پرش به محتوا

حسبنا الله و نعم الوکیل: تفاوت میان نسخه‌ها

ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۴۰: خط ۴۰:


== معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل ==
== معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل ==
حَسْب‌ (بر وزن فلس) بمعنى كفايت استعمال ميشود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌ آل عمران: 173 گفتند خدا ما را بس است و بهتر وكيل است اين ماده بدين معنى ده بار در كلام اللَّه آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref>
حَسْب (بر وزن فلس) بمعنی کفایت استعمال می‌شود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ آل عمران: ۱۷۳ گفتند خدا ما را بس است و بهتر وکیل است این ماده بدین معنی ده بار در کلام اللَّه آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref>


حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref>
حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref>
خط ۴۸: خط ۴۸:
یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.</ref>
یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.</ref>


گر وكالتهاى عرفى به معنى، نائب گيرى و يا اعتماد به ديگرى است، ولى وكيل گرفتن خدا، معنى بالاتر از اين دارد و آن واگذارى كار به او است به هر صورتى كه بخواهد.<ref>سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref>
گر وکالتهای عرفی به معنی، نائب‌گیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref>


متولى ما يعنى كسى كه به حفظ ما برپا خاست و همين معناى وكيل بر مال و ثروت مى‌باشد و گاهى به معناى معتمد و ملجا و توكل و اعتماد و التجا نيز مى‌آيد و گفتند يعنى كسى كه متكفل ارزاق بندگان است و مصالح ايشان را بر مى‌آورد و مى‌فرمايد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌[2] يعنى در امور ما خوب كفيلى است امور را بر مى‌آورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسين نائيجي،  آداب راز و نياز به درگاه بى نياز (ترجمه عدة الداعى)، تهران، كيا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref>
متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت می‌باشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز می‌آید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمی‌آورد و می‌فرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمی‌آورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref>


پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روزى كه مى خواستند ابراهيم را به آتش افكنند، او را به سوى آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود : خداوند ما را كافى است و او نيكو حمايتگرى است.<ref>المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ميزان الحكمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref>
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که می‌خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref>


گفته شده «وكيل» يعنى «كفيل» بر روزى بندگان و كسى كه به مصالح آنان قيام نموده است.<ref>ابن فهد حلي؛ مترجم حسين غفاري ساروي،  آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعى)، قم، بنياد معارف اسلامى‌، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref>
گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.<ref>ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref>


از قرآن كريم : حسبنا الله و نعم الوكيل  براى محفوظ بودن از بدان و از بيم و بدى آنان.<ref>حسن زاده آملي، حسن، نامه ها و برنامه ها، انتشارات قيام، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.</ref>
از قرآن کریم: حسبنا الله و نعم الوکیل برای محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدی آنان.<ref>حسن‌زاده آملی، حسن، نامه‌ها و برنامه‌ها، انتشارات قیام، ۱۳۷۳ش، ص۱۵.</ref>


معناى عمومى «وكيل» نيز همين است، يعنى نماينده‌اى كه عهده‌دار انجام دادن كارهاى كسى باشد (كارگزار) و كلمۀ وكيل از اسماى حسناى الهى است.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref>
معنای عمومی «وکیل» نیز همین است، یعنی نماینده‌ای که عهده‌دار انجام دادن کارهای کسی باشد (کارگزار) و کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref>


=== معنای توکل ===
=== معنای توکل ===
از پيامبر(ص) روايت شده است كه از جبرئيل پرسيد: «توكّل بر خداوند عزّ وجلّ چيست؟ او عرض كرد: آگاهى از اين كه مخلوق نه مى‌تواند زيانى برساند نه مى‌تواند سودى بدهد و نه مى‌تواند به كارى وادارد و نه مى‌تواند از كارى بازدارد و نوميدى از خلق خدا كه اگر بنده اين چنين باشد ديگر براى احَدى جز خدا نخواهد كوشيد و از جز خدا نه اميدى خواهد برد و نه خواهد هراسيد و طمعى از جز خدا به دل راه نمى‌دهد و اين همان توكّل است.<ref>مدرسى، سيد محمد تقى، ايمان زيربناى شريعت، قم، انتشارات محبين‌، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.</ref>
از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند عزّ وجلّ چیست؟ او عرض کرد: آگاهی از این که مخلوق نه می‌تواند زیانی برساند نه می‌تواند سودی بدهد و نه می‌تواند به کاری وادارد و نه می‌تواند از کاری بازدارد و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمی‌دهد و این همان توکّل است.<ref>مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۸۲۸

ویرایش