و مبانی حقوقی را ويران مي‌سازد. بلكه لطمه‌ای بر [[كرامت]] [[انسان]] وارد می كند كه هيچ [[انسان]] فطری، آن را نمی پذيرد، زيرا يگانه تفاوت [[انسان]] با حيوان همين است كه دومی در كار خود از اصل انتخاب و [[آزادی محروم]] است و سرنوشت زندگی شان را غرايز به دست گرفته است و اگر [[انسان]] نيز به همين سرنوشت دچار باشد و عوامل مرموز اعم از كشش‌های درونی و عوامل بيرونی او را مقهور خود سازد، در اين صورت چه تفاوتی ميان جاندار دوپا و درنده چهارپا خواهد بود.
#انكار [[اختيار]] نه تنها، [[فلسفه اخلاق|ارزش‌های اخلاقی]] را بر باد می‌دهد و مبانی حقوقی را ويران مي‌سازد. بلكه لطمه‌ای بر [[كرامت]] [[انسان]] وارد می‌كند كه هيچ [[انسان]] فطری، آن را نمی‌پذيرد، زيرا يگانه تفاوت [[انسان]] با حيوان همين است كه دومی در كار خود از اصل انتخاب و [[آزادی محروم]] است و سرنوشت زندگی شان را غرايز به دست گرفته است و اگر [[انسان]] نيز به همين سرنوشت دچار باشد و عوامل مرموز اعم از كشش‌های درونی و عوامل بيرونی او را مقهور خود سازد، در اين صورت چه تفاوتی ميان جاندار دوپا و درنده چهارپا خواهد بود.
#اصولاً اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوشش‌های تربيتی و برنامه‌های پرورشی همه بر اصل [[اختيار]] و [[آزادی]] [[انسان]] استوار است واگر اين اصل متزلزل گردد، براي هيچ كدام معنای صحيحی نخواهد بود و بايد تمام كوشش‌های دانشمندان علوم دينی را تلاش بی ثمر دانست.
#اصولاً اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوشش‌های تربيتی و برنامه‌های پرورشی همه بر اصل [[اختيار]] و [[آزادی]] [[انسان]] استوار است و اگر اين اصل متزلزل گردد، برای هيچ كدام معنای صحيحی نخواهد بود و بايد تمام كوشش‌های دانشمندان علوم دينی را تلاش بی‌ثمر دانست.
=== قرآنی ===
=== قرآنی ===
[[قرآن كريم]] نيز مي‌فرمايد: كه ما همه افرد را از طريق فطرت و [[عقل]] و خرد و با اعزام [[پيامبران]]، به راه راست هدايت كرديم. اين [[انسان]] است كه [[كفر]] را بر هدايت ترجيح مي‌دهد،
[[قرآن كريم]] نيز مي‌فرمايد: كه ما همه افرد را از طريق [[فطرت]] و [[عقل]] و خرد و با اعزام [[پيامبران]]، به راه راست هدايت كرديم. اين [[انسان]] است كه [[كفر]] را بر هدايت ترجيح می‌دهد،


چنانكه مي‌فرمايند:{{قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا}}<ref>ناس/ 3.</ref>|ترجمه=ما او را به راه راست هدايت كرديم او يا سپاس‌گزار است و يا كفران مي‌كند.
چنانكه مي‌فرمايند:{{قرآن بزرگ|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا|ترجمه=ما او را به راه راست هدايت كرديم او يا سپاسگزار است و يا كفران می‎‌كند.<ref>ناس/ ۳.</ref>}}


== نتیجه ==
== نتیجه ==
بنابراين [[انسان]] فطرتاً [[مختار و آزاد]] است. زيرا هدف از [[آفرينش]]، فراهم شدن بستر فعاليت [[اختيار]] برای [[انسان]] است تا بتواند به قلّة رفيع كمالات نايل آيد. اگر [[انسان]] [[آزاد و مختار]] نباشد، اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوشش‌های تربيتی، لغو و بيهوده خواهد بود.
بنابراين [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار و آزاد]] است. زيرا هدف از [[آفرينش]]، فراهم شدن بستر فعاليت [[اختيار]] برای [[انسان]] است تا بتواند به قلّه رفيع كمالات نايل گردد. اگر [[انسان]] [[آزاد و مختار]] نباشد، اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوشش‌های تربيتی، لغو و بيهوده خواهد بود.


== معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر ==
== معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر ==
1. پنجاه درس اصول عقايد برای جوانان، تأليف آيت الله مكارم شيرازی، درس‌های هفتم و هشتم.
#آيت الله مكارم شيرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقايد برای جوانان، درس‌های هفتم و هشتم.


2. منشور جاويد، تأليف آيت الله سبحانی، ص388ـ315.
#آيت الله مكارم شيرازی، ناصر، منشور جاويد، ص۳۸۸ـ۳۱۵.


3. سرشت انسان (پژوهشی در خداشناسی فطری) تأليف علی شيروانی، ناشر معاونت امور استاتيد و دروس معارف اسلامی، چاپ اول زمستان 1376،‌ كل كتاب.
#شيروانی، علی، سرشت انسان (پژوهشی در خداشناسی فطری)، ناشر معاونت امور استاتيد و دروس معارف اسلامی، چاپ اول زمستان ۱۳۷۶،‌ كل كتاب.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
trustworthy
۵۰۶

ویرایش