پرش به محتوا

لذت‌گرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


كسانی كه درباره معیار ارزش اخلاقی لذت‌گرا هستند در واقع مفاهیم و جملات اخلاقی را با توجه به مفهوم لذت معنا می‌كنند؛ یعنی اگر از یك لذت‌گرا پرسیده شود كه «خوب» یعنی چه، در پاسخ خواهد گفت «خوب» یعنی «لذت‌‌بخش» و اگر از او خواسته شود كه، به عنوان مثال، «عدالت خوب است» را معنا كند، در پاسخ خواهد گفت: «عدالت لذت‌بخش یا خوشایند است». از نظر لذت‌گرایان خوب همان لذت است. به تعبیر دیگر، هر چیزی كه خوشایند و لذت‌بخش باشد خوب است و بر عكس هر چیزی كه خوب است خوشایند و لذت‌بخش نیز هست.<ref>فلسفة‌ اخلاق، ویلیام كی. فرانكنا، ترجمة‌ هادی صادقی، ص180. ( البته اشكال این استدلال خیلی واضح است؛ زیرا بسیاری از افراد بعضی چیزها را، صرف نظر از لذت‌بخش بودن یا نبودن آنها، خوب می‌دانند. به عنوان مثال، قصاص و مجازات ستم‌كاران، علم، شجاعت، عدالت و امثال آن، ذاتاً خوب‌اند و خوب دانستن آنها را هرگز نمی‌توان به دلیل لذت‌بخش بودنشان دانست. از سوی دیگر، عموم انسان‌ها بعضی از انواع لذت را ذاتاً بد می‌دانند. به عنوان مثال، كسی ممكن است از رنج دادن دیگران لذت ببرد و هیچ كس در این تردیدی ندارد كه این نوع لذت بد است. پس نمی‌توان خوب را به لذت‌بخش تعریف كرد.)</ref>
كسانی كه درباره معیار ارزش اخلاقی لذت‌گرا هستند در واقع مفاهیم و جملات اخلاقی را با توجه به مفهوم لذت معنا می‌كنند؛ یعنی اگر از یك لذت‌گرا پرسیده شود كه «خوب» یعنی چه، در پاسخ خواهد گفت «خوب» یعنی «لذت‌‌بخش» و اگر از او خواسته شود كه، به عنوان مثال، «عدالت خوب است» را معنا كند، در پاسخ خواهد گفت: «عدالت لذت‌بخش یا خوشایند است». از نظر لذت‌گرایان خوب همان لذت است. به تعبیر دیگر، هر چیزی كه خوشایند و لذت‌بخش باشد خوب است و بر عكس هر چیزی كه خوب است خوشایند و لذت‌بخش نیز هست.<ref>فلسفة‌ اخلاق، ویلیام كی. فرانكنا، ترجمة‌ هادی صادقی، ص180. ( البته اشكال این استدلال خیلی واضح است؛ زیرا بسیاری از افراد بعضی چیزها را، صرف نظر از لذت‌بخش بودن یا نبودن آنها، خوب می‌دانند. به عنوان مثال، قصاص و مجازات ستم‌كاران، علم، شجاعت، عدالت و امثال آن، ذاتاً خوب‌اند و خوب دانستن آنها را هرگز نمی‌توان به دلیل لذت‌بخش بودنشان دانست. از سوی دیگر، عموم انسان‌ها بعضی از انواع لذت را ذاتاً بد می‌دانند. به عنوان مثال، كسی ممكن است از رنج دادن دیگران لذت ببرد و هیچ كس در این تردیدی ندارد كه این نوع لذت بد است. پس نمی‌توان خوب را به لذت‌بخش تعریف كرد.)</ref>
=== اصول مكتب لذت‌گرایی حسی ===
‌به طور خلاصه می‌توان اصول این نوع از لذت‌گرایی را در سه اصل زیر بیان كرد:
‌1) هر لذتی ذاتاً خوب است و هر المی ذاتاً بد.
‌2) ارزش ذاتی هر فعلی بر اساس میزان لذت یا المی حسی كه در آن وجود دارد مشخص می‌شود.
‌3) ارزش ذاتی امور پیچیده‌ و مركب، مانند زندگی، كاملاً بر اساس ارزش‌های ذاتی لذت‌ها و الم‌هایی كه در آن وجود دارد، تعیین می‌شود؛ به این صورت كه گفته می‌شود یك امر پیچیده و مركب، تنها در صورتی از یك امر پیچیده و مركب دیگری بهتر است كه مجموع لذت‌های حسی موجود در اولی، بیشتر از مجموع لذت‌های حسی موجود در دومی باشد.


از اين رو، آنچه که به انسان مربوط مي شود جهات عدمي اش براي او مذموم و منفور و جهات وجودي اش براي او مطلوب است. بنابراين، انسان از علم، جمال، سلامتي و مانند آن لذت مي برد و از جهل، زشتي، مرض و نظير آن گريزان است. اما اين که ما با وجود آن که سالم هستيم، چرا از سلامتي خود احساس لذت نمي کنيم به دليل آن است که بدان توجه نداريم؛ وقتي مريض شويم قدر لذت از دست رفته خود را مي فهميم؛ چون فقدان آن را احساس مي کنيم. لذا، وقتي انسان به کمال وجودي خود توجه مي کند به گونه اي احساس لذت مي کند که چنين لذتي از هيچ چيز ديگري به او دست نمي دهد. اين گونه لذتها اصيل اند؛ اما چيزهاي ديگر، با واسطه براي انسان ايجاد لذت مي کنند؛ مانند عشق هاي مجازي. در آن جا، آن چه را انسان دوست دارد لذت او از معشوقش مي باشد تا با او انس بگيرد و با او سخن بگويد. بنابر اين، براي نيل به اين مقصود، حاضر به فداکاري هم مي شود تا جايي که ممکن است در اين راه، جان خود را هم از دست بدهد.
از اين رو، آنچه که به انسان مربوط مي شود جهات عدمي اش براي او مذموم و منفور و جهات وجودي اش براي او مطلوب است. بنابراين، انسان از علم، جمال، سلامتي و مانند آن لذت مي برد و از جهل، زشتي، مرض و نظير آن گريزان است. اما اين که ما با وجود آن که سالم هستيم، چرا از سلامتي خود احساس لذت نمي کنيم به دليل آن است که بدان توجه نداريم؛ وقتي مريض شويم قدر لذت از دست رفته خود را مي فهميم؛ چون فقدان آن را احساس مي کنيم. لذا، وقتي انسان به کمال وجودي خود توجه مي کند به گونه اي احساس لذت مي کند که چنين لذتي از هيچ چيز ديگري به او دست نمي دهد. اين گونه لذتها اصيل اند؛ اما چيزهاي ديگر، با واسطه براي انسان ايجاد لذت مي کنند؛ مانند عشق هاي مجازي. در آن جا، آن چه را انسان دوست دارد لذت او از معشوقش مي باشد تا با او انس بگيرد و با او سخن بگويد. بنابر اين، براي نيل به اين مقصود، حاضر به فداکاري هم مي شود تا جايي که ممکن است در اين راه، جان خود را هم از دست بدهد.
trustworthy
۵۹۴

ویرایش