automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (←جایگاه) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
در هر شريعتى اصولى هست و فروعى. منظور از اصول، پايههاى اساسى دين است كه نخست بايد بدانها پاى بند بود و سپس به فروعى كه بر اساس آن اصول است. اصول دين معمولا مربوط به اعتقاد است و فروع دين مربوط به عمل است.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، کومش، ج۱، ص۲۲۳.</ref> | در هر شريعتى اصولى هست و فروعى. منظور از اصول، پايههاى اساسى دين است كه نخست بايد بدانها پاى بند بود و سپس به فروعى كه بر اساس آن اصول است. اصول دين معمولا مربوط به اعتقاد است و فروع دين مربوط به عمل است.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، کومش، ج۱، ص۲۲۳.</ref> | ||
بسيارى از عالمان اسلامى بر اين باورند كه در اصول دين تقليد جايز نيست ، و يقين يا اطمينان معتبر در اصول دين بايد مبتنى بر دليل باشد بر اين مطلب ادعاى اجماع نيز شده است. گروهى ديگر كه ابوحنيفه ، سفيان ثورى ، اوزاعى ، مالك ، شافعى ، احمد بن حنبل و اهل حديث از آن جمله اند معتقدند اگر چه استدلال بر اصول اعتقادى واجب است، و ترك آن معصيت به شمار مى رود، ولى ايمان حاصل از تقليد پذيرفته است.<ref>جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.</ref> | بسيارى از عالمان اسلامى بر اين باورند كه در اصول دين تقليد جايز نيست ، و يقين يا اطمينان معتبر در اصول دين بايد مبتنى بر دليل باشد بر اين مطلب ادعاى اجماع نيز شده است. گروهى ديگر كه ابوحنيفه ، سفيان ثورى ، اوزاعى ، مالك ، شافعى ، احمد بن حنبل و اهل حديث از آن جمله اند معتقدند اگر چه استدلال بر اصول اعتقادى واجب است، و ترك آن معصيت به شمار مى رود، ولى ايمان حاصل از تقليد پذيرفته است.<ref>جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.</ref> | ||
علماى شيعه اصول دين را پنج اصل دانستهاند؛ امّا فروع را هشت يا ده فرع. حتى گاه هر آنچه را در برابر اصول جاى دارد و جزو احكام عملى است، از فروع دين شمردهاند.<ref>خطيبي کوشکک، محمد و همکاران، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، ص۳۶۰.</ref> | |||
== اصول دین == | == اصول دین == |