پیامدهای اعتقاد به عصمت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ابرابزار
(صفحه‌ای تازه حاوی «پى آمدهاى اعتقاد به عصمت  آيا اعتقاد به عصمت پيامبران و امامان تأثيرى منفى...» ایجاد کرد)
 
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
پى آمدهاى اعتقاد به عصمت  
پی آمدهای اعتقاد به عصمت
آيا اعتقاد به عصمت پيامبران و امامان تأثيرى منفى بر زندگى فردى و اجتماعى ما نمى گذارد؟
آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمی‌گذارد؟
برخى از كسانى كه عصمت معصومان را پذيرفتنى نمى يابند، پى آمدهايى منفى براى اين باور برشمرده و از اين راه به مبارزه با آن پرداخته اند. گروهى چنين پنداشته اند كه شخص معصوم را نمى توان الگوى ديگران و برتر از آنان به شمار آورد; بلكه آنچه شأن و منزلت پيامبر را بالا مى برد، زندگى غير معصومانه ى او است كه «نشان گر آن است كه در جهاد اكبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پى روى كرده است». برخى ديگر، پديده ى عصمت را سبب رونق بازار دو رويى و ظاهر آرايى دانسته، تلاش مى كنند با اثبات اين نكته كه «گناه در طرح خلقت آدمى مندرج است» وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدين وسيله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبى و زهد فروشى بر حذر دارند:
برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده و از این راه به مبارزه با آن پرداخته‌اند. گروهی چنین پنداشته‌اند که شخص معصوم را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد؛ بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانهٔ او است که «نشان گر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پی روی کرده است». برخی دیگر، پدیدهٔ عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است» وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و زهد فروشی بر حذر دارند:
مفهومى مطلق از عصمت را در نظر بگيريد و آن گاه توجه كنيد كه از يك سو فشار روحى از درون، معتقدان را ملزم مى دارد كه متناسب با آن مفهوم مطلق از عصمت عمل كنند. و از سوى ديگر، از بيرون، مرتب و با همان چشم انداز مطلق از عصمت، كنترل مى شوند... طبعاً معتقدان با همه ى محدوديت ها و نسبيّت هاى انسانى خويش، نمى توانند خود را عملا و باطناً و در واقع امر با اين انتظارات سخت كيشانه ى مذهبى از درون و بيرون وفق دهند; پس با اين تعارضات روح آزار و دل ستيز و ذهن سوز چه كنند؟ گويا تنها چاره اى كه در اين جا مى ماند، ريا و تكلّف و تصنّع است و بازار دو رويى و تزوير و مقدّس مآبى و ظاهرآرايى و زهدنمايى گرم مى شود .
مفهومی مطلق از عصمت را در نظر بگیرید و آن گاه توجه کنید که از یک سو فشار روحی از درون، معتقدان را ملزم می‌دارد که متناسب با آن مفهوم مطلق از عصمت عمل کنند؛ و از سوی دیگر، از بیرون، مرتب و با همان چشم‌انداز مطلق از عصمت، کنترل می‌شوند… طبعاً معتقدان با همهٔ محدودیت‌ها و نسبیّت‌های انسانی خویش، نمی‌توانند خود را عملاً و باطناً و در واقع امر با این انتظارات سخت کیشانهٔ مذهبی از درون و بیرون وفق دهند؛ پس با این تعارضات روح آزار و دل ستیز و ذهن سوز چه کنند؟ گویا تنها چاره ای که در این‌جا می‌ماند، ریا و تکلّف و تصنّع است و بازار دو رویی و تزویر و مقدّس مآبی و ظاهرآرایی و زهدنمایی گرم می‌شود.
از بُعد سياسى اين تحليل كه بر دخالت حكومت در امور دينى مردم مى تازد  و به ظاهر، حتى جلوگيرى از فسق و فجور علنى را نيز روح آزار و دل ستيز مى خواند، مى گذريم و در پاسخ به اين سخنان چند نكته را يادآور مى شويم:
از بُعد سیاسی این تحلیل که بر دخالت حکومت در امور دینی مردم می‌تازد و به ظاهر، حتی جلوگیری از فسق و فجور علنی را نیز روح آزار و دل ستیز می‌خواند، می‌گذریم و در پاسخ به این سخنان چند نکته را یادآور می‌شویم:
1. دست يابى پيامبران و امامان به كمالات ويژه اى چون عصمت، گزافى و بى دليل نبوده است و در شايستگى هاى اكتسابى آنان ريشه دارد;  بنابراين، عصمت پيامبران و امامان از گناه، افزون بر فوايد ديگر، در بُعد عملى از انسان دست گيرى مى كند و نمونه ى كاملى را از كسانى كه از بند شيطان رسته و به خدا پيوسته اند فرا روى آدميان قرار مى دهد (چنان كه عصمت در دريافت و ابلاغ وحى نيز در بعد علمى به يارى آدمى مى شتابد و معرفت حقيقى و سعادت واقعى را دست يافتنى مى سازد). مقصود قرآن كريم از نقل حكاياتى چون داستان حضرت يوسف نيز همين درس آموزى ها است; يعنى بيان اين حقيقت كه حتّى در عنفوان جوانى و با فراهم بودن زمينه هاى گناه نيز مى توان با يارى جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهايى يافت.
# دست یابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه ای چون عصمت، گزافی و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد؛ بنابراین، عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دست‌گیری می‌کند و نمونهٔ کاملی را از کسانی که از بند شیطان رسته و به خدا پیوسته‌اند فراروی آدمیان قرار می‌دهد (چنان‌که عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن کریم از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتّی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
2. نبايد معصومان را چون ماشين خودكارى بپنداريم كه بدون سنگ اندازى هاى شيطان، راه درست را در پيش مى گيرند و فارغ از هر گونه مانعى، در طريق مقصود ره مى سپرند; بلكه آنان نيز درگير با شيطان اند; هر چند همواره در اين جهاد اكبر پيروز مِيْدان اند.
# نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان اند.
3. رهبران دينى، گرچه مردم را به پى روى از معصومان فرا مى خوانند و از آنان مى خواهند كه پيامبران و امامان را الگوى خويش سازند، امّا همواره بر اين نكته تأكيد مىورزند كه هيچ گاه به مقام معصومان نمى توان رسيد. از اين رو، جانب دارى از انديشه ى عصمت، فشارى درونى يا برونى بر مؤمنان وارد نمى سازد و روح و جان آنان را نمى آزارد. معصومان در همه ى كمالات انسانى پيش تاز ديگرانند و كسى به آنان نزديك تر است كه در اين راه گام بيش ترى بردارد; هر چند هيچ گاه نبايد انديشه ى هم آوردى با آنان را در سر پروراند; چنان كه پيشواى متقيان، اميرمؤمنان(عليه السلام)در باره ى زهد و ساده زيستى خويش مى فرمايد:
# رهبران دینی، گرچه مردم را به پی روی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید. از این رو، جانب داری از اندیشهٔ عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همهٔ کمالات انسانی پیش تاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیک تر است که در این راه گام بیش تری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشهٔ هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنان‌که پیشوای متقیان، امیرمؤمنان (علیه السلام) در بارهٔ زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید:
آگاه باش كه هر پى رويى را پيشوايى است كه پى وى را پويد و از نور دانش او روشنى جويد. بدان كه پيشواى شما از دنياى خود به دو جامه ى فرسوده بسنده كرده و دو قرص نان را خوردنى خويش نموده است. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد، ليكن مرا يارى كنيد به پارسايى و در پارسايى كوشيدن و پاك دامنى و درستى ورزيدن.
آگاه باش که هر پی رویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامهٔ فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.
۷٬۲۳۰

ویرایش